بِسم الّلهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَ اخْشَوْا يَوْماً لا يَجْزي والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَيْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياه الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (لقمان 33)
ای مردم از پروردگارتان پروا کنید و بترسید از روزی که هیچ پدری مسئولیت (اعمال) فرزندش را نمیپذیرد و هیچ فرزندی به جای پدرش قبول مسئولیت نمیکند . قطعاًوعدهی خداوند حق است پس زندگی دنیا شما را نفریبد و (شیطان) فریبکار، شما را نسبت به خدا فریب ندهد.
جـایـگاه روش انـذار در تـربیـت
نکات مورد توجه آیه: براساس روش انذار، باید مربی با آگاهی مناسبی که از اعمال متربی و آثار مترتب بر آن دارد ،او را نسبت به عواقب اعمال نا مطلوبش آگاه کند وپرهیز دهد.
انذار روشی مبتنی بر اصل عدل است ،طبق اصل عدل خداوند آدمیان را به سبب بد کرداری ،دچار مجازات و عذاب می سازد اما مقتضای عدل آن است که پیش از وقوع مجازات آگاهی کافی نسبت به آن ایجاد شود.زیرا کسی حقیقتاً قابل مجازات است که عالماًو عامداً اقدام به تخطی کند .هر گاه فردی با برخورداری از چنین آگاهی وتعمدی به خطا تن داد، مستحق مجازات خواهد بود .
آنچه آگاهی مزبور را ایجاد می کند "انذار"است. اگر با حصول این آگاهی آدمی مبادرت به خطا -کند مجازاتش مطابق عدل خواهد بود. از این رو انذار از شیوه های مبتنی بر اصل عدل است. از این روش در قران بسیار استفاده شده به نحوی که اساساً قران به عنوان انذارگری برای بشر معرفی و نام گذاری شده است." إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ * نَذيراً لِلْبَشَرِ " ( مدثر 35 و36 )
قطعا قرآن یکی از نشانه های بزرگ الهی است * درراستای هشداردادن به بشر
نکته اول : در آیات پایانی سوره لقمان به صورت یک جمع بندی از مواعظ و اندرزهای گذشته و دلایل توحید و معاد ،همه ی انسان ها را به خدا و روز قیامت توجه میدهد. می فرماید :ای مردم از خدا بپرهیزید." يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ"مراد از پروای خدا پرهیز از انواع انحرافات عقیدتی ،اخلاقی و عملی است.
نکته دوم: در ادامه میفرماید: از روزی بترسید که نه پدر بار گناه فرزندش را به دوش میکشد و نه فرزندی چیزی از مسئولیت پدر را تحمل میکند.
"وَ اخْشَوْا يَوْماً لا يَجْزي والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَيْئاً "
جمله "لایجزی "از ماده "جزا" است و "جزاء"از نظر لغت به دو معنی است:
یکی پاداش و کیفر دادن در برابر چیزی و دیگری کفایت کردن و جانشین شدن و تحمل نمودن چنانکه در آیه مورد بحث آمده است ."لا يَجْزي والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ"
هیچ پدری مسئولیت اعمال فرزندش را قبول نمیکند و به جای او نمی نشیند و از او کفایت نمیکند.
در آن روز هر کس چنان به خود مشغول است و در پیچ و خم اعمال خویش گرفتار که به دیگری نمیپردازد،حتی پدر و فرزند که نزدیک ترین رابطه ها را با هم دارند،هیچکدام به فکر دیگری نیستند .
در حالی که از عواطف پدری انتظار می رود که حداقل در پارهای از موارد تحمل عذاب فرزند را بکند و در مورد فرزند نیز انتظار میرود که مقدار بیشتری از نا ملایمات پدر را به خاطر حقوق فراوانی که بر او دارد متحمل شود. اما هیچیک از این دو،در آن روز کمترین مشکلی را از یکدیگر نمیگشایند.
نکته سوم: در پایان آیه انسانها را از دو چیز بر حذر می دارد. میفرماید: وعده خدا حق است مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد. و مبادا شیطان شما را گول زند ." إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياه -الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ"
"غَرور" (صیغه مبالغه) به معنای بسیار فریبنده است که مصداق روشن آن شیطان است و به هر چیز پاکی گفته می شود که انسان را می فریبد.
در برابر دو امر" اتَّقُوا -وَ اخْشَوْا "که در آغاز آیه بود، دو نهی"لا تَغُرَّنَّكُمُ- لا يَغُرَّنَّكُمْ"در اینجا دیده میشود زیرا اگر توجه به خدا وترس از حساب و جزا در انسان زنده شود ، ترسی از انحراف وآلودگی در او نیست، مگر از دو راه:
الف) زرق و برق دنیاکه واقعیتها را در نظر او دگرگون کرده و قدرت تشخیص را از او میگیرد.
ب) وسوسه های شیطانی که میتواند او را فریب دهد، مغرور ساخته و از مبداء و معاد دورکند.
اگر این دو راه نفوذ گناه بسته شود ،دیگرهیچ خطری او را تهدید نمیکند و به این ترتیب چهار دستور فوق مجموعهی کاملی از برنامه نجات آدمی را فراهم میسازد.