درباره رابطه حکومت و مردم و وجود یا نبود حقوق متقابل میان آن دو, نظریه های گوناگونی وجود دارد. فلاسفه سیاسی متقدم،1 مانند گرسیوس و هابز و نیز کلیسای قرون وسطا، معتقد بودند رابطه و حقوق، یک سویه است؛ یعنی حقوق، تنها به حکومت منحصر است. به عقیده آنها حکومت مانند خداوند، حقوق متعددی بر مردم دارد و خود در برابر مردم، تکلیف و مسئولیتی ندارد. در مقابل، مردم نیز جز اطاعت از حاکم، هیچ حقوقی ندارند و در حقیقت، مانند گله گوسفندی هستند که اصل وجودش برای گله دار است.2
در سده های اخیر، این دیدگاه جایگاه خود را در مغرب زمین از دست داد و دیدگاه مخالف آن رشد کرد. بر اساس دیدگاه جدید، مردم، صاحب حق شمرده می شوند و دولت، مطیع و وکیل مردم است؛ وکیلی که باید نیازهای شهروندان را تأمین کند.
در اندیشه سیاسی حضرت علی(علیه السلام)، رابطه حقوقی مردم و حکومت متقابل است؛ اگر حقی هست که هست در هر دو سوست، مردم حقوقی دارند که دولت نمی تواند به بهانه های گوناگون، آن را نادیده بگیرد یا سلب کند. در مقابل، حکومت نیز حقوقی دارد و مردم باید آن را رعایت کنند. در مکتب علوی، محق بدون تکلیف و مکلف بدون حق، یافت نمی شود. انسان ها در زندگی اجتماعی خود نیز حقوق متقابل دارند. هر انسانی که حقی دارد، در مقام دیگری نیز مکلف است و تنها آفریدگار جهان است که مُحِق محض است و در برابر دیگران تکلیف ندارد. حضرت علی (علیه السلام) در این باره فرموده است:
حق، هنگام وصف و گفت وگو، فراخ ترین چیزهاست و زمان کردار و انصاف دادن با آن، تنگ ترین امور ]؛ یعنی تعریف حق، آسان و عمل بدان سخت است]. کسی را بر دیگری حقی نیست؛ مگر اینکه آن دیگری نیز بر او حقی دارد. آن دیگری را حقی بر او نیست؛ مگر اینکه او را نیز حقی است. اگر کسی را بر دیگری حقی باشد که دیگری را بر وی حقی نباشد، تنها خداوند سبحان است و آفریده ها را چنین حقی نیست.3
جامعه وقتی به مدینه فاضله و آرمانی تبدیل می شود که هر دو گروه مکلف؛ یعنی مردم و حکومت، حقوق و تکالیف خود را به طور کامل انجام دهند و هیچ یک به حقوق دیگری تجاوز نکند. اگر این همکاری تحقق یابد، مردم، صالح و سعادتمند خواهند شد و در صورت قصور و تنگ نظری یک طرف، جامعه دچار اختلاف و آشوب می شود و فرمانروایان ستمگر، بر مردم حاکم خواهند شد.4 بنابراین، به سود حکومت و مردم است که به تکالیف خود عمل کنند و به حقوق طرف مقابل تجاوز نکنند.
1. ناصر کاتوزیان، فلسفه حقوق، ص 16.
2. ژان ژاک روسو، قرارداد اجتماعی، ترجمه: زیرک زاده، ص 37.
3. نهج البلاغه، ترجمه: فیض الاسلام، خطبه 207.
4. همان، خطبه 6.
حقوق مردم بر حکومت از دیدگاه امام علی(علیه السلام)
1. آزادی های فردی
آزادی در عرصه های گوناگون چون مالکیت، بیان، مسکن، شغل و مانند آن، از حقوق طبیعی انسان است و هیچ کس نمی تواند آن را سلب یا محدود کند؛ مگر اینکه ضرورت و مصلحت اقتضا کند. رعایت اصل مالکیت و تجاوز نکردن از آن، از آموزه های اصلی اسلام است و حکومت و دیگران نمی توانند دست رنج مردم را مالک شوند.1 احترام به مالکیت دیگران در مکتب علوی، عام است و غیر مسلمانان، مانند یهودیان و مسیحیان را شامل می شود. حضرت در بخشنامه های گوناگون خود، فرماندارانش را به رعایت این اصل سفارش می کرد.2
آن بزرگوار دستور می داد مأموران حکومتی از حریم ها و قلمرو مردم عبور نکنند، بی اجازه وارد خانه هایشان نشوند و بیش از حد مشخص از آنان مالیات نگیرند.3 حضرت علی(علیه السلام) ، مقابله با تجاوز به حقوق و اسارت مردم را از وظایف حکومت بیان می کند و یکی از اهداف جنگ با افرادی چون معاویه را، جلوگیری از غارت بیت المال و به زنجیر کشیدن مردم می داند.4
آزادی انتخاب شغل، از دیگر آزادی های اجتماعی مشروع شهروندان است. حضرت علی(علیه السلام) ، در پاسخ به پرسش یکی از فرماندارانش درباره اجبار مردم به کندن نهر خشک شده شهر ـ که عملی عام المنفعه است ـ وی را از آن بازداشت و فرمود: «من نمی پذیرم شهروندی را به عملی که از آن اکراه دارد، ناگزیر سازم».5
حضرت علی(علیه السلام) به آزادی انتخاب مسکن و محل زندگی نیز توجه داشت. ازاین رو، آن بزرگوار، با انکار برتری شهری بر شهر دیگر، شهری را که اسباب آسایش و رفاه و پیشرفت افراد در آن فراهم باشد، بهترین می شمارد.
1. نک: همان، نامه 51.
2. نک: همان، نامه 51.
3. نک: همان، نامه 25.
4. نک: همان، نامه 62.
5. نهج البلاغه فی مستدرک نهج البلاغه، ج 4، ص 539.
2. آزادی مخالفان
حضرت علی(علیه السلام) ، از پیشگامان و حامیان دادن آزادی به مخالف است. نخستین نمود این دیدگاه، وادار نکردن مخالفان به بیعت بود. حضرت حکومت خویش را بر آزادی مخالفان در بیعت استوار ساخت و در موارد گوناگون، به این نکته اشاره کرد.1 حضرت در برابر لشکر طلحه و زبیر و عایشه در جنگ جمل، متانت و بردباری نشان داد و کوشید با راهکارهایی مانند فرستادن نمایندگان و گفت وگو، به درگیری پایان دهد. حتی خود حضرت نیز با آنان گفت وگو کرد که نتیجه بخش نبود.2 امام در برخورد با قاسطین نیز همین گونه عمل کرد. جالب توجه اینکه حضرت علی(علیه السلام) ، افزون بر تحمل این مخالفت ها، حقوق مخالفان را از بودجه عمومی دولت قطع نکرد و تصریح فرمود: تا وقتی دست به سلاح نبرند و تنها به ابراز مخالفت بسنده کنند، حقوق آنان پرداخت خواهد شد.3
1. نهج البلاغه، نامه 54.
2. ابوالحسن مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 321.
3. تاریخ طبری، ج 5، ص 63.
3. انتخاب حکومت و حاکم
حضرت علی(علیه السلام) ، در نامه ای به یکی از والیان خود می فرماید: «همانا حکمرانی تو طعمه نیست، بلکه امانتی در گردن توست».1
لازمه حق داشتن مردم در حکومت و برگزیدن حاکمان، حق انتخاب حکومت و حاکم است. امیر مؤمنان علی(علیه السلام) با اشاره به این حق می فرماید: «ای مردم! همانا حکومت متعلق به شماست و دیگران در آن حق ندارند؛ مگر کسانی که شما حکومت را به آنان واگذار کنید».2
حضرت علی(علیه السلام) ، انتخاب و رضایت مردم در مشروعیت الهی حکومت معصومان را شرط اعمال حاکمیت و حکومت می دانست. بر این اساس، اگرچه خداوند، معصومان(علیه السلام) را به حکومت برگزیده، ولی حکومت آنان به وجود زمینه و بستر مناسب (رضایت و پذیرش مردم) مشروط است. به عبارت دیگر، خداوند به نقش رضایت و پذیرش مردم در تحقق حکومت الهی معصومان(علیه السلام) توجه داشته است.
1. نهج البلاغه، نامه 5.
2. تاریخ کامل، ج 3، ص 193.
4. نظارت و انتقاد
امام علی(علیه السلام) در این باره می فرماید: «ای مردم! از گفتار حق و مشورت عادلانه دریغ نکنید؛ زیرا من از خطا مصون نیستم؛ مگر اینکه خداوند یاری ام کند.»1 حضرت در کلامی دیگر از مردم می خواهد بر اعمال حاکمان و نمایندگانش، مانند ابن عباس که شخصیتی علمی و مفسر قرآن بود، نظارت کنند و در صورت دیدن خلاف، آن حضرت را آگاه سازند. امیر مؤمنان علی(علیه السلام) ، از نقد و اندرز مردم استقبال می کرد و از مردم می خواست برای رشد و یاری حکومت، راهنمایی و نصیحت های خود را پیوسته و آشکار و پنهان به گوش آن حضرت برسانند.2
1. نهج البلاغه، خطبه 207، شماره 15.
2. همان، خطبه 34.
5. مساوات
برخورد یکسان و قانون مدار حکومت با شهروندان، از حقوق مردم به شمار می رود. حضرت علی(علیه السلام) ، رعایت اصل مساوات و تقسیم یکسان بیت المال را از حقوق مردم بر والی برمی شمارد و به یکی از فرماندارانش می فرماید: «باید مردم، در میزان برخورداری از حق و قانون، نزد تو یکسان باشند.»1 حضرت علی(علیه السلام) ، چنان به رعایت مساوات در حکومت تأکید و سفارش می کرد که گاهی تحمل اصل مساوات برای دیگران، حتی یاران نزدیک حضرت، گران و سنگین بود. حضرت علی(علیه السلام) ، دلیل تساوی رفتار خود با همگان را اصل برابری مردم در حقوق خود بیان می کند.
در مکتب حضرت علی(علیه السلام) ، هیچ کس بر دیگری فضل و شرافت ندارد، مگر آنکه تقوا و طاعت الهی داشته باشد. آن حضرت در منشور حکومتی خویش به مالک اشتر، با سفارش به رعایت اصل مساوات، وی را از تخلف و برتری جویی بر مردم باز می دارد و می فرماید:
در نگاهتان به مردم، اعم از نگریستن به گوشه چشم و خیره نگاه کردن و اشاره و سلام، مساوات را رعایت کنید تا قدرتمندان، در مقام تطمیع و ستم بر شما برنیایند و طبقه مستضعف از عدالت شما نومید نگردند.2
1. همان، نامه 59.
2. همان، نامه 6.
6. قانون گرایی
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) ، خود را در برابر قانون چون دیگر مردم می دانست و چنین تأکید می کرد:
ای مردم! همانا من مانند یکی از شما هستم. هر چه از قانون و حق به سود یا زیان شماست، برای من نیز چنان است؛ زیرا هیچ نسبتی، قانون و حق را باطل و متوقف نمی کند.1
حضرت علی(علیه السلام) در فرمان معروف خود به مالک اشتر می فرماید: «حق و قانون را درباره کسی که لازم است، اجرا کن؛ [بی توجه به اینکه] آن شخص، از نزدیکانت به شمار می آید».2
یکی از ویژگی های قانون گرایی، اصل شایسته سالاری است. حضرت خطاب به یکی از استاندارانش، وی را از پذیرش سفارش و شفاعت دیگران باز می دارد و شایستگی و صلاحیت و تعهد را تنها ملاک انتخاب بیان می کند.3
1. بحارالانوار، ج 32، ص 17.
2. نهج البلاغه، نامه 53، ش 129.
3. جعفر سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، ص 441.
7. عدالت و حمایت از طبقه مستضعف
ایجاد حکومت عدل و حمایت از حقوق مستضعف، از ویژگی های حکومت مطلوب و مدینه فاضله است. در اندیشه سیاسی امام علی(علیه السلام) ، حکومت، امین و حافظ منافع و حقوق مردم است و باید حقوق آنها را پاس دارد. حاکمان نیز باید بر مبنای عدالت، به کشورداری بپردازند و با پایمال کنندگان حقوق شهروندان مقابله کنند. آن حضرت در این باره می فرماید:
... حق شهروندان بر حاکم این است که بدانی آنان که رعیت و زیردست تو قرار گرفتند، به علت ضعف آنها و قدرت توست. پس باید با آنان عادلانه رفتار کنی.... 1
امام علی(علیه السلام) ، اصل عدالت را از حقوق مردم می شمارد و خود را به توزیع عادلانه ثروت ملی و غنائم ملزم می داند، و به یکی از فرماندارانش چنین دستور می دهد:
عدالت پیشه کن و از کج روی، بی انصافی، ستم و اعمال فشار بپرهیز؛ زیرا بی انصافی، موجب آوارگی [فرار مغزها] و ستم و خشونت، سبب برخورد با شمشیر ]رویارویی فیزیکی حکومت و مردم] می شود.2
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) ، به نقل از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، جامعه ای را که در آن حق ضعیف به آسانی از ستمگر ستانده شود، جامعه پاک و مقدس می خواند. آن حضرت در منشور حکومتی اش به مالک اشتر، همه مردم را دارای حق می داند. آنگاه درباره مستضعفان، به ویژه یتیمان و سال خوردگان سفارش می کند و از مالک می خواهد بخشی از بیت المال را به آنان اختصاص دهد و نگذارد حکومت و قدرت، وی را از رسیدگی به امورشان باز دارد.
1. وسائل الشیعه، ج 11، ص 134.
2. الکافی، ج 1، قصار 468.
8. امنیت اجتماعی و قضایی
امام علی(علیه السلام) ، جنگ با دشمنان و آشوبگران و پاسداری از آرامش و امنیت جامعه را هدف حکومت خود می داند و می فرماید:
ای مالک! فرماندهی لشکرت را... به انسان هایی بسپار که در برابر ضعیفان مهربان و در مقابل ثروتمندان، سخت گیرتر باشند.1
در جامعه مطلوب حضرت علی(علیه السلام) ، مردم باید چنان احساس آرامش کنند که بی هیچ ترس و نگرانی، خواسته هایشان را با فرمانروایان در میان نهند. در مکتب آن حضرت، تأمین امنیت راه ها و نیز امنیت کامل ضعیف، برای ستاندن حقش از توانگر، در شمار وظایف حکومت جای دارد.
1. نهج البلاغه، نامه 53، ش 32.
9. توسعه اقتصادی
حضرت علی(علیه السلام) ، فقر را «مرگ بزرگ»،1 «بدتر و دشوارتر از گور»2 و «مانع بیان حجت»3 توصیف می کند. از دیدگاه آن بزرگوار فقرزدایی چنان اهمیتی دارد که اصلاح وضع زندگی مردم را از اهداف حکومت و جنگ های خود می شمرد. امام علی(علیه السلام) ، به مالک اشتر سفارش می کند بیشتر همت خود را به آبادانی زمین های کشاورزی و راهکارهای بهینه برای به دست آوردن محصولات کشاورزی معطوف کند. به اعتقاد آن حضرت، وضع مقررات مالیاتی و به دست آوردن مالیات بیشتر از کشاورزان نباید کانون توجه حاکم باشد؛ زیرا تناسب نداشتن مالیات با هزینه کار، موجب تخریب و نابسامانی کشور و مردم خواهد شد.
1. همان، حکمت 154.
2. غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 106، ش 392.
3. نهج البلاغه، حکمت 3.
10. توسعه فرهنگی
حضرت علی(علیه السلام) ، آموزش و تربیت مردم را، از حقوق مردم بر حاکم می شمارد و معتقد است حاکم باید با نصیحت، تذکر و خیرخواهی، فرهنگ عمومی و دینی مردم را گسترش دهد.1 حضرت، والیان خود را به هم نشینی با دانشمندان و حاکمان و مشاوره با آنان در کشورداری امر می کند تا در سایه اندیشه متخصصان و اهل فن، امور کشور به شایستگی سامان یابد.2
حضرت علی(علیه السلام) در این باره می فرماید: «ای مردم! حق شماست که ما (حکومت) به کتاب الهی و سیره رسول خدا عمل کنیم».3
آن حضرت تصریح می کرد انسان های سست ایمان و بی توجه به شریعت هرگز نباید فرمانروایی مسلمانان را بر عهد گیرند؛ زیرا سنت نبوی را به کار نمی بندند و امت را در گرداب هلاکت غوطه ور می سازند.4
1. همان، خطبه 34.
2. همان، نامه 53، ش 24.
3. همان، خطبه 17.
4. همان، خطبه 131.
11. رفتار انسانی با مردم
از حقوق مسلّم مردم، رفتار نیک و گشاده رویی حاکم است. حضرت علی(علیه السلام) با اشاره به حقوق مردم در نوع رفتار حاکم با مردم می فرماید:
همانا از حقوق مردم در برابر حاکم این است که حاکم، برای همت و فضلی که بدان نایل شده است، رفتارش را با مردم تغییر ندهد و با افزونی نعمت های الهی، نزدیکی و عطوفتش را با برادران دینی اش بیشتر کند.1
ای مالک! مهربانی، رحمت و محبت به مردم را در قلبت جای ده! مبادا برای آنان مانند جانوری درنده باشی و خوردن حقوقشان را غنیمت شماری؛ زیرا آنان دو دسته اند: یا برادر دینی تو هستند یا در آفرینش همانندت به شمار می آیند. 2
از دیگر حقوق مردم آن است که حاکم، امکان گفت وگوی مستقیم با مردم را فراهم کند. امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در این باره می فرماید:
در ارتباط با مردم، جز زبانت نماینده ای و جز چهره ات، مانع و فاصله ای نداشته باش! مبادا مانع دیدار نیازمندی با خود شوی!3
در مکتب علوی، آگاهی از امور کشور، حق مردم است و روشن ساختن افکار عمومی و پاسخ به پرسش ها و شبهات مردم، وظیفه حاکم شمرده می شود. حکومت و دولتمردان، همواره در معرض انواع شایعه ها و اتهام ها قرار دارند. این آفت در حکومت های دینی به تهدید اصل حکومت و خدشه دار ساختن قداست دین می انجامد. آگاه ساختن مردم، این خطر را از میان می برد و شایعه سازان و دشمنان دین را ناکام می سازد. امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در این باره می فرماید:
اگر شهروندان به تو گمان ستمگری بردند، عذر و بی گناهی خود را آشکار و ثابت کن و شایعات را با ارائه دلیل، روشن و نابود ساز.4
1. همان، نامه 50.
2. همان، نامه 53، ش 7.
3. همان، نامه 67.
4. همان، نامه 53، ش 73.
حقوق حکومت بر مردم از دیدگاه امام علی(علیه السلام)
1. مشروعیت الهی حکومت دینی
در اندیشه سیاسی اسلام، مشروعیت حکومت و حاکم، بر دو پایه الهی و مردمی استوار است. مصدر مشروعیت و حقانیت حکومت دینی، خداوند است. البته مشروعیت الهی با مقبولیت سیاسی تفاوت دارد؛ یعنی با وجود نص خاص بر حکومت حضرت علی(علیه السلام) و دیگر امامان، آنان اعمال حاکمیت خود را به رضایت و پذیرش مردم مشروط دانسته اند. نفس حکمرانی و حکومت در اسلام، نخست حقی الهی است که خداوند آن را بر عهده انسان های شایسته (پیامبران و امامان) گذاشته است و آنان بر اساس این دیدگاه، در عرصه حکومت، صاحب حق و مردم نیز مکلف به ادای تکلیف خود هستند. در عصر غیبت، این حق الهی به عالمان واجد شرایط سپرده شده است.1
1. محمدحسن قدردان قراملکی، حقوق متقابل مردم و حکومت، صص 53 ـ 55.
2. وفاداری به بیعت
در قرن های اخیر بیعت، جای خود را به انتخابات و همه پرسی داده است. از آنجا که تشکیل حکومت دینی و حمایت از آن و مقابله با مخالفان، از وظایف مسلمانان است، از منظر قانونی و دینی، مردم نمی توانند پس از شرکت در بیعت و انتخابات، پیمان خود را نقض کنند. حضرت می فرماید: «همانا مردم، پیش از بیعت آزادند که بیعت نکنند، ولی پس از بیعت، حق بازگشت ندارند».1
وجوب اطاعت از حکومت دینی، در چارچوب اصول انسانی و دینی تحقق می یابد. اگر حکومت برخلاف انسانیت و دین فرمانی صادر کند، پیروی از آن گناه شمرده می شود. حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: «سخنان و اوامر مالک را گوش فرادارید و چنان که بر اساس حق باشد، از آن پیروی کنید».2
1. شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 243.
2. نهج البلاغه، نامه 38.
3. اطاعت از اوامر حکومتی
وظیفه دینی مردم، در بیعت و رضایت و پذیرش حکومت و حاکم منحصر نمی شود. آنها باید در استمرار حکومت و استحکام آن نیز نقش مثبت داشته باشند. پیروی از فرمان های حکومت، بخشی از این وظایف به شمار می آید، چنان که در حدیثی از امام علی(علیه السلام) آمده است: «اما حق من بر شما آن است که هرگاه [شما را] فرامی خوانم، بپذیرید و هر زمان فرمان می دهم، پیروی کنید».1
1. همان، خطبه 34.
4. نصیحت و خیرخواهی برای حکومت
در مکتب علوی، نصیحت و انتقاد سازنده از حکومت حق، دوجانبه است. بر این اساس، شهروندان حق دارند اشتباه های حکومت را به دولتمردان گوشزد کنند. از دیگر سو، حکومت نیز حق دارد مردم در مسیر راهنمایی اش گام بردارند. حضرت علی(علیه السلام) در این باره فرموده است: «اما حق من بر شما... نصیحت و خیرخواهی آشکار و پنهان شما بر من است».1
1. همان.
5. کیفر مجرم و توطئه گر
اطاعت از حکومت دینی، واجب است و اگر برخی مردم این حق را پایمال کنند، مرتکب گناه شده اند و حاکم دینی می تواند با تحلیل نوع جرم و آسیبی که بر حکومت و امنیت و مصلحت جامعه وارد کرده اند، به مجازات آنان بپردازد. در سخنی از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در این باره می خوانیم:
اگر مردم شخصی را که خداوند از او راضی است، به رهبری خود برگزیدند و فرد یا افرادی به بهانه ای مانند عیب یا بدعت، از فرمان وی سرپیچی کردند، باید او [خاطی] را به آنچه از آن خارج شده، بازگردانند و در صورت سرپیچی، باید بدان سبب که راهی جز راه مؤمنان برگزیده است، با وی نبرد کنند.1
حضرت علی(علیه السلام) درباره حق حکومت در ستیز با دو گروه عمده طلبکاران کاذب از حکومت و پایمال کنندگان حقوق حکومت، می فرماید:
آگاه باشید! همانا من با دو گروه می جنگم؛ مدعی حقی که از آن بی بهره است و مکلفی که به تکلیفش عمل نمی کند.2
1. همان، نامه 6.
2. همان، خطبه 173.
برگرفته از : مجله اشارات فروردین ماه 1389 ، شماره 136