بِسم الّلهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ * همانا این{قران}فروفرستاده پروردگارجهانیان است.
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ * که روح الامین آن را نازل کرده است.
عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ * برقلب تو،تا ازاخطار کنندگان باشی.
بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبينٍ * به زبان عربی روشن.
وَ إِنَّهُ لَفي زُبُرِ الْأَوَّلينَ * وقطعاً{خبر}آن در کتاب های پیشینیان وجود دارد. (شعرا 192 تا 196)
جایـگاه قرآن درمبـاحث تربیـتی
نکات مورد توجه آیات :
بحث عظمت قران در کتب انبیای پیشین آمده است. حقانیت این کلام مبین الهی و مهمتر از همه هدف نزول آن در آیات فوق مطرح شده است.
خداوند این کتاب آسمانی را با ظرافتها وتدبیر ویژه برای تربیت تمامیانسانها برقلب مطهرپیامبرصلی الله علیه وآله نازل فرموده است. تاکید براین مطلب اتمام حجت بر همهی جهانیان است.
قران کریم جامع مباحث تربیتی را داراست از جمله:اهداف تربیت ، روش هایتربیتی،ویژگیهایمربی،و موانع تربیت ... بنابراین در مباحث تربیتی قرآن نقش کلیدی دارد.
نکته اول : بعد از بیان هفت داستان از ماجرای انبیاء پیشین و درسهای عبرت آموزی که در تاریخ آنها نهفته است خداوند به معرفی قرآن میپردازدومیفرماید: این از سوی پروردگار عالمیان نازل شده است."وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ"
"رب"به معنای تربیت کننده است "تربیت"ایجاد حالتی در شی پس از حالت قبل است تا آن گاه که به حد تمام وکمال برسد. بنابر این انتخاب "رب العالمین" به جای هر نام و صفت دیگر، میتواند بیانگر این معنا باشد که قرآن از مقام ربوبیت و برای تکامل افراد بشرنازل شده است.
نکته دوم : جبرئیل که امین وحی خداست قران را بر رسول الله صلی الله علیه و آله نازل کرد" نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ"
مراد از تعبیر "روح الا مین"با توجه به آیه 97بقره که میفرماید: "قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ -عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ ..."جبرئیل است.
توصیف این فرشته اعظم الهی به صفت " الامین" اشاره به این است که قران در مرحلهی نزول بر پیامبر
صلی الله علیه و آله مصون از هرگونه تحریف است. به طور کلی امانت،دارای نقش محوری درابلاغ و رساندن پیام وحی است.
اگر آن فرشته وحی "روح الامین "آن را از سوی خداوند نیاورده بود،قرآن این چنین درخشان و پاک و خالی از آلودگی به خرافات و اباطیل نبود.
نکته سوم:"روحالامین" قرآن را برقلب تو ازسوی پروردگار نازل کرد تامردم را انذارکنی " عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ "
قلب در کلام خدای تعالی هر جا که به کار رود آن حقیقتی است از انسان که ادراک و شعور را به آن نسبت می دهند نه قلب صنوبری شکل که در سمت چپ سینه آویزان است.
تعبیر " عَلى قَلْبِكَ " اشاره به چگونگی و کیفیت در یافت وحی به وسیله پیامبر صلی الله علیه و آله دارد. یعنی آنچه که قران را از جبرئیل دریافت میکرد قلب و جان پیامبر صلی الله علیه و آله بود بدون مشارکت حواس ظاهری. رسول خدا صلی الله علیه و آله در حینی که به او وحی می شد هم میدید و هم وحی را میشنید ، اما بدون اینکه دو حس بینایی و شنوائیش به کار بیفتد،وحی را دریافت میکرد. اگر نزول وحی برایشان با استفاده از حواس بود باید اصحاب که در کنار ایشان بودند صدای وحی را میشنیدند!
هدف نزول این بوده که تو مردم را انذار کنی و از سرنوشت خطرناکی که بر اثر انحراف از توحید دامانشان را میگیرد آگاه سازی. این آیات وتاکید برآن پس ازبیان تاریخ گذشتگان و انبیاء علیهم السلام برای ایجاد احساس مسئولیت وبیداری و تربیت و انسان سازی است.
نکته چهارم : خداوند علیم حکیم از میان تمام زبان ها،زبان عربی را برای قرآن برگزید.غنا و توان مندی زبان عربی برای بیان روشن مفاهیم بلند وحی سبب این گزینش است.
قید "مبین"برای زبان عربی میتواند اشاره به این معنا باشد که خداوند از میان واژگان عربی قبایل مختلف گویاترین و روشنترین واژگان و بهترین شیوهی گویش را انتخاب نموده است.
در توضیح بیشتر باید گفت یکی از معانی"عربی" فصاحت و بلاغت است "العربی الفَصیح البین مِن الکلام"،عربی سخن فصیح و آشکار را میگویند. در این صورت نزول قرآن به این زبان به جهت روشنایی مفاهیم آن و ویژگیهای لغاتش میباشدو...
نکته پنجم : نزول قران به شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در کتاب های پیشین یاد شده است میفرماید: "وَإِنَّهُ لَفي زُبُرِ الْأَوَّلينَ " زُبُرِ"به معنای کتاب است .خبر آمدن قرآن و نزولش بر پیامبر در کتابهای آسمانی انبیاء قبل آمده است و این یکی دیگر از دلایل حقانیت قرآن است.
مخصوصا در تورات موسی ،به اوصاف پیامبر صلی الله علیه و آله و اوصاف این کتاب آسمانی اشاره شده بود.به گونهای که علمای بنی اسرئیل از آن بخوبی آگاهی داشتند. روشن است در محیطی که آن همه دانشمندان بنی اسرائیل و جود داشتند و با مشرکان کاملاًمحشور بودند ممکن نبود چنین سخنی را قرآن به گزاف درباره خودش بگویدچرا که فوری از هر سو بانگ انکار بر میخواست ،این خود نشان میدهد که در محیط نزول آیات بقدری این مساله روشن بوده که جای انکارنداشته است.