بِسم الّلهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلينَ * إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلا تَتَّقُونَ *
قوم نوح رسولان را تکذیب کردند * هنگامی که برادرشان نوح به آنها گفت: آیا تقوی پیشه نمیکنید؟
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ *
من برای شما رسول امینی هستم * تقوای الهی پیشه کنید و اطاعت نماییدمرا.
... قالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ *
گفتند:آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالی که افراد پست و بی ارزش از تو پیروی کردهاند.
قالَ وَ ما عِلْمي بِما كانُوا يَعْمَلُونَ * إِنْ حِسابُهُمْ إِلاَّ عَلى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ
نوحگفت: من چه میدانم آنها چه کاری داشتهاند* حساب آنها تنها بر پروردگار من است اگر شما میفهمیدید. (شعرا105-108-111-112)
تـاثیـر سـابقـه سـوء در تحـول و تـربیـت
نکات مورد توجه آیات:
پیامبران بدون خواست الهی واذن پروردگار از اعمال گذشته افراد آگاه نیستند. علاوه برآن در اسلام ما مامور به ظاهریم و اگر کسی اظهار ایمان کند حق نداریم بگوییم تو در قلبت مومن نیستی، اما با کمال تاسف بعضی برای قضاوت دربارهی دیگران، ایمان صادقانه و عمل صالح امروز آنان ملاک ندانسته و گذشته افراد را به رخ آنان میکشند در حالی که درنگاه تربیتی سوابق بد مانع تغییر و تحول و توبه نیست.
لازم به ذکراست که بررسی گذشته وتوجه به سوابق افراد دربحث انتخاب برای پست های سیاسی واجتماعی امری جداست وبا نگاه تربیتی به مسئله فوق تفاوت دارد.
نکته اول : نام حضرت نوح علیه السلام 43 بار در قران آمده است، آشنایی با تاریخ این پیامبر، ودیگرپیامبران انسان را شیفتهی آنان میکند و روح مهرواستقامت را درآدمی زنده میسازد.
همهی انبیاءدارای هدفی واحدندتکذیب یک پیامبر به منزله تکذیب همهی پیامبران است میفرماید: "كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلينَ."آنها با تکذیب نوح همهی پیامبران را تکذیب نمودند. زیرا کلمه"مرسلین" جمع به کار رفته است.
به بیان دیگر شاید بتوان گفت: اصولاًقوم نوح، منکر همهی ادیان و مذاهب بودند و تمام پیامبران الهی را چه قبل از ظهور نوح و چه بعد از ظهورش تکذیب می کردند.
نکته دوم: سپس به فراز مهم زندگی این پیامبر بزرگ پرداخته میفرماید: به خاطر بیاورهنگامی که برادرشان نوح به آنها گفت:آیا پرهیزکاری پیشه نمیکنید "إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلا تَتَّقُونَ"
تعبیر به"أخُوهُمْ "تعبیری است که نهایت پیوند محبتآمیز را بر اساس مساوات و برابری مشخص می کند.این تعبیر به همهی مربیان و رهبران راه حق الهام میبخشد که باید در دعوت خود نهایت محبت و صمیمیت را رعایت کنند تا دلهای رمیده جذب آیین حق گردند .
نکته سوم: یکی از شرایط مهم انبیاءکه در قران تاکید بر آن شده است "امین"بودن است. نوح علیه السلام می گوید من برای شما فرستاده امینی هستم . "إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمينٌ "یعنی نوح علیه السلام سابقهی طولانی دربحث امانات در میان قوم خود داشته و آنها او را با این صفت والا میشناختند .لذا میگوید: به همین دلیل من در ادای رسالت الهی امینم و خیانتی نخواهید دید.
در ادامه بار دیگر آنها را به تقوا دعوت فرموده می گوید:از خدا بترسید و تقوا پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید "فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ" مقدم داشتن کنید "تقوا"بر" اطاعت "به خاطر این است که تا ایمان و اعتقادی نسبت به الله و ترس از او در میان نباشد،اطاعت از فرمان پیامبرش صورت نخواهد گرفت.
نکته چهارم: مستکبران لجوج و خود سر که راه هر گونه عذر و بهانه ای را بر خود بسته یافتند دست به توطئهای جدید زده و بهانه آوردند و گفتند: که آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالی که افراد پست و بی ارزش از تو پیروی کرده اند."قالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ " روح طبقاتی در بدترین اشکالش برفکر آنها حاکم بود به همین دلیل طبقه تهیدست را اراذل میشمردند .
ظاهراً قوم نوح علیه السلام ملاک شرافت و احترام را اموال و فرزندان و پیروان می دانستند و کسانی را که فقیر بوده و صاحب مشاغل پست بوده اند ارزشمند نمی دانستند .
اما نوح علیه السلام آنها را در اینجا فوراً خلع سلاح نموده وگفت:وظیفه من دعوت همگان به سوی حق و اصلاح جامعه است من چه میدانم آنها چه کاری داشتهاند" قالَ وَ ما عِلْمي بِما كانُوا يَعْمَلُونَ "گذشته آنها هر چه بوده گذشته است.
مهم امروز است که دعوت رهبر الهی را "لبیک"گفتهاند و در مقام خود سازی بر آمده و قلب و دل خود را در اختیار حق گذاشتهاند. اگر آنها در گذشته کار خوب یا بدی کردهاند حسابشان بر پروردگار من است . "إِنْ حِسابُهُمْ إِلاَّ عَلى رَبِّي" اگر شما میفهمیدید و درک و تشخیص می داشتید" لَوْ تَشْعُرُونَ".
از این سخن استفاده می شودکه آنها می خواستند علاوه بر مساله تهیدستی این گروه از مومنان را به سوی سابقه ی اخلاقی و عملی متهم سازند. در حالی که معمولاً فساد و آلودگی در طبقات مرفه به درجات بیشتر است،آنها هستند که همه رقم وسایل فساد در اختیار دارند ولی نوح علیه السلام در این مساله با آنها گلاویز نمیشود و میگوید من از آنها چیزبدی سراغ ندارم و اگر هم چنین باشد که شما میگویید حسابشان با خداست.