بِسم الّلهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَه أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميدٌ
ما به لقمان حکمت دادیم (و به اوگفتیم) شکر خدا را به جای آور،هر کس شکرگزاری کند به سودخویش شکرکرده، و آن کس که کفران کند (زیانی به خدا نمیرساند) چرا که خداوند بی نیاز و ستوده است.
وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ
(به خاطر بیاور) هنگامی که لقمان به فرزندش گفت: درحالی که او را موعظه میکرد : پسرم چیزی را -شریک خدا قرار مده که شرک ظلم عظیمی است. (12 و13 لقمان )
تـربیـت تـوحـیدی لقـمان
نکات مورد توجه آیات:
مربی وارسته و مهذب ( لقمان حکیم) که در میدان مبارزه با هوای نفس پیروز شده و خداوند چشمههای علم و حکمت را در قلب او گشاده است، وقتی به میدان تربیت میآید حکیمانه میگوید و موعظه میکند.
او قبل از هر چیز سراغ اساسیترین مسأله عقیدتی (توحید) میرود زیرا ریشهی همهی گرفتاریهای بشر و نابسامانیها تنها یک چیز است و آن هم فاصله گرفتن از توحید در عقیده و عمل و به بیان دیگر همان شرک است.
نکته اول : حکمت عطای خداوند است." وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَه"بینشی است که در سایهی معرفت الهی پدید میآید و همچون نوری در جان قرار میگیرد وآثار آن در گفتار و رفتار انسان پیدا میشود.
در حدیثی آمده است:کسی که در دنیا زاهد باشد و زرق و برقها او را فریب ندهد ،خداوند حکمت را در جانش مستقر میکند.
حفظ زبان،کنترل شکم و شهوت، امانتداری ،تواضع و رها کردن مسائل غیر مفید،زمینه های پیداش حکمت است.
حکمت ،همتای کتاب آسمانی است و به هر کس حکمت عطا شود خیر کثیر داده شده است.
يُؤْتِي الْحِكْمَه مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَه فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (269بقره)
نکته دوم : نعمت ویژه، شکر ویژه میطلبد. لقمان به خاطر داشتن این حکمت به شکر پروردگارش پرداخت " أَنِ اشْكُرْ لله "او هدف نعمت های الهی و کار بردشان را می دانست و لذا آنها را برای همان هدفی که آفریده شده بودند به کار می بست.
یکی از ستایش هایی که خداوند در قرآن از انبیا ء علیهم السلام دارد ،داشتن روحیه شکر گزاری است به طور مثال در بارهی حضرت نوح علیه السلام با آن همه صبر و استقامتی که در برابر بی وفایی همسر، فرزند و مردم متحمل شد، خداوند از شکر او یاد کرده و او را شاکر مینامد ."کان عبداًشکورا"
البته توفیق شکر الهی را باید از خداوند خواست ،همان گونه که حضرت سلیمان علیه السلام از او چنین -درخواست کرد. "وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ ...... " (19نمل)
یعنی به من الهام و عشق و علاقه نسبت به شکر نعمت هایت مرحمت فرما.
در ادامه نتیجه شکرگزاری و یا کفران آمده است" فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميدٌ "
اگر در شکر تعبیر به مضارع کرد ه (يَشْكُرُ) برای این است که شکر وقتی نافع است که استمرار داشته باشد کَفَرَ با صیغه ماضی آمده است که حتی بر یک مرتبه کفران نیز صادق است واشاره به این دارد که کفران-حتی برای یک بار ممکن است عواقب دردناکی بار آورد.
شکر نعمت به سود خود انسان و کفران نعمت نیز به زیان خود اوست. اگر همه موجودات شکر گزاری کنند چیزی به عظمت خداوند افزوده نمیشود و اگر همه کافر شوند گردی بردامان پروردگار نمینشیند، تعبیر " غَنِيٌّ حَميدٌ " اشاره به همین مطلب است.
نکته سوم: شیوهی تربیتی لقمان حکیم بر اساس محبت وحکمت است"وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ "
واعظ کسی است که قدرت دارد مخلوق را به خالق جذب کند .مسلم است که باید در ارشاد و موعظه مسایل اصلی را اولویت داد مهم ترین توصیه لقمان به فرزندش عدم شرک است:" يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ "
شرک معنای وسیع و گستردهای دارد: بت پرستی، اطاعت بی چون و چرا از غیر خدا،پیروی از هوای نفس ،شرک در عبادت و...
.قابل توجه اینکه لقمان حکیم دلیل خود را بر نفی شرک مطرح نموده و میفرماید :شرک ظلم عظیم است. " إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ "
عظمت هر عملی به عظمت اثر آن است. گناه وقتی عظیم وبزرگ است که بدانیم نافرمانی خدای بزرگ را میکنیم .مشرک موجود بی ارزش را همتای خدا قرار میدهد به سراغ افراد و اشیایی می رود که هیچ کاری به دستشان نیست در حالی که می تواند خدایی را بخواند وعبادت کند که قدرت و علم بی نهایت دارد.