بِسم الّلهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
اللَّهُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّه ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّه ضَعْفاً وَ شَيْبَه -يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ هُوَ الْعَليمُ الْقَديرُ (54روم)
خداست که شما را از ناتوانی آفرید، سپس بعداز ناتوانی ، قوتی بخشید ، آنگاه بعداز توانایی وقوت ، ضعف وپیری قرار داد اوهرچه بخواهد میآفریند ، واوست دانای توانا.
تـطور وسـع آدمـی
نکات مورد توجه آیه:
تاب وطاقت یک فرد از حیث فهم وعمل در عرصه زندگی متغیر است ودارای فراز ونشیب های مختلفی میباشد.
طبق این آیه سه دوران عمده در زندگی وجود دارد :
دوران ضعف نخست 2- دوران قوت 3- دوران ضعف نهایی
برای هریک ازاین دوران ها دستورات ویژهای دردین اسلام داریم که نباید از هیچ یک غفلت نمود.
هرفرد درمراحل مختلف زندگی از وسعهای( طاقت فهم وطاقت عمل ) متفاوتی بهره وراست . خداوند تبارک وتعالی نیز باتوجه به همین نکته" لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها" مکلف نموده است.
پس تمام تکلیف های تربیتی خودرا باتوجه به این اصل بیان نموده است.
از امام رضا علیه السلام دریک زمزمه شعری چنین آمده است :
همهی ما اینطوریم، وظایف خود را به این امید که حالا وقت بسیار است تأخیر میاندازیم وهمین امیدهاست که آفت رسیدن به مقصد است .
هشدار !که امیدهای باطل فریبت ندهد وهمواره به سوی هدف بکوش وبهانه ها راکنار بکذار برای اینکه عمردنیا بسیار اندک وزود گذر است ومثل سایه ای زودگذر میماند که مسافر لحظه ای درآن بیاساید وسپس براه خدا ادمه دهد.
نکته اول : انسان در آغاز خلقت سراسر ضعف است میفرماید: خداوند همان کسی است که شمارا درحالی که ضعیف وناتوان بودید آفرید" اللَّهُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ"
" ضعف " در مقابل " قوت " است و کلمه " مِنْ "در جمله"مِنْ ضَعْفٍ" ابتدایی است.آیه چنین معنی می دهد که خدا خلقت شما را از ضعف ابتدا کرده است به طوری که از آیه برمیآید مراد دوران طفولیت است .
لازم به ذکر است که این ضعف اشاره به بُعد جسمانی است زیرا اصل اواز خاک است والا بُعد روحی اواز اراده الهی (کن فیکون) آفریده شده است.
نکته دوم : پس از دوران طفولیت، وسع (تاب وطاقت) آدمی وسعت مییابد قرآن این دوران را قوت مینامد " ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّه "
دراین مرحله طفل به حد بلوغ میرسد فرد به قابلیت کافی فکری واجتماعی نایل میشود. رشد وتربیت دراین مرحله حاصل می شود.
شخص میتواند به طرف مقصد زندگی خود هدایت شود درصورتی که رشد حاصل شده باشداما مغبون واقع شده ، فریب خورده واز رسیدن به مقصد باز میماند.
دوران قوت دارای دو مرحله است :
*مرحله بلوغ واوج آن
*مرحله اِستوا ( اعتدال) وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً ... (14قصص)
پس هنگامی که موسی علیه السلام به توانایی رسید وبرومند شد واعتدال یافت حکم وعلمی به او عنایت کردیم.
اِستوا به معنای استقرار واعتدال است دراین مرحله، فرد درپایان نوسانات وهیجانات بلوغ قرار گرفته ودرآغاز راهی است که درآن ثبات واستواری درزندگی او ظهور میکند. با حصول اعتدال وتوازن در وجود آدمی ، کشمکشهای تند درونی تحت هماهنگی ومهاردر میآیند وبه این ترتیب زمینه مناسب برای رشد وعقلانیت فراهم میآید.
نکته سوم: آیه شریفه پس از دوران قوت ازضعف دیگری سخن میگوید "ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّه ضَعْفاً وَ شَيْبَه "
ضعف دوم دراثری بیماری یا پیری عارض میشود. معروف است که درد پیری درد بی درمانی است.
خداوند کلمه ی " شیبه " (پیری را)در ضعف دوم اضافه میکند این تعبیر ممکن است اشاره به آن باشد که ضعف پیری دردناکتر از ضعف دوران کودکی است .
این تحولاتی که برانسان عارض میشود حکایت از قدرت خداوند دارد "يَخْلُقُ ما يَشاءُ" بزرگترین نشانهی قدرت خدا این است که انسان را از حالی به حال دیگر میگرداند.
تقدیردر چهارچوب علم وحکمت پروردگار است "وَ هُوَ الْعَليمُ الْقَديرُ " انسان مومن بانگاه به ضعف وجودی خود هرگز مغرور نمیشود ودر صدد این است که قدرت روح خودرا با ایمان وبندگی ذات اقدس الهی افزایش داده واز تمام این مراحل نهایت رشد وکمال رابدست آورد.