نویسنده : محمد تقی ادهم نژاد ،
خانواده
حاج شیخ عباس قمی در سال 1294 ق در میان خانواده مذهبی و با فضیلت در شهر مقدس قم پا به عرصه گیتی نهاد و دوران کودکی را در همین شهر مذهبی پشت سر نهاد. پدر بزرگوارش از مردان صالح و پرهیزگار قم بود که از علاقه مندان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام به شمار می رفت. مادر پارسا و ارجمند وی نیز از زنان پاکدامن و آشنای به مسائل اسلامی و متخلق به اخلاق الهی بود. مادر گرامی حاج شیخ عباس قمی، امتیازات معنوی فراوانی داشت که از جمله آن امتیازات، تقیّد به خواندن نماز در اوّل وقت بود؛ به طوری که حتی اگر میهمان هم داشت، اول نماز را می خواند و بعد از آنان پذیرایی می کرد.
این بانوی پارسا و نمونه درباره فرزندش گفته است: «در این مدت دو سالی که عباس را شیر می دادم، حتی یک دفعه هم بی طهارت به او شیر ندادم.» و شاید به همین دلیل است که خود حاج شیخ عباس قمی هم فرموده است: «من هر موفقیّتی که دارم، از برکت مادرم هست؛ زیرا ایشان سعی داشت همیشه مرا با طهارت کامل شیر بدهد. او واقعا از زنان متدیّنه بود.«
تحصیلات
شیخ عباس قمی، دوران کودکی را در فضایی آکنده از معنویت پشت سر گذاشت و با تشویقهای صمیمانه والدین، تحصیلات علوم دینی را آغاز کرد و مقدمات و سطح را در نزد اساتید مبرّز حوزه علمیه قم فرا گرفت.
وی از دانش بیکران بزرگان و اساتید بزرگوار علمی ذیل خوشه چینی کرده است:
1. آیة اللّه میرزا محمد ارباب قمی (م 1341 ق)؛
2. آیة اللّه حاج شیخ ابوالقاسم قمی (م 1353 ق)؛
3. آیة اللّه حاج سید احمد طباطبایی قمی، ابو الزوجه معظم له (م 1334 ق)؛
4. شیخ محمد حسین قمی، استاد خط نستعلیق.
نجف اشرف
حاج شیخ عباس قمی برای تکمیل علوم و معارف الهی و نیل به مقامات عالیه علمی و معنوی و استفاده از محضر فرزانگان نامدار دانشگاه علوی، وارد شهر مقدس نجف اشرف گردید. وی سال ورود خود را به نجف اشرف 1316 ق در حالی که 22 بهار از عمر شریفش می گذشت، ذکر کرده است.
اساتید وی در نجف اشرف عبارت اند از:
1. آیة اللّه سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، صاحب العروة الوثقی (م 1337 ق)؛
2. محدّث عالی مقام، علامه حاج میرزا حسین نوری مازندرانی (م 1320 ق)؛
3. آیة اللّه میرزا محمّد تقی شیرازی، مشهور به میرزای کوچک یا میرزای دوم (م 1338 ق)؛
4. آیة اللّه سیدحسن صدر کاظمی (م 1354 ق)؛
5. آیة اللّه سید ابوالحسن نقوی لکنهوئی مقیم هندوستان (م 1355 ق).
بازگشت مجدد به قم
حاج شیخ در سال 1322 ق در راه بازگشت به وطن، موفق به اتمام کتاب ارزشمند و گران قدر «هدیة الزائرین» می شود و از راه بغداد و مرز خسروی و قصر شیرین وارد کرمانشاه می گردد. ظاهرا علت هجرت وی در آن موقع، ابتلا به بیماری وبا و شیوع آن در عراق بوده است که تا بهبودی کامل از بیماری وبا در کرمانشاه می ماند.
وی پس از بهبودی کامل به شهر محبوب خود (قم) می آید و به کار تألیف و تصنیف و احتمالاً به درس و بحث اشتغال می ورزد و از محضر اساتید سابق خود در قم بهره مند می شود.
حاج شیخ عباس قمی در همین مدت اقامت در قم، ازدواج می کند. همسر او دختر مرحوم آیة اللّه سید زکریا قزوینی از علمای اعلام قم بود. این وصلت بعد از چندی به جدایی می کشد و حاج شیخ از این نظر سخت افسرده و اندوهگین می شود؛ به گونه ای که برای رفع آن همّ و غمّ در صدد بر می آید که به زیارت حضرت رضا علیه السلام برود.
اقامت در مشهد مقدس
حاج شیخ عباس قمی در روز جمعه اول ربیع الثانی 1332 ق به قصد اقامت وارد مشهد مقدس می گردد. علت اقامت وی در مشهد مقدس، تقاضای مرحوم آیة اللّه حاج آقا حسین قمی (م 1365 ق) بوده است که قبلاً باجناق حاج شیخ عباس به شمار می رفت.
حاج شیخ عباس در منزل آیة الله قمی، اتاقی در بالاخانه داشته که در آنجا می نشسته و مشغول کار بوده و از آنجا قبه و بارگاه حضرت امام رضا علیه السلام را می دیده است و هر لحظه که در موقع مطالعه و چیز نوشتن، سر بر می داشته، آن بارگاه پر نور در مقابل دیدگانش قرار داشته و برایش بسیار لذت بخش بوده است. در آن اتاق و با آن وضع و حال، به کار تألیف اثر نفیس و ارزشمند «فوائد الرضویة» اشتغال می یابد.
پس از آنکه در مشهد قصد اقامت می کند، مرحوم آیة اللّه قمی به وی می گوید: می نویسم به قم و دختر اخوی (آیة اللّه حاج سید احمد طباطبایی) را برای شما خواستگاری می کنم. همین طور هم می شود و همسر دومش را از قم به مشهد می آورند.
بعد از آنکه این بانو را از قم به مشهد می آورند و مراسم عقد صورت می گیرد، حاج شیخ در خانه محقّری در جوار منزل آیة اللّه سیّد صدر الدین صدر (م 1373 ق)، داماد بزرگ آیة الله حاج آقا حسین قمی که در همان سال از عتبات به مشهد مقدس آمده بود، سکونت می ورزد.
مرحوم میرزا علی محدث زاده(فرزند حاج شیخ) می گوید: «خانه ما در مشهد با خانه آیة اللّه صدر به هم راه داشت؛ چون پدر ما، مرحوم حاج شیخ عباس، دوره سال، تقریبا شش ماه در مسافرت بود. در واقع، مرحوم آیة اللّه صدر ما را بزرگ کرد. آن مرحوم ما را مثل فرزندان خود می دانست.»
پناهنده به حضرت رضا علیه السلام
حاج شیخ عباس قمی، علت پناهنده شدن خود به مشهد مقدس را این گونه بیان می کند:
«به جهت شدت ابتلا و گرفتاری و کثرت هموم و غموم که بر این داعی روی داد و شرح آن طولانی است، به خاطرم رسید که پناه برم به امام اتقیا و پناه غربا، حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام ،... پس اسباب سفر مهیا کردم و از دار الایمان قم به صوب ارض اقدس توجه نمودم.... چندان مراحم الطاف و نعمت از آن رحمت الهی و نعمت نامتناهی در خود مشاهده کردم که هوس مجاورت آن آستانه مقدسه را نمودم....
با آنکه در این قطعه از زمان که فتنه های بی پایان چون پاره های شب مظلم متراکم، و بر تمام بلاد و عباد متهاجم گشته و به حکم «إِذَا عَمَّتِ الْبُلْدَانَ الْفِتَنُ وَ الْبَلَایَا فَعَلَیْکُمْ بِقُمْ وَ حَوَالیهَا وَ نَوَاحِیهَا فَإِنَّ الْبَلَایَا مَدْفُوعٌ عَنْهَا»، شایسته است که هر کس بتواند مهاجرت به بلده طیّبه قم نماید تا چه رسد به کسی که قم وطن او باشد؛ لکن این شکسته مهجور، چندان مغمور در نعمت بی پایان حضرت سلطان خراسان گشتم که مرارت غربت را در این آستان ملایک پاسبان بر کام خود شیرین دیدم و رغبت مراجعت به وطن را به خود ندیدم، بلکه سختیهای کشیده و تلخیهای چشیده را شکر گفتم و منتها پذیرفتم.
شاها من ار به عرش رسانم سریر فضل مملوک آن جنابم و محتاج این درم
نامم ز کارخانه عشاق محو باد گر جز محبت تو بود ذکر دیگرم
از جمله نعمتهایی که خداوند متعال به برکت این امام علیه السلام به من روزی کرد، این است که مرا وارد ساخت به خانه سیّد بزرگوار، عالم محقق و فاضل مدقق پرهیزگار، سیّدنا حاج آقا حسین قمی که در خوبی و شایستگی عدیل و نظیر ندارد... .»
توفیقات فراوان
مرحوم حاج شیخ عباس قمی یکی از برجسته ترین و آگاه ترین و موفق ترین چهره های درخشان روحانیت شیعه به شمار می روند که همه عمر شریف و گران قدرش را در سنگر دفاع از حریم پاک خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام سپری ساخت.
تقوا و پرهیزگاری، زهد و پارسایی، تهجد و شب زنده داری، عشق زائد الوصف به کتاب، احاطه بر علوم مختلف اسلامی خصوصا حدیث و تاریخ، عشق فوق العاده به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام و روحیات و صفات عرفانی و اسلامی، نام و آثار او را برای همیشه تاریخ ماندگار کرده است.
برکات آثار او شامل همه اقشار جامعه از عالم و عامی، و شهری و روستایی، و در داخل و خارج کشور نیز شده است و باید با صراحت گفت: نام و آثار پر خیر و برکت این روحانی خدوم و با اخلاص، همچون خورشید فروزان بر تارک سرزمین علم و فضیلت می درخشد و همگان از آن انتفاع می برند.
صفات و کمالات
مرحوم حاج شیخ عباس قمی، توفیقات فراوانی در زمینه های مختلف علوم اسلامی داشته است. او محققی زبر دست در عرصه علم و دانش و فضیلت، نویسنده ای توانا، واعظی تأثیر گذار، مورخی با انصاف، محدثی مورد وثوق و... بوده است که توضیح صفات و کمالات اخلاقی و علمی و تألیفات آن بزرگوار در کتب مختلف، به ویژه در دو اثر ارزشمند: «حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت» و «مفاخر اسلام، ج 11» تألیف استاد علی دوانی، به تفصیل آمده است.
به برخی از اوصاف و کمالات آن بزرگوار از دیدگاه بزرگان و علمای بزرگوار شیعه اشاره می کنیم:
1. تقوا و پرهیزگاری
فرزند بزرگش، مرحوم میرزا علی محدث زاده، می گوید: «مرحوم محدث روزی به من گفت: وقتی کتاب «منازل الآخرة» را تألیف و چاپ کردم، یک نسخه آن به دست شیخ عبد الرزاق مسئله گو که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام مسئله می گفت، افتاد.
مرحوم پدرم، کربلایی محمد رضا، از علاقه مندان شیخ عبد الرزاق بود و هر روز در مجلس او حاضر می شد. عبد الرزاق روزها کتاب «منازل الآخرة» را در دست گرفته، برای مستمعین می خواند. یک روز پدرم به خانه آمد و گفت: شیخ عباس! کاش مثل این مسئله گو می شدی و می توانستی منبر بروی و این کتاب را که امروز برای ما خواند، بخوانی! چند بار خواستم بگویم: آن کتاب از آثار و تألیفات من است؛ اما هر بار خودداری کردم و چیزی نگفتم، فقط عرض کردم: دعا بفرمایید خداوند توفیقی مرحمت فرماید!»
شاید همین گفته پدر و آرزویی که داشته است، موجب می شود که فرزند لایق او پا به عرشه منبر بگذارد و چنان به وعظ و موعظه دست پیدا کند که آوازه منابر وی در همه جا مشهور شود و زبانزد خاص و عام گردد؛ منبری گرم و مؤثر و سخنانی نافذ که از دل بر می آمد و بر دل می نشست و همه را تحت تأثیر قرار می داد.
2. شفای چشم با کتاب کافی
حاج شیخ عباس قمی، همان خضوعی که در برابر قرآن داشت، نسبت به ائمه اطهار علیهم السلام و آثار و احادیث آن ذوات مقدس نیز از خود نشان می داد. هیچ گاه بدون وضو و طهارت حدیثی یادداشت نمی کرد و یا دست بی وضو بر صفحه کتاب حدیث یا جلد آن نمی گذاشت و همواره هنگام مطالعه کتب حدیث، دو زانو و رو به قبله می نشست.
مرحوم میرزا علی محدث زاده می گوید: «فراموش نمی کنم زمانی که در نجف اشرف بودیم، یک روز صبح در حدود سال 1357 ق، یعنی دو سال قبل از وفاتشان، از خواب برخاستند و اظهار داشتند: امروز چشمم به شدت درد می کند و قادر به مطالعه و نوشتن نیستم و بسیار ناراحت به نظر می رسید و تقریبا زبان حالشان این بود که شاید خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله مرا از در خانه شان طرد کرده باشند و این مطلب را با تأثر گفت و گریست.
در آن اوقات، مشغول تحصیل بودم. رفتم به درس و ظهر که به خانه برگشتم، دیدم ایشان مشغول نوشتن هستند. عرض کردم: درد چشمتان بهتر شد؟ فرمود: درد به کلی مرتفع گردید. سؤال کردم: به چه چیز معالجه فرمودید؟ گفتند: وضو ساختم و مقابل قبله نشستم و کتاب کافی را به چشم کشیدم، درد چشمم برطرف شد. و تا پایان عمر دیگر به درد چشم مبتلا نگردید.»
تأثیر مواعظ
محدث قمی شبهای پنج شنبه و جمعه در مدرسه میرزا جعفر، واقع در صحن مطهر رضوی، به عنوان درس اخلاق برای طلاب علوم دینی مبنر رفتند و نزدیک به هزار نفر از طلاب و علمای بزرگ در آن مجلس شرکت می کردند. منبر ایشان حدود دو ساعت و نیم تا سه ساعت طول می کشید و در مباحث مختلف اخلاقی سخن می گفت. واعظ دانشمند آقای راشد که در آن زمان یکی از طلاب حاضر در مجلس حاج شیخ بوده است، در مورد نفوذ سخنان ایشان چنین می گوید:
«اثر یک منبر ایشان در آن دو شب تا یک هفته در ما باقی بود. در طول یک هفته، مضامین سخنان آن مرحوم در اعماق دل ما ریشه دوانیده و ما را به خود مشغول داشته بود؛ به طوری که تا هفته بعد کاملاً تحت تأثیر آن بودیم. سخنان نافذ آن مرحوم چنان بود که تا یک هفته انسان را از پندارهای ناروا و گناهان باز می داشت و به خداوند متعال متوجه می کرد.»
مرحوم آیة اللّه آقا شیخ کاظم دامغانی از علمای بزرگ مشهد مقدس می گوید:
«منبرهای حاج شیخ نورانیت عجیبی داشت و جز اخبار و احادیث و تاریخ، چیزی دیگری نبود. روضه را هم خیلی ساده می خواندند؛ اما چون با حال می خواندند و خودشان هم منقلب می شدند، مردم را فوق العاده منقلب می کردند. در یکی از سالها، روز تاسوعا در مجلس منزل آیة اللّه حاج آقا حسین قمی، صبح همه منبریها منبر رفتند و هر چه راجع به حضرت ابو الفضل العباس علیه السلام بود، گفتند و بعد از همه آنها مرحوم حاج شیخ عباس منبر رفتند.
وقتی وارد روضه شدند، شروع کردند به خواندن اشعار جناب ام البنین «لَا تَدْعُونیّ وَ یک ام البَنِینِ» تا آخر. من از شدت گریه از حال رفتم. وقتی مرا به حال آوردند، دیدم یازده نفر در اطراف من هنوز در حال بیهوشی هستند. خود ایشان هم حال عجیبی داشتند و گریه می کردند.»
مبلّغ، ضامن عمر مردم
عارف نامدار، آیة اللّه بهاء الدینی، به نقل از فرزند ارشد مرحوم محدث قمی می گوید: «یک روز در تهران منبری رفتم و در آن منبر حدیثی را بیان کردم. وقتی پایین آمدم، شخصی پرسید: این حدیث در کجاست؟ هر چه فکر کردم، یادم نیامد که کجا دیده ام. چون قبل از منبر ندیده بودم، لذا حضور ذهنی به سندش نداشتم و در جواب ماندم. شب پدرم مرحوم حاج شیخ عباس را در خواب دیدم که فرمودند: این حدیث در فلان کتاب و فلان صفحه هست؛ اما چرا بی مطالعه منبر می روی؟ همیشه اول مطالعه کن و بعد منبر برو!»
و یکی از علمای مشهد می گوید: « واعظی بدون مطالعه به منبر رفته بود. مرحوم حاج شیخ عباس در عالم رؤیا به او می فرمایند: اگر انسان ضامن مالی مردم، مثلاً عطار و بقال باشد، می تواند از عهده بر آید و دین خود را ادا کند؛ ولی افرادی که پای منبر می نشینند، عمر خود را در اختیار گوینده می گذارند. او ضامن عمر آنهاست. اگر بی مطالعه منبر برود، چگونه می تواند از عهده بر آید!»
منبع : مجله مبلغان-اسفند 1385، شماره 88، صفحه 114