بِسم اللهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
«أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَه قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولئِكَ في ضَلالٍ مُبينٍ»؛
آیا کسی که خداوند سینهاش را برای (پذیرش) اسلام گشاده است پس او از طرف خداوند بر(فراز مرکبی از) نور هست (مثل کسی که در تنگنای تعصب و لجاجت وغرور است ؟ نه)، پس وای برآنان که از سنگدلی یاد خدا نمیکنند آنان در گمراهی آشکارند. (زمر/22)
تلاش متربی برای نورانیت دل
انسانها در پذیرش حق ونورانیت قلب یکسان نیستند بعضی با یک اشاره لطیف یایک کلام کوتاه، یک تذکر و یک موعظه و اندرز در روحشان طوفانی برپا میشود در حالی که برخی دیگر با بهترین خطابهها ومواعظ در درونشان کمترین اثری دیده نمیشود.
این مسأله به گستردگی روح و به شرح صدر و یا تنگی و ضیق صدر برمیگردد. موضوع فوق با مطالعه حالات افراد کاملا مشخص است گروهی چنان هستند که هرقدر از حقایق در قلبهایشان وارد شود به راحتی پذیرا میشوند، اما بعضی به عکس گویا مغزشان دریک محفظه با دیوارهای آهنی قرار دارد ودلشان سرد و منجمد شده است.
سرچشمهی این گشادگی روح و یا ضیق صدر به خواستن و تلاش فرد بستگی دارد ارتباط معنوی مستمر و پی گیر، با زدودن زنگار گناه از آیینه قلب و صیقلی کردن آن و زبالههای هوا و هوس را دور ریختن سبب میشود که قلب در معرض تابش انوار الهی قرار گرفته و آماده پذیرایی محبوب گردد.
نکته اول: خداوند به انسان سرمایههای عظیمی داده است که با این سرمایهها میتواند مسیر کمال را طی کند.
خداوند در قالب یک سئوال مهم همگان را متوجه این گوهر گرانقدر و ارزشمند که میتواند در جهت حرکت کمالی به کار گرفته شود نموده، میفرماید: آیا کسی که خدا سینهاش را برای اسلام گشاده ساخته است و بر مرکبی از نور الهی قرار گرفته همچون سنگدلانند. «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ»
قید «لِلْإِسْلامِ» اشاره به این معنا دارد که این فرد تسلیم در برابر خداست. یعنی آنچه را خدا اراده کرده میخواهد، میپذیرد. البته این پذیرش کور کورانه نیست بلکه همراه با بصیرت نسبت به حق وشناختن راه رشد میباشد.
نکته دوم: درادامه آیه فوق با یک تشبیه برخورد میکنیم میفرماید: «فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ» این فرد را به سوارهای تشبیه کرده که برنوری سوار شده راه را میپیماید. یعنی هرگاه کاری را بخواهد انجام دهد به خوبی میبیند اگر حق باشد آن را از باطل تمیز میدهد.
بزرگان راه رسیدن به این گوهر ویژه (شرح صدر و نورانیت درون) را در طهارت روح، قداست نفس، ذبح کردن هواوهوس و دل کندن از شهوات میدانند. چنین شخصی برای استقبال از مرگ و جدا شدن از فریب خانهی دنیا به راستی آماده است.
جالب توجه اینکه خداوند مرکب سواری این رشد یافتگان را از جنس نور معرفی می کند «نُورٍ مِنْ رَبِّهِ» میدانیم که سرعت سیر نور بسیار عجیب است و قدرت جولانش همه جهان را فرا میگیرد یعنی مؤمنان پر تلاش در زمینه کسب معنویت با این نورانیت قلب از سرعت بالایی بر خوردارند.
نکته سوم: در مقابل این گروه کسانی هستند که مواعظ سودمند در آنها مؤثر نیست، روحشان طراوت ندارد گلهای تقوا وفضیلت در آن نمیروید میفرماید: وای بر آنها که قلبهای سخت و نفوذ ناپذیری دارند و ذکر خدا در آن اثر نمیگذارند «فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَه قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ»
قاسِيَه از ماده «قسوه» به معنی خشونت وسختی و نفوذ ناپذیری است. به دل هایی که در برابر نور حق و هدایت انعطافی از خودشان نشان نمیدهند و نرم و تسلیم نمیگردند، نور هدایت در آن ها نفوذ نمیکند قلب های قاسیه یا قساوتمند گفته میشود.
اینگونه افراد چون با آیات خدا متذکر نمیشوند و به سوی حق نمیروند در گمراهی آشکار هستند.«أُولئِكَ في ضَلالٍ مُبينٍ»
در پرونده اعتقادی چنین کسانی ایمان به خدا و قیامت بسیار کم رنگ و ضعیف است و از حیث عمل رفتارهایی همچون همنشینی با بدان و فاجران، ربا خواری، دنیا پرستی، تمرد و طغیان، نقض عهد، اصرار بر گناه و... دیده میشود به طوری که از خدا دورند زیرا در روایت آمده است. «الْقَاسِي الْقَلْبِ مِنِّي بَعِيدٌ»
قلب قسی ابزار شیطنت و فتنه وآشوب شیطان استبنابراین شیطان به قساوتمندان امیدوار است اگر سنگدلی با آب توبه شسته نشود مانند چشم های که املاح و مواد معدنی فراوانی دارد و بعد از گذشت مدتی این رسوبات تشکیل شده راه آب را میبندد شخص قسی القلب نیز همینگونه میشود ارتکاب مکروهات نیز ضرر رساننده است زیرا میتواند به انجام گناهان کوچک و حتی بزرگ منتهی گردد و انذار الهی برآن اثر نمیگذارد.