یکشنبه, 01 مهر,1403

­

ﺳﻪشنبه, 30 مرداد,1397

جلوه های آیینی عید قربان در فرهنگ مردم

جلوه های آیینی عید قربان در فرهنگ مردم

چکيده

عيد قربان يکي‌ از‌ اعـياد‌ بـزرگ اسـلامي است که نزد عموم مسلمانان جهان و بويژه مردم مسلمان ايران اسـلامي از منزلتـي‌ والا برخـوردار اسـت . مسـلمانان ايران بـه تأسي از دستورات قرآن و احاديث نبـوي، قربـاني‌ کـردن را کـه بـراي‌ زايران‌ خانه خدا واجـب است ، براي خود سـنت مـؤکد ميشـمارند و بـا آداب و آيين خاصي به برپايي مراسم عيد قربان ميپردازند. آنان ضـمن بـه جـا آوردن غسل عيد، پوشيدن لباس نو، استعمال عطر‌، برپايي نماز عيـد و خوانـدن دعـا، آداب قرباني کردن را که نماد اصلي عـيد قربان است ، به جا ميآورنـد. در ايـن روز پس از تقسيم گوشت قرباني بـين خويشـاوندان ، همسـايگان و مسـتمندان غذاهاي‌ مخصوصي‌ براي عيد طبخ ميشود و خانواده هاي عـروس دار هـدايايي براي نوعروسان خود ميفرستند.

نویسنده : شهرزاد دوستی

مقدمه

از منظر فرهنگ مردم ، جشن ها به عنوان پديده اي اجتمـاعي – فرهنگـي، در زمـره آداب و مـناسک قومي‌ هستند‌ که به روش ها و اشکال متفـاوت در زنـدگي مردم وجود دارند و زمينه ساز همبستگي و تجلـي روح جمعـي در جوامـع انـد.

عجين شدن دين و مناسک ديني با زندگي اجتماعي و حيات‌ فردي‌ انسان‌ هـا بــه قدري عميق و گسترده‌ است‌ که‌ جزئي ترين و ابتداييترين بخـش هـاي زنـدگي فرد را نيز دربرميگيـرد و در ايـن ميـان ، برپـايي مراسـم عيـد قربـان ، يکـي از نمونه هاي‌ بارز‌ اين‌ مناسک مردمي است . مناسک دينـي، مــذهبي و مـلـي و آداب‌ و رسوم‌ و آيين ها از عناصر فـرهنگ بـه شـمار مـيرونـد و فرهنـگ دربرگيرنـده دانستنيها، اعتقادات ، عادات و هرگونه توانايي ديگري است که انسان‌ به‌ عنوان‌ عضوي از جامعه کسب ميکند. در فرهنگ مردم ايران اعـيـاد‌ دينــي، مــذهبي و ملي بسياري وجود دارند که هر يک در بطن خـود داراي مـفاهيم خاصي هستند.

در اين‌ ميان‌ ، عيد‌ قربان به عنوان عيد ديني همه مسلمانان ، در حقيقـت ، جشـن حرکت‌ به‌ سوي کمال اسـت .

قـرباني از ديدگـاه اسلام

اعتقاد مسلمانان به مراسم قرباني و عيد قربان مطابق بـا‌ آياتي‌ از‌ قرآن اسـت که در اين زمينه وجود دارد. چنانکـه مـاجراي حضـرت ابـراهيم‌ ع و قربـاني‌ کردن‌ حضرت اسماعيل ذبـيح الله ع بـه فرمـان رب العــالمين ، بــه صــراحت در سوره صافات آمده‌ است‌ . حضرت‌ ابراهيم ع از رؤياي صادقه خود آگاه شد کـه خـدايش فرزند او را به قرباني‌ ميخواهد‌ «... [ابراهيم ع ] گفت : اي پسر من در خواب (چنين ) ميبينم که تو را سر‌ ميبرم‌ . پسـ‌ بـبين بـه نظـرت چـه مـي آيـد؟

[اسماعيل ع ] گفت : اي پدر من ! آنچه را مأموري بکن ، انشاالله‌ مرا‌ از بردبـاران خـواهي يافـت . پس وقـتي هر دو تن در دادند و همديگر را‌ بدرود‌ گفتند‌، پسر را به پيشاني بر خاک افکند و ما او را نـدا داديم کــه اي ابــراهيم‌ ! رؤيـاي‌ خـود را حقيقت بخشـيدي... او را در ازاي قربـاني بزرگي باز رهانيديم‌ ... او‌ را‌ به اسحاق کـه پيامبري از جملـه شايسـتگان اســت مــژده داديم .» (صافات . ١١٢-١٠٠)

مسلمانان در‌ موسم‌ حج‌ بنا بـه دسـتور صريح قـرآن مجيـد، روز دهـم ذيالحجـه پس از رمـي‌ جـمره‌ عـقبـه و پـيش از حلـق (تراشيدن موي سـر در مـردان ) يـا تقصـير (کوتاه کردن قدري از موي‌ سر‌ و ناخن در زنــان )، گـوســفند، گـــاو يــا شــتري را در سرزمين منا به‌ درگاه‌ خداوند فديه ميکنند. تا پيش از اسـلام‌ ، در‌ ميـان‌ اعـراب دوره جـاهليت رسـم بـر اين بود‌ که‌ کعبه را با خون قرباني ميآلودند و قسمتي از گوشت آن را بر خانه‌ کعبه‌ ميآويختند، اما پس از اســلام‌ ، آيـهـ‌ ٣٧ سـوره‌ حـج‌ نازل‌ شد: «هرگز [نه ] گوشت هاي آنها‌ و نه‌ خون هـايشان بـه خـدا نخواهـد رسـيد ولي [اين ] تقواي شماست که به‌ او‌ ميرسد...». قرباني در اسلام نشـان صـدق‌ ، ادعاي محبت ، دوستي، عـشق‌ و شـاهد‌ دعـوي تقوا و پرهيزگاري است چنان‌ کـه‌ در آيه ٢٧ سوره مائده نيز ميخـوانيم : «خـدا [قربـاني را] فـقـط از تـقواپيشـگان‌ ميپذيرد‌.»

واژگان قرآني در معنا و مفهوم‌ قرباني‌

«نحر‌»، «هدي»، «ذبح » و «قربان‌ » واژه‌ هايي هستند که در‌ قرآن‌ مـجيد در مـعنـا و مفهوم قرباني به کار رفته اند. واژة «نحر» درآيۀ دوم سورة‌ کـوثر‌ آمـده اسـت :

«فـصل لربـک وانحر»

«پس‌ براي‌ پروردگارت نمازگزار‌ و قرباني‌ کـن‌ .»

واژة «هـدي» در مـجموع‌ ، هفت بار در قرآن مجيد آمده و هـر بــار در مــورد قرباني حج و عمره است . سه‌ مرتبه‌ از اين هفت بار در سـورة‌ بقـره‌ ، آيـۀ‌ ١٩٦‌ آمده‌ است : «و بـراي خـدا‌ حج‌ و عمره را به پايان رسانيد و اگـر [بـه دليل موانعي ] بـازداشته شـديد، آنـچه از قرباني ميسر است‌ [قرباني‌ کنيد]‌ و تـا قـرباني به قربانگاه نرسيده ، سرخود را‌ متراشيد‌ و هرکس‌ از‌ شما‌ بيمار‌ باشد يا ناراحتي داشته بـاشد

[و نـاچار شود سر بتراشد] به کفاره [آن ، بـايد] روزه اي بدارد يا صـدقه اي بدهـد يا قـرباني کـند و چون ايمنـي يافتيـد‌ هـر کــس بــا اتمـام عمـره ، حـج را آغـاز کند[بايد]و آنچه از قرباني ميسر است [قرباني کند]...».

واژة ذبح نـيز در سـورة بقره ، آيۀ ٦٧ آمده است : «... ان الله يأمرکم أنـ‌ تــذبحوا‌ بـقره ...:» «خدا به شـما فـرمان ميدهد که گاوي را سـر بـبريد» و نيز آيـۀ ١٠٧ از ســورة صــافات : «و فدينــه بــذبح عظــيم » «و او را در ازاي قربــاني بزرگــي بــاز رهانيديم »، همچنين‌ آيۀ‌ ٣ سورة مائده : «... و مـاذبح عـلي النصب ...» «و [همچنـين ]

آنچه براي بتان سـربريده شـده ...» و در سورة بـقره ، آيۀ ٤٩ کــه خـداونـد نجـات بنياسرائيل را هنگامي کـه‌ فرعون‌ ، فرزندان پسر ايشان را ذبح‌ ميکرد‌، به يادشان مي آورد:

«...يسومونکم سوءالعذاب يذبحون ابنـآءکم ...» «[آنان ] شـما را ســخت شـکنجه ميکردند؛ پسران شما را سرميبريدند.»

واژة قـربان نـيز سـه مـرتبه در قـرآن‌ مجيد‌ آمده اسـت ؛ يک بـار‌ در‌ سورة احقاف آيۀ ٢٨: «فلولا نصرهم الذين اتخذوا من دون الله قربانـا ...» «پس چرا آن کساني کـه غير از خدا، به منزلۀ معبوداني بـراي تـقرب [ بـه خدا] اختيار کرده بودند‌، آنان‌ را ياري نکردند...» بـار ديگـر در سـورة آل عـمران آيـۀ ١٨٣: «الـذين قــالوا ان الله عـهـد إلينآ الا نؤمن لرسول حتي ياتينا بقربان تأکله النار...» «همانا گفتند خدا با مـا‌ پيمـان‌ بسته که‌ به هيچ پيامبري ايمان نياوريم تا براي ما قربانياي (به عـنـوان معجـزه ) بياورد که آتش [آسماني] آن‌ را بسوزاند...» و بار آخر در سورة مائده ، آيـۀ ٢٧:

«واتـل علـيهم‌ نبـأ‌ ابنـي‌ ءادم بـالحق إذ قربـا قربانـا...» «و داسـتان دو پسـر آدم را بـه درستي بر ايشـان بخـوان . هنگـامي کـه ‌‌[هـر‌ يـک از آن دو] قربـانياي پـيش داشـتند...»

اهـداف قرباني در عيد قربان

١. احياي‌ روح‌ فداکاري‌، ايثار و استقامت

٢. زدودن هر گونه انحراف و خرافه از مراسـم قربـاني زيـرا «ديـن مقـدس اسلام عادت‌ نکوهيده قرباني بشري را که در بسـياري از اقـوام پيشـين و ملـل باستان ، از‌ جمله فينيقيها و کـنعانيان ، مـصريان‌ و اروپاييان‌ رايج بوده و همچنين قرباني براي بتان و انسان و سوزاندن ذبايح را امضا نکرده و کشتن قرباني را در روز عيد قربان ، به عنوان نوعي عبادت و در راه منفعت مردم و انفـاق بــه فـقـرا پذيرفته‌ است .» (بيگلري، ١٣٤٥: ٢٦٣)

٣. با اسـتناد بـه آيات ٣٨-٣٦ سوره حج ، قرباني يکي از شعائر الله است و در آن خير وجود دارد.

٤. «با توجه به آيه ٢٨ سوره حج ذکر‌ نام‌ خدا مرز مشخص ايمـان و شـرک است .» (حسينيکشکوئيه ، ١٣٨٢: ٣٠٧)

٥. اجتناب از تـفاخر

«فـخــر رازي در ايــن بــاره مــيگويــد: اهــل جـاهليــت از گـوشــت قربــاني نميخوردند زيرا خود را بالاتر از فقرا‌ ميپنداشتند‌؛ پس خداوند مسلمين را بـه دليل مخالفت با کفار و مساوات با فقرا و به کارگيري فروتني امـر بـه خـوردن کرد.» (تفسير کبير، بيتا: ج ٢٣: ٢٩)

٦. اطعام نيازمندان

در روايتي از‌ پيامبر‌ اعـظم ص نـقل است :

«انمـا جعــل الله هذاالاضــحي لتتســع مســاکينکم مــن اللحــم فــاطعموهم » «و همانــا خداوند اين قربان را قرار داده است براي سير کردن مسـاکين از گوشـت پـس آنان را‌ اطعام‌ کنيد‌.» (وسايل الشيعه ، ج ١: ١٤٧)

خداوند آنان‌ را‌ که‌ با انجام کـارهاي پسـنديده و از جمله نـيکي به ديگران ، او را اطاعت و بندگي ميکنند، به بهترين پاداش ها بشارت ميدهد و انفـاق‌ در‌ راه‌ خدا و دادن گوشت قرباني به نـيازمندان نمونه اي‌ از‌ نيکي به ديگران است .

٧. تقوا ملاک پذيرش قرباني اسـت . آن چنـان کــه در آيـه ٣٧ ســوره حــج ميخوانيم :

«لن‌ ينال‌ الله‌ لحومها و لادماؤها و لکن يناله التقوي منکم » «هرگز گوشت هاي آنهـا‌ و نه خون هـايشان ‌ ‌بـه خدا نخواهد رسيد، ولي ايـن تقـواي شماسـت کـه بـه او ميرسد.»

در واقع آنچه‌ مهم‌ است‌ ، مـعنويتي اسـت کـه فرد با قرباني کردن بـدان دسـت مييابد و با‌ گام‌ نهادن در راه بندگي، به خدا نزديک تــر مـيشـود. همچنـين در پايان آيه ٢٧ سوره مائده‌ مـيخـوانيم‌ : «انمـا‌ تقـل الله مـن المتقـين » «خـدا تنهـا از صاحبان تـقـوا و پرهيزگـاران عملـي را‌ مـيپـذيرد‌.» در‌ حـقيقـت قــرآن مـلاک مقبوليت اعمال را تقوا معرفي ميکند.

عيد قربان در ايران

مردم‌ ايران‌ اسـلامي‌ بـه تأسـي از دسـتورات ديـن مبـين اسـلام ، قربـاني را فريضه اي مقدس ميدانند و همه‌ ساله‌ فديه اي بـه قصـد تقـرب ، تقـديم درگـاه الهي ميکنند. هـم وطنان ما در‌ موسم‌ حج‌ و روز دهم ذيالحجه ، قربـاني کـردن حيوان حلال گوشتي را متعهد ميشوند.

عيد قربان از‌ اعياد‌ ديني ايرانيان مسلمان اسـت کـه در نقـاط مختلـف ايـن سرزمين ، با آداب و ويژگيهاي‌ خاص‌ هر‌ منطقه برگزار مـيشـود. بــا دقـت درنحوة برگزاري اين مراسم ، مشاهده ميشود که اگرچه ممکـن‌ اسـت‌ مـردم هـر ناحيه ، آداب متفاوتي در اين زمينه داشته باشند، تمام اين‌ مراسـم‌ در‌ لايـه هـاي عميق تر، شبيه يکديگر هستند.

با توجه به زمـان اسـناد گنجينه فرهنگ مردم‌ که‌ بخش‌ قابـل تـوجهي از آنهـا مربوط به دهه هاي چهل تا دهه شصت‌ شمسي‌ اسـت ، مـردم ايـران مطـابق بـا آيين هاي ديرين و کهن و بنا بر رسوم ويژه اي که داشـتند‌ از‌ مــدت هــا پـيش از فرارسيدن روز «عيد قربان » خود را براي جشن‌ آماده‌ ميکردنـد. مقـدمات ايـن مراسم با خريد قرباني‌ آغاز‌ ميشد‌. انتخاب حيوان براي قربـاني در هـر منطقـه‌ ، متناسب‌ با عادت ها و عقايد ويژه همان منطقـه صــورت مــيگرفـت . قـربـاني را تحت شرايط‌ خاصي‌ براي زمـان ذبـح نـگهداري، آماده‌ و آراسته‌ ميکردند.

خانه‌ تکاني‌، رفت‌ و روب ، شستشو، حمام و نظافت نيز از‌ جمله‌ آدابي بودند که ايرانيان پيش از عيد قربان آنها را به جا‌ مـيآوردنـد‌. هـمچنـين خــوراک روز عيد در برخي‌ نقاط به قدري مفصل‌ بود‌ کــه از چـنـد روز پـيش‌ از‌ عيـد، مـردم مشغول تهيۀ آن ميشدند.

مراسم قرباني در مناطق مختلفي برگزار ميشد‌. برخي‌ در امـاکن مقـدس از جمله‌ امامزاده‌ ها‌، بـرخي در خـانه‌ هـاي‌ مسـکوني و برخـي ديگـر در‌ ميـدان‌ هـاي اصلي محل زندگي خود عـمل قرباني کردن را انجام ميدادند.

مردم هنگام ذبح‌ ، اشعار‌ و ادعيۀ خاصي ميخواندند و ذبح کننده نيـز‌ اغلـب‌ شرايط و جايگاه‌ ويژهـ‌ اي‌ داشــت . پـس از مـراسـم‌ قربـاني کـردن ، اغلـب مـردم اعضاي مختلف حيوان را براي تبرک با خـود مـيبردند.

هر يک‌ از‌ قسمت هاي مختلف بدن قرباني اسـتفادة‌ ويـژه‌ اي‌ داشـت‌ کـه‌ در نقاط مختلف‌ بنا‌ بر رسـوم مـردم هـمان ناحيه ، بين اهالي تقسيم ميشد.

از جمله آداب ديگري که در جشن‌ قرباني‌ در‌ ميـان ايرانـيـان رواج داشــت ، بـازيهاي محلي و ارسال‌ هدايا‌ براي‌ نوعروسان‌ بود‌. در‌ ايـن مقالـه ، بـه مراسـم قرباني و عيد قربان در شهرها و روسـتاهاي مـناطق مـختلف اشاره ميشود.

١. تهيۀ قرباني

نخسـتين مرحلــه از مراحــل برگــزاري مراســم عيــد قربــان ، تهيــۀ حيــوان حـلال‌ گـوشتي بود که بايد در اين روز ذبح يا نحر ميشـد. در نـواحي مختلـف ، مردم متناسب با تمکن مـالي خـود بـه صورت انفرادي يا جمعي، حيواني را براي قرباني تهيه‌ ميکردند‌ که ممکن بود مرغ ، خروس ، غـاز، بــز، گوسـفند، گـاو يـا شتر باشد.

براي نمونـه در درگـز خراسـان رضـوي و گهـرو از توابـع بـروجن ، بــين گـوسفندداران مـرسوم بود که در فصل‌ زايش‌ گوسفندان ، اولين بـرة نـر خـود را وقف قرباني ميکردند و مدت يک يا دو سال حيوان را بــراي ايـن روز پـروار مـيکردند. (جعفرپور، درگز‌، ١٣٥٠‌. رمضاني، بروجن ، ١٣٥٣)

گوسفندداران بندر‌ ماهشهر‌ خوزستان هر برة نري را کـه در مـاه ذيالحـجه بـه دنيا ميآمد، وقف قرباني ميکردند. (فيصلي، بندر ماهشهر، ١٣٤٨)

مطابق اسناد موجود، اهالي استان‌ هـاي‌ آذربـايجـان شــرقي و غربـي، اردبيـل‌ ، چهارمحال‌ و بختياري، خراسان ، خوزستان ، فارس ، کرمان ، کرمانشـاه ، گلسـتان ، گيلان و مـازندران در صـورت برخوردار نبودن از تمکن مالي، به طـور گروهـي اقدام به تهيۀ حيوان قرباني مـيکردنـد. در ايـن منـاطق ، بـويژه اســتان‌ اردبـيـل‌ ، ثروتمندان محل ، داوطلبانه سهمي از قرباني خود را به نام فقرا ذبـح مـيکردنـد تـا آنـان نيز در ثواب قرباني شريک باشند.

در ترکمن صـحرا، تـعداد گـوسـفندهاي قربـاني شـده بـه تعـداد‌ افـراد‌ بـالاي ١٥‌ سـال خـانواده بستگي داشت ؛ اگر تعـداد افـراد بـالاي ١٥ سـال هفـت نفـر ميشدند، هفت گوسفند يا يکـ‌ رأس گـاو قرباني ميکردند و اگر تعداد گـوسفند قـرباني به ١٤ رأسـ‌ مـيرسيد‌، بـه‌ جاي اين تعداد، يـک نفـر شـتر نحـر مــيشـد.

افـرادي هم که توانايي مالي چنداني نداشتند، به ذبح ‌‌يک‌ رأس گوسـفند بسـنده مـيکردند. (اصـلاني، ترکمن صحرا، ١٣٤٦)

اين روال در بيرجند از‌ توابع‌ خراسـان‌ جـنـوبي هـم مرسـوم بـود؛ بــه ايـن صـورت که به تعداد افراد بـزرگسال خـانواده ، چه مرد‌ و چه زن ، يک گوسـفند و بــه ازاي هــر هفــت گوســفند، يــک رأس گــاو يــا‌ يــک نفــر شــتر قربــاني‌ مـيشد‌.(خـسروي، بيرجند، ١٣٧١)

١-١. ويژگيهاي قرباني

با تـوجه بـه دسـتورات اسلامي چنين مـستفاد مـيشود که قرباني بايد بـيعيـب بـاشد. هر چند رعايت شرايط قرباني حج در قرباني غير حج تکليـف نيسـت و تنها‌ سلامت حـيوان کـفايت ميکند. (حسينيدشتي، ١٣٧٩: ٢٩٩)

در اسناد فرهنگ مردم نـيز ويژگـيهايي در مورد قـرباني شـامل شـرط سـلامت گوش ها، شـاخ ها، چشم ها و دندان ها، نداشـتن زخـم ، لنـگ نبـودن‌ ، نـر‌ بـودن ، داشتن رنگ سياه و پير نـبودن ذکـر شده است .

سن قرباني نيز صـرف نـظر از نــوع آن ،بـايـد حــداقل يـک سـال تمـام بـاشـد (مـزدک، فسا، ١٣٤٧). در کلو راميان از‌ توابع‌ استان گلستان نيز سن گاو قربـاني را سه سال و گوسفند را حداقل ٦ ماه مـناسب مـيدانستند (صــوفيزاده ، راميـان ،

١٣٤٨). در آمل معتقد بودند اگر حيوان قـرباني، بــز بـاشـد، رعـايـت هــيچ‌ گـونـه‌ شرط سني لازم نيست (معلم ، آمل ، ١٣٥٠). در اراک نيز مردم تأکيد داشتند کـه قرباني بايد ميش و ٤ ساله باشد. (آشوري، اراک، ١٣٤٧)

١-٢. آرايش قرباني

در فرهنگ مردم ، قرباني را‌ قبل‌ از‌ بردن به جايگاه آراسـته مـيکردنـد‌ زيـرا‌ مـعتقد‌ بودند تلاش براي تقديم قرباني به بهتـرين شـکل ، مناسـب تـر اسـت . از جمله وجوه مشترک آرايش قرباني در ميان بيشتر ايرانيان‌ آن‌ بـود‌ کـه پـيش از ذبح ، دست و پا يا ديگر‌ قسمت‌ هاي بدن حيوان را حنا مـيگرفتند، بـه چشمانش سرمه ميکشيدند و در برخي نقاط نيز پيشاني حيوان را با آينه‌ تزيين‌ ميکردند‌.

در گلوچه خلخال در استان اردبيل ، ابتدا آينه کوچکي را‌ با خمير به پيشاني قرباني ميزدند و تمام بدن آن را با پارچـه هـاي توري رنگارنگي ميپوشـاندند و سپس رشته‌ اي‌ از‌ مهره هاي آبي رنگ را به گردن حيوان ميآويختنـد و تعـدادي مهره‌ هاي‌ سبز، قرمز و آبي نيز به پشم بـدن حـيوان گره ميزدند. همچنين پاهـاي حـيوان را بـه طرز‌ جالبي‌ رنگ‌ آميـزي مـيکردنـد (حقيقـي، خلخـال ، ١٣٤٧). در جيرفت علاوه بر رنگ آميزي بـا‌ حنـا‌، دسـتمال‌ محتـوي اسـپند و زاغ (زاج يـازاک)١ را به گردن قرباني ميبستند و در نهايت به‌ چـشمانش‌ سـرمه‌ ميکشـيدند (اسلام ، جيرفـت ، ١٣٥١). در پـاکـوه مـينـاب ، پـس از شسـتن و سـرمه کشـيدن چشمان حيوان‌ ، مقداري‌ گل سرخ رنگ را که به «گلک » (gelak) معروف است ، در ظرف آبي‌ ميريختند‌ و به‌ قسمت هاي مختلف بـدن حيـوان مـيماليدنـد تـا قرباني قرمزرنگ شود. (بابرجي، مـيناب ، ١٣٤٨)

٢. جـايگاه‌ ذبح‌ يا نحر قرباني

مکان ذبح قرباني در نقاط مختلف سرزمين ايران متفاوت بـود‌. بـراي‌ مثـال‌ ، مردم زهک زابل ، قرباني خود را در خانه هاي خود و روي بام ذبـح مـيکردنـد (دهمرده‌ ، زابل‌ ، ١٣٥١). برخي نيز در ميـدان هــاي اصــلي يـا محـل مـخصـوص (مانند چالۀ‌ شترکشان‌ در‌ کاشان ) ذبح را انجام ميدادند. (اديب ، کاشان ، ١٣٤٧) گروهي مراسم قرباني را در امامزاده ها‌ به‌ جـا‌ مـيآوردنـد. اهــالي زابـل بـه امامزاده شيخ علي ميرفتند. مردم بيژگرد بروجن نيز‌ در‌ امـامزاده شــاه ابـوالقاسـم (فتحـي، بـروجن ، ١٣٥٧) و اهـالي اشـنويه در مسـاجد (زرزا، اشـنويه ، ١٣٥١) قرباني ميکردند.

٣. تقسيم‌ گوشت‌ و اجزاي قرباني

گوشت قرباني، مطابق تعاليم اسـلامي ‌ ‌سـه سهم ميشود؛ مستحب است‌ يـک‌ سهم را خود قربانيکننده استفاده کند، يک‌ سهم‌ را‌ هـديه دهـد و سـهم آخر را به فقرا‌ و مستمندان‌ ببخشد. مردمان چيچالي شوش ، قسمتي از گوشـت قربـاني را به ذبح کننده و هـمچنين‌ کسي‌ کـه دعـاي قربـاني را خوانـده‌ بـود‌ مـيدادنـد و صاحب‌ قرباني‌، با‌ دل و جگر آن غذايي تـهيـه مـيکـرد‌ و از‌ مهمانـان بـه نـيـت

١. جـسمي معدني و بلوري که در اثر تأثير مواد معدني‌ به‌ رنگ هاي متفاوت ديده ميشود، ضد‌ عفونـت و داراي مواد فلزي‌ گوناگون‌ است . در طـب سـنتي کاربردهـاي‌ فراوانـي‌ دارد. زاج همـواره بـا اسـفند سوزانده ميشود. (عطانژاد در مجله الکترونيکي ويسـتا)

تبرک‌، پذيرايي‌ ميکرد. بقيه گوشت نيز به‌ طور‌ مساوي‌ بين فقرا تقسيم‌ ميشـد‌ (سوژولي، شوش ، ١٣٥١). در‌ برازجان‌ ، قربانيکننـده هـيچ سـهمي بـراي خـود برنميداشت و تمامي گوشت قرباني را بين همسايگان ، بستگان و فقراي‌ محـل‌ تقسيم مـيکرد. (قـربانينژاد، برازجان ، ١٣٤٧)

از‌ پوست‌ حيوان قرباني‌ نيز‌ استفاده‌ هاي خاصي ميشد. اهـالي‌ برخـي نقـاط خراسان ، تهران ، گلستان ، مازندران و کرمان پوست قرباني را ميفروختند و پول آن را بين‌ خانواده‌ هاي کم بضاعت تقسيم ميکردند. برخي‌ ديگر‌ نـيز‌ آنـ‌ را‌ تميـز و خشک ميکردند‌ و به‌ عنوان سجاده و براي تبرک مورد استفاده قرار ميدادند.

همچنين عده اي، پوست پرداخت شده را به‌ امام‌ جماعت‌ مسـجد محلـه هديـه ميدادند.

٤. غذاهاي عيد قربان‌

پخت‌ و تـهيۀ‌ انـواع‌ غذا‌ براي‌ رنگـين تـر کـردن سـفره قربـاني، از مراسـم و مراحل عمدة برگزاري جشن قرباني است . در ادامه به نمونـه هـايي از خـوراک محلي مخصوص اين عيد اشاره ميشود:

يکــي‌ از غــذاهايي کــه روز عيــد قـربــان در کـرمانشــاه تـهيــه و بــين مــردم خيرات ميشود، «نواله » (lenova) نـام دارد کـه طـرز تهيه آن بـه روش زيـر اسـت : گوشت قرباني را پس از شستن‌ بـا‌ آب مـيپختنـد و بـه آن «شـوروا» (̂urvas) ميگفتند. معمولا بر ايـن گوشـت دعاخوانـده مـيشـد. پـس از پخـت کامـل ، استخوان ها را از گـوشت جـدا مـيکردند و گوشت بـدون اسـتخوان را در‌ ظـرف‌ ديگري قرار ميدادند. سـپس گـوشت را در داخل نان ميگذاشـتند و بـين مـردم تقسيم ميکردند. آب گوشت را هم در ظرف هايي جداگانـه مـيريختنـد‌ و بـين‌ اقوام ، دوستان ، آشنايان و همسايگان خـيرات‌ مـيکردند‌. (رسـتمي، سرپل ذهـاب ، (1353

در قصرشيرين ، با روغن حيواني، آرد گندم و خرماي هسته گـرفته ، حلـوايي به نام عرفات (tarafa) درست ميکردند و مقداري از آن‌ را‌ داخـل قـرص هـاي نان‌ لواش‌ قرار ميدادند و به صورت لوله مـيپيچيدنـد و بــين دوســتان و اقـوام تقسيم ميکردند. در حين طبخ حلوا نيـز مرتـب دعـا مـيخواندنـد. (روشــني، قـصرشيرين ، ١٣٤٧)

در اوجي آباد اسکيمحله مرسوم بود افرادي که گاو‌ شيرده‌ داشتند صبح روز عيد پس از دوشيدن شير گاو، نيمي از آن را مـيجوشاندند و بـين اهـالي خانـه و همسايگان تقسيم ميکردند. (فلاح ، آمل ، ١٣٥٣)

«چکدرمه » (ekdermec) غذايي بود که ترکمن هــا‌ بــراي‌ مـهمانـان خـود‌ در روز عيد تدارک ميديدند. اين غذا از برنج ، گوشت قرباني و گوجه فرنگي تهيـه ميشد. (اصلاني، تـرکمن‌ صـحرا، ١٣٤٦)

در اشـنويه دو نوع آش به نام هاي آش‌ نخود‌ (از‌ ترکيـب آب ، نخـود، بـرنج گرده ، سبزيهايي همچون ترخان ، تـره ، جـعفري،گشنيز، اسفناج ، روغـن ، پيـاز و نمک ) و دوينـه (dooyna‌) (‌‌ترکيبـي‌ از دوغ ، سـبزيهـاي محلـي ماننـد بـرگ سوسن ، ترشوک، پونـه و بـرنج ) تـهيه و در روز‌ عيد‌ بين‌ دوستان و اقـوام تقسـيم ميکردند. (زرزا، اشنويه ، ١٣٥١)

«آش شنگي» (engie ssa) غذايي بود که در‌ روز عيـد در امامشـهر ســمنان پخـته ميشد. اين آش را از برنج ، روغن‌ ، گوشت ، سيب زميني و «شـنگ‌ » (engs‌

به معني نوعي سبزي محلي ) تـهيه مـي کـردند. (باقري، سمنان ، ١٣٤٧)

«ديگ جوشک » (akdig jus)نيز نـوعي آش بـود کـه بـه نيـت خوشـبختي دختران و پسران جوان سيسـتاني در شــب عـيـد قربـان‌ تهيـه مـيشـد و مـواد تشکيل دهنده آن عدس ، گندم ، برنج و ماش بود. (دهـمرده ، زابـل ، ١٣٥٢)

در شـهرو از توابع شهرستان بندرعباس ، دو نوع حليم به نام هاي حليم گنـدم (از ترکيب آرد‌ گندم‌ ، نخود، لوبيا، فـلفل و زنـجبيل ) و حـلـيم خرمـا (از ترکيـب شيره خرما، آرد گندم ، روغن و دارچين ) تهيـه و بـين اهـالي تقسـيم مــيشـد.

(ابـراهيمي، بندرعباس ، ١٣٤٧)

در هشتجين خلخال ، ناني به نام «سوتي فطيـر‌» (sutti‌ fatir) يـا همـان نـان شيري که نام ديگرش «نزيک » (nazik) يا نـان روغـني است ، پخته ميشـد. ايـن نان را از ترکيب آرد گندم ، شير، روغن ، تخم مرغ و زردچوبه تـهيه‌ و بـين‌ اقـوام ، دوستان و همسايگان تقسيم ميکردند. (مولايي، خـلخال ، ١٣٤٩)

در يازتـپه سـرخس ، دو نوع نان به نام هاي چليک (elikc) (خـمير گـندمي کـه از ترکيب آرد گندم و آب آماده ميشد‌ و آن‌ را‌ به صورت چانـه هـاي کـوچکي‌ درميآوردند‌ و پسـ‌ از پهـن کردن ، در داخل روغن سـرخ مــيکردنـد) و قـتلمـه (qatlema) (خمير آرد گـندم کـه بـه چانه هاي کوچک تقسيم و در روغـن‌ ســرخ‌

مـيکردند‌ و سپس موقع خوردن روي آن شکر ميپاشيدند) طبخ‌ و بين‌ اقـوام و دوستان تقسيم ميکردند. (اسـدخاني، سـرخس ، ١٣٤٧)

در شوشتر، از دل و جگر گوسفند يا گاو قرباني قـورمه درست ميکردنـد‌ و به‌ نـيت‌ ثـواب ، براي روح اموات فاتحه اي ميخواندند و آن را بـين‌ هـمسـايگان و نيازمندان خيرات ميکردند. (سوژولي، شوشتر، ١٣٥١)

٥. بازيهاي مرسوم در عيد قربان

بازيهاي محلي از جمله رسـومي هـسـتند‌ کـه‌ در‌ روزهـاي جشـن يـا عيـد بـرگزار مـيشوند و اهـالي هر منطقه بـه روشـ‌ خاصي‌ آنها را اجرا مـيکنند.

٥-١. تـاب بازي

در گروس بيجار، روز عيد قربان ، زن و مرد و پير و جوان‌ ، «دارديلـه‌ کـاني‌»

(nirdilakada) يعني تاب بازي ميکردند و در حـين تـاب بازي دعا ميخواندند:

نمونه‌ اي‌ از‌ شعر دعـايي از اين قـرار بود:

دارديله کـانه nierdilakada

تـاب بـازي ميکنم

مالمان نرنه‌ n narnelmama‌

خـانه‌ مان خراب نشود (نماز و روزه مان قبول حق شود)

تال و درزي قرمزي l o derzi qermezita‌

نخ‌ و سوزن قرمزرنگ

دين گناهم بـرزي ham berzidin gona

هـر گناه و قصوري داشته ام‌ خدا‌ بـيامرزد‌. (قـراويس ، بـيجار، ١٣٥٧)

در بـرازجـان دشـتسـتان ، مردهـا «هيلـو ژرنــا» (̂ornahilu z) يـا «چــرخ زر» (arx‌ zorc‌) را که وسيله اي مانند تاب بود، مـيسـاختند و بـا نشسـتن در آن وتاب‌ خوردن‌ ، حاجت‌ هاي خود را از خدا مـيطلبيدنـد. (قـربـان نــژاد، بـرازجـان ، (1347

٥-٢. کلاه بازي

در فشم استان‌ تهران‌ ، جوانان در مـيدان آبـادي جـمع مــيشـدند و بــا هـلهلـه ، شعرخواني و پـايکوبي کـلاه بـازي‌ مـيکردنـد‌. ترکـه‌ زنـي و کـولي دادن نيـز قسمت هايي از کلاه بازي بود. جواناني که کلاه بـازي مـيکردنـد‌ نبايـد‌ کـلاه‌ از سرشان ميافتاد؛ هر زماني که کـلاه از سر يکي از افراد‌ ميافتـاد‌، جـاي سـوار و پياده عوض ميشد. (صالحي، فشم ، ١٣٥٠)

٥-٣. ساير بازيها

در زابل ، جوانان در ميدان شهر‌، وسيله‌ اي شبيه الاکلنگ ميساختند و بـا آن بـازي مـيکردنـد (صـادقي، زابـل ، ١٣٤٦). در‌ بالمـاکوب‌ سـاري نيـز جوانـان کـشتيگير در مـيدان شهر‌ با‌ يکـديگر‌ کشـتي مـيگرفتنـد. در مراسـم شترکشـان کاشان ، در‌ روز‌ عيد جلوي کارواني که شتر را به نحرگاه ميبردنـد، کشـاورزان با بيل هايشان‌ بيل‌ بازي (شبيه ميل بازي زورخانه‌ ) مـيکردنـد‌. (منصـف ، کـاشـان‌ ، (1348‌

٦. ارسـال‌ هدايا براي نوعروسان

در بيشتر شهرها‌ و روستاهاي‌ ايران اسلامي مرسوم است کـه در شـب عيـد قربان يا در بعضي‌ مناطق‌ در روز عيد، خانواده نوعروس ياتازه‌ دامـاد، گوسـفند يا قوچ‌ سـفيد‌، پروار، سـالم و بيعيب و نقصي را‌ که‌ با رنـگ هـاي طبيعي همچون رناس ، زردچوبه يا حنا به شکل بسيار زيبايي‌ رنگ‌ آميزي کرده و با پارچه ، مهره‌ و آينه‌ آذين‌ بسته اند، براي‌ دختراني‌ که نامزد دارنـد يا‌ مــدت‌ کوتـاهي اسـت بـه خـانه بـخت رفته اند، ميفرستند. برخي خانواده ها علاوه بر قرباني‌، خوانچـه‌ اي را نيز شامل شيريني، ميوه‌ هاي‌ فصل ، آجيل‌ ، پارچه‌ هاي‌ نفيس خوش نقش و نگـار‌ و زيورآلات به عنوان هديه ارسال ميکنند. در مقابل ، خـانواده هــا بـه آورنـدگان هدايا انعام ميدهند‌. سپس‌ گوسفند قرباني را ذبح و بين فقرا‌، اقـوام‌ و آشـنايان‌ دو‌ خانواده‌ تقسيم ميکنند.

در‌ کاشان‌ ، گوسفندي را که از طـرف خـانواده دامـاد فرسـتاده مـيشـد، بـا زيورآلاتي مانند گوشواره ، گردن بـند و سـکه‌ اي‌ که‌ قــرار بـود بـه نـوعروس داده شود، تزيين‌ ميکردند‌. در‌ مقابل‌ ، خانواده‌ نوعروس‌ نيز به آورنده هدايا، شيريني و مبلغي پول به عـنوان انعام ميداد. (همان )

در واران جاسب محلات ، خانواده داماد بره سفيد و پرواري را با هـفت رنـگ مـيآراستند و با‌ پارچه هاي گران قيمتي که قرار بود به رسم هديه براي نوعروس بفرستند، تزيين ميکردند و بـه ‌ ‌آن «بـره قربوني» ميگفتنـد. آنـان بـه همـراه بـره قربوني، پنج سيني بزرگ محتوي برنج‌ ، مـيوه‌ هـاي فـصل ، سبزيجات ، لبنيات تازه ، نقل ، شـيريني و پوشـاکي از قبيـل کفـش و خلعتـي بـراي نـوعروس ، مـادر و خواهران وي ميفرستادند.

حـمامي يا دلاک محله به اتفاق يکي از اقوام داماد، مسئول‌ بـردن‌ ايـن هـدايا بود. همچنـين روي سـيني هــدايا را بـا پارچـه سـبزرنگي بــه نـيـت سـبزبختي ميپوشاندند.

در مقابل اين هدايا، اعضاي خانواده نوعروس به‌ اسـتقبال‌ آورنـدگان هـدايا ميرفتند و از آنها‌ به‌ خوبي پـذيرايي مـيکردنـد. در روز عيـد قربـان خـانواده عروس ، خانواده تازه داماد را به همـراه اقـوام و خويشـان بـراي صـرف ناهـار دعـوت ميکردند. (حدادي، محلات‌ ، ١٣٤٦‌)

در ارباستان لاهيجان ، گوسفند‌ قرباني‌ را برادر تازه داماد، و مجمعه اي شامل پوشاک، جواهرات و خـوراکي را خـواهر او بـه خانـه نـوعروس مـيبردنـد ودختران همسايه با شعرخواني و کف زني آنها را همراهي ميکردند. وقتي گــروه بـه‌ خانه‌ پدري نوعروس نزديک ميشد، تازه عروس به استقبال آنهـا مـيآمـد و مجمعه را از سر خواهر همسـر آينـده اش برمـيداشـت و بـه مـادرش تحويـل ميداد. در اين ميان ، بـرادر نـوعروس نيـز گوسـفند‌ قربـاني‌ را از‌ بـرادر دامـاد ميگرفت و مـبلغي بـه عنوان «لافن سري» (fansarila)يا سرطنابي ١ به او مـيداد.

تمامي هدايا متعلق‌ به نوعروس بود و اگر پدر نوعروس ميخواست گوسفند را که متعلق‌ به‌ دخترش‌ بود، در روز عيد قرباني کند، بايد پول آن را بـه دختـرش ميپرداخت . (دهـبان ، لاهـيجان ، ١٣٤٩)

در ‌‌زنجان‌ ، روز عيد قربـان ، خـانواده پسـر تـازه نـامزد کـرده و پـدري کـه دخترش تازه به‌ خانه‌ بخت‌ رفته بود، قرباني ميکردند و هدايايي براي عـروس ميفرستادند. تازه داماد براي نوعروس «پايي» (yipa) که‌ عبارت از يـک جـعبـه مـيوه ، يک گـوني برنج ، کفش ، پوشاک، يک رأس گوسفند‌ سـفيد و دو يا سـه‌ مـرغ‌ و خروس بود، ارسال ميکرد. همچنين پدر نوعروس در روز عيـد، گوسـفندي را قرباني ميکرد و سيني بزرگي محتوي برنج ، انواع خوردني فصل ، نقل ، شـمع و گل بـه خـانه دخـترش که تازه به خانه‌ بخت رفته بـود، مــيفرسـتاد. (بــديعي، زنجان ، ١٣٤٦)

در کوثر گيوي خلخال ، روز عيد در حالي که گروهي از اقـوام تـازه دامـاد، قرباني و خوانچه هاي مملو از هدايا را به خانه نـوعروس‌ مـيبردند‌، مــداحي نيـز جمع را همراهي ميکرد. او با آوازي بلند به مدح حضرت عـليع ميپرداخت و تمامي همراهان در پايان ابيات ، صلوات ختم ميکردنـد. پـس از رسـيدن بـه منزل نوعروس ، مداح‌ عصاي‌ خود را مقابل در خانه ميگرفت و مـانع از داخــل شـدن همراهان ميشد. در اين هنگام ، صاحبخانه با دادن انعام به مـداح ، نظـر او

١. برادر دامـاد گـوسفند قرباني را با‌ طناب‌ به دنبال خود ميکشيد و هنگام تحويل طناب مبلغي به عنوان

انعام يا همان سـرطنابي از خـانواده عـروس ميگرفت .

را جلب ميکرد تا عصاي خود را از جلـوي در بـردارد‌. پـس‌ از‌ آن ، همراهـان وارد منزل مـيشدند‌ و از‌ طـرف‌ خـانواده تازه عروس به خوانچـه آوران ، جـوراب يا دستمال هديه داده ميشد تا پاسخي به محبت آنان بـاشد. مـراسـم در غــروب‌ روز‌ عيد‌ به پايان ميرسيد. (رزاقي، خلخال ، ١٣٥٠)

در ميانه‌ ، مادر‌ نـوعروس در مقابـل هـداياي روز عيـد قربـان کـه از طــرف خـانواده تازه داماد برايشان ارسال ميشد، به تعـداد افـراد‌ خـانواده‌ دامـاد‌ يعنـي خواهران ، بـرادران و والدين آنـها هـدايايي از قبيل جوراب هاي‌ دستباف پشـمي و دستمال هاي گلدوزي شده ميفرستاد. (باقري، ميانه ، ١٣٤٧)

در سمنان ، دخـتري کـه نامزد داشـت ، در روز‌ عيـدقربان‌ بـه‌ ديـدار خـانواده همسر آينده اش ميرفت و مادرشوهر نيز هدايايي مانند ظـروف‌ مـنـزل‌ ، آينــه يـا پول به او ميداد. (مصباحي، سمنان ، ١٣٤٨) جمع بندي عيد قربـان روزي اسـت کـه‌ اطاعـت‌ در‌ آن جلـوه کنـد و معصـيت در آن صـورت نـگيرد. عيد قربان عيد بازگشت‌ انسان‌ بـه‌ مقـام تقـرب الهـي، در پرتـو تهذيب و خـودسازي اسـت ، روز کـمال و اثبات ايمان به خالق‌ يکتاسـت‌ . لبيـک‌ حضرت ابراهيم ع به فرمان قرباني از جانب الله سبب شد تـحولي شــگرف در مـراسم‌ قرباني‌ پديد آيد و بزرگداشت هر ساله ايـن سـنت حسـنه در روز دهـم ذيالحجه در‌ موسم‌ حج‌ از سوي مـسلمانان جـهان ، در واقع تعظيم بـه شـعائري است که از ابراهيم خليل‌ ع و مناسک‌ و سنن او به يادگار مانده است .

در روز عيد قـربان ، مـردم مسلمان ايران‌ اسلامي‌ به‌ منظـور گراميداشـت ايـن سنت الهي، با طلوع آفتاب بـهترين لبـاس هاي خود را ميپوشند و پـس‌ از‌ انجـام عبادت هـاي مـخصوص اين روز (غـسل ، نماز عيد قربان ، خواندن دعاهاي‌ وارده‌ ) بـه‌ زيارت امـاکن متبرکه و اهل قبور ميرونـد، بـه ديـد و بازديـد مـيپردازنـد،غذاهاي مخصوص اين روز را‌ طـبخ‌ مـيکننـد‌، بـا آداب و تـشـريفات مـرسـوم حيوان حلال گوشتي (گاو، گـوسفند، شـتر و ...) را مـيخرنـد‌ و پـسـ‌ از آرايـش حـيوان ، خـوراندن آب به آن و گفتن «بسم الله الرحمن الرحيم » و خـواندن دعـاي قرباني، حيوان‌ را‌ به نشانه سرسپردگي در برابر آستان الهي ذبح و بين نيازمندان ، هـمسايگان و خـويشان‌ تقسيم‌ ميکنند و در نهايت ميکوشند آداب و رسوم عـيد‌ قربان‌ را‌ هر چه بـاشکوه تـر برگزار کنند. عيد‌ قربان‌ مـوسم نــذر و نيـاز، اطعـام و احسان به محرومان است و گراميداشت اين سنت ابراهيمي هم‌ نيازمنـدان‌ را از گرسنگي مـيرهاند، هـم‌ دل‌ ها را‌ به‌ هم‌ نزديک مـيکند و هـم تـمرين عملي بـراي‌ مـقابله‌ بـا هواهاي نفساني است و در نـهايت روز وحـدت ، همبسـتگي و انسـجام مسلمانان است‌ .

منابع:

الف ) کتاب

* قرآن کريم

١. العاملي، شيخ‌ محمدبن الحسين الحر (شـيخ‌ حـر‌ عاملي) (١٤١٢ ه .ق ، ١٩٩١م )، وســايل الشــيعه‌ الــي‌ تحصــيل مســائل الشـــريعه ، چ ٦، بـيــروت : دارالاحيــاء التـراث العـربي.

٢. بـيگلري، حسن (١٣٤٥) احکام حج و اسـرار‌ آن‌ ، تهران : چاپخانه بانک .

٣. حسيني دشتي‌، سيدمصـطفي‌ (١٣٧٩‌)معـارف و معـاريف (دايرةالمعـارف‌ جامع‌ اسلامي)، ج ٦، تهران : مؤسسه فـرهنگي‌ آرايهـ‌ .

٤. حسيني کشکوئيه ، سـيدمحمد (١٣٨٢) نگرشي اجتماعي بـه کـعبه و حــج از ديدگـاه قـرآن ، تهران : اميرکبير‌

٥. فـخرالدين‌ رازي (بـيتا) تفسير کبيـر (مفـاتيح الغيـب‌ )، ج ١٤‌ و٢٣، بيـروت‌ : دارالکتب‌ العلميه‌ .

ب ) تارنماي مجازي

١. عطانژاد، محمدهادي‌، «زاج » در مجله الکترونيکي ويستا:

http:..vista.ir.article

ج ) فرهنگياران

آشـوري، مـحمدحسين ، اراک، مـرکزي، ١٣٤٧‌

ابراهيمي‌، حسين ، شهرو، بندرعباس ، هرمزگان ، ١٣٤٧ اديب‌ ، تـقي‌، کـاشان‌ ، اصـفهان‌ ، ١٣٤٧‌

اسـدخاني، بـينام ، سـرخس‌ ، خراسان‌ شمالي، ١٣٤٧

v٧٢

اسلام ، درخشنده ، جيرفت ، کرمان ، ١٣٥١

اصلاني، داوود، ترکمن صحرا، گنبدکاووس ، گلستان ، ١٣٤٦ بابرجي‌، شهريار‌، پاکوه‌ ، ميناب ، هرمزگان ، ١٣٤٨ باقري، علي،ميانه ، آذربايجان‌ شرقي‌، ١٣٤٧‌ باقري‌، محمدحسن‌ ، امامشهر‌، سمنان ، ١٣٤٧ بديعي، روح انـگيز، زنجان ، ١٣٤٦

جعفرپور مرادي، محمد ابراهيم ، درگز، خراسان ، ١٣٥٠ حدادي، حسن ، واران جاسب ، محلات ، مرکزي، ١٣٤٦ حقيقي، محمود، گلوچه ، خلخال ، اردبيل ، ١٣٤٧‌ خسروي، سعيد، هندوالان ، بيرجند، خراسان ، ١٣٧١ دهبان ، اسماعيل ، ارباستان ، لاهيحان ، گيلان ، ١٣٤٩

دهمرده ، شيرعلي، زهـک ، زابـل ، سيستان و بلوچستان ، ١٣٥١ رزاقي، مطلب ، گيوي کوثر، خلخال ، اردبيل ، ١٣٥٠ رستمي، فرج ، سرپل ذهاب‌ ، کرمانشاه‌ ، ١٣٥٣

رمضاني، فتح الله ، گهرو، بروجن ، چهارمحال و بختياري، ١٣٥٣ روشني، فريده ، قصرشيرين ، کرمانشاه ، ١٣٤٧ زرزا، قباد، اشنويه ، آذربايجان غربي، ١٣٥١

سوژولي، عـليحيدر، چـيچالي، شوش ، خوزستان ، ١٣٥١ صادقي، بينام ، زابل‌ ، سيستان‌ و بلوچستان ، ١٣٤٦ صالحي، داوود، فشم ، شميرانات ، تهران ، ١٣٥٠

صوفيزاده ، پولاد، کلو، راميان ، گنبدکاوس ، گلستان ، ١٣٤٨ فتحي، بينام ، بيژگرد، بروجن ، چهار محال و بـختياري، ١٣٥٧‌ فـلاح‌ ، عزيز، اوجيآباد، اسکي محله ، آمـل‌ ، مـازندران‌ ، ١٣٥٣ فيصلي، عبدالرحيم ، جم کنار، بندر ماهشهر، خوزستان ، ١٣٤٨

جلوه هاي آييني عيد قربان در فرهنگ مردم v٧٣ قراويس ، هوشنگ ، گروس ، بيجار، کردستان ، ١٣٥٧‌ قرباني‌ نژاد، مرتضي، برازجان ، دشـتستان‌ ، بـوشهر‌، ١٣٤٧ مزدک، غلامعباس ، زاهدشهر، فـسا، فـارس ، ١٣٤٧ مصباحي، زيور، علاء، سمنان ، ١٣٤٨

معلم ، عزت الله ، دشت سر، هشتپل ، آمل ، مازندران ، ١٣٥٠ منصف ، محمدجعفر، کاشان ، اصفهان ، ١٣٤٨ مولايي، بينام ، خلخال ، اردبيل‌ ، ١٣٤٩‌

پی نوشت:

١. کارشناسي ارشد پژوهش‌ علوم‌ اجتماعي و پژوهشگر واحد فرهنگ مردم مرکز تحقيقات صداوسيما

doosti43@gmail.com

برگرفته از سایت نورمگز، مجله:­فرهنگ مردم ایران­»­بهار 1392 - شماره 32­‏(24 صفحه - از 51 تا 74)

­

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان