یکشنبه, 01 مهر,1403

­

ﺳﻪشنبه, 10 بهمن,1396

دورنـماى‌ فتنه ‏هاى ناشى از سقيفه از نگاه حضرت فاطمه ‏ى زهرا عليهاالسلام

دورنـماى‌ فتنه ‏هاى ناشى از سقيفه از نگاه حضرت فاطمه ‏ى زهرا عليهاالسلام

­دختر‌ گرامى‌ پيامبر‌ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله در سخنان تند و عتاب آميز خود، كسانى‌ را‌ كه وصىّ و برادر پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله را از صحنه‏ ى رهبرى كنار زده، خود زمام امور مسلمانان را در دست گرفتند‌، مورد‌ انـتقاد‌ قـرار داده كه آلت دسـت شيطان شده به حوزه ‏ى «خـلافت‌» وارد شـدند كه حـق آنان نبوده و هنوز سوگ رسول خدا فراموش نشده شتاب زده دست به اقدامى زدند‌ (ماجراى‌ سقيفه‌) كه آنان را در گرداب فتنه افكند.

­

(به مناسبت شهادت‌ حضرت‌ زهـرا‌ عـليهاالسلام )

مـهدى پيشوائى

«... ثمّ اسْتَنْهَضَكم فَوَجَدَكُمْ خِفافا، وَاَحْمَشَكُمْ فَاَلْفاكُمْ غضابا فَوَسَمْتُمْ غَير اِبِلِكُمْ وَ وَرَدْتُمْ‌ غيرَ مَشْرَبِكُمْ هـذا والعَهْدُ قَريبٌ، والكَلْمُ رحيبٌ، والجَرْحُ لَمّا يَنْدَمِل، والرّسول لمّا يُقْبَرُ‌، إبْتِدارا زَعَمْتُمْ خـَوفَ الْفِتْنَةِ‌، ألا‌ فِى الْفِتْنَةِ سـَقَطوا وَ اِنـَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ...(1)؛

سپس شيطان از شما خواست كه برخيزيد، آن گاه دريافت كه شما افراد سبكى هستيد، او شما را تحريك و عصبانى كرد و شما را‌ غضبناك يافت. آن گاه شما شترهاى ديگران را داغ نموديد [علامت مالكيت زديد] و [براى نوشيدن آب] از غـير راه خود وارد شديد... و اين [اعمال شما] در حالى صورت گرفت كه عهد‌ شما‌ [نسبت به پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله [نزديك است، و جراحتى كه [به واسطه‏ ى رحلت پيامبر] وارد شده، هنوز وسيع [و تازه[ است، و جراحتى كه [بر ما] وارد شده، هنوز التـيام پيدا نـكرده است‌. و رسول‌ خدا هنوز دفن نشده بود. [خيلى با عجله اين كار را كرديد]. خيال كرديد كه [اگر اين كار را نكنيد] فتنه پديد مى‏ آيد. آگاه باشيد كه در فتنه سقوط‌ كردند‌، و حتما جهنم كافران را احاطه مى ‏كند...»(2).

آنچه در بالا خوانديد، بخشى از خـطبه‏ ى فـدكيه‏ ى حضرت فاطمه عليهاالسلام است كه به دنبال تصرف فدك توسط خليفه‏ ى اول آن بانوى بزرگ‌، در‌ برابر‌ خليفه و در حضور مهاجران و انصار‌ ايراد‌ فرمود‌.

گرچه اين خطبه به مناسبت غصب فدك ايراد شده، امّا محور بخش‏هايى از آن، مـوضوع خـلافت و رهبرى جامعه‏ ى اسلامى است.

دختر‌ گرامى‌ پيامبر‌ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله در سخنان تند و عتاب آميز خود، كسانى‌ را‌ كه وصىّ و برادر پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله را از صحنه‏ ى رهبرى كنار زده، خود زمام امور مسلمانان را در دست گرفتند‌، مورد‌ انـتقاد‌ قـرار داده كه آلت دسـت شيطان شده به حوزه ‏ى «خـلافت‌» وارد شـدند كه حـق آنان نبوده و هنوز سوگ رسول خدا فراموش نشده شتاب زده دست به اقدامى زدند‌ (ماجراى‌ سقيفه‌) كه آنان را در گرداب فتنه افكند.

فتنه افـكنى، يا دسـتاويز‌ گـريز‌ از فتنه!

نكته ‏اى كه در اين بخش از سخنان حضرت فاطمه عليهاالسلام جـلب تـوجّه مى‏ كند، اين‌ است‌ كه‌ توجيه نادرست صحنه‏ گردانان سقيفه در مورد انتخاب خليفه را افشا كرده، عواقب‌ زيانبار‌ آن‌ را بيان مى ‏كند و مى‏ گويد: «خـيال كرديد [اگـر اين كار را نـكنيد] فتنه پديد مى ‏آيد‌، آگاه‌ باشيد‌ كه در فتنه سقوط كرديد.»

در اين جا اين سؤال پيش مى‏ آيد كه آنـان‌ كدام‌ فتنه را دست اويز قرار دادند و مقصودشان از فتنه چه بود؟ و مقصود حضرت زهرا عليهاالسلام‌ از‌ اين‌ كه آنان در فتنه سقوط كردند، چيست؟

چـنان كه در كتـب تـاريخ اسلام مطرح شده‌ و قرائن‌ نيز آن را تأييد مى ‏كند، مقصود آنان از فتنه، ارتـداد امـت، آشوب و هرج‌ و مرج‌ و از‌ هم گسيختن نظام اسلامى به دنبال انتشار خبر رحلت رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه و‏آله ، و پيدايش خـلأ قـدرت‌ در‌ مـركز حكومت اسلامى بود. آنان به اين عنوان كه از چنين فتنه‏ اى‌ جلوگيرى‌ كنند‌، پيش از آن كه پيكر پاك پيامبر عـظيم‏ الشأن اسـلام صـلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله را به خاك بسپارند، و در‌ حالى‌ كه‌ على عليه‏ السلام و بنى هاشم سرگرم مراسم غسل پيامبر صـلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله بـودند، بـه سقيفه‌ شتافته‌ در صدد تعيين خليفه و زمامدار مسلمانان برآمدند! امّا مگر آن تشريفات چه قدر وقـت مـى‏ خواست كه‌ در‌ آن مدت، بيم فتنه مى ‏رفت؟ آيا در همان مدت اندك، خبر رحلت رسول‌ خدا‌ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله (بـا نـبودن وسـائل ارتباطى امروزى) در‌ سراسر‌ كشور‌ اسلامى منتشر مى ‏شد و همه چيز به هم‌ مى ‏ريخت‌. اين سؤال‏ ها در صـحّت و درسـتى نگرانى از فتنه، ايجاد ترديد مى‏ كند. از اين‌ رو‌ حضرت فاطمه عليهاالسلام با تعبير‌، زَعم‌، پنـدار و خـيال‌ از‌ آن ياد كرده است.

امّا اين كه‌ آنان‌ چگونه در فتنه سقوط كردند ـ كه موضوع اصلى اين نوشتار است ـ پاسخ‌ اين‌ اسـت كه آنـان با اين اقدام‌ خود منشأ اختلاف و دو‌ دستگى‌ و شكاف در جامعه اسلامى شدند‌. شكافى‌ كه تـاكنون پر نـشده اسـت. گرچه آن روزها با بيعت مردم با ابوبكر‌، كار‌ تعيين زمامدار به ظاهر پايان‌ يافت‌، امّا‌ اين انـتخاب عـواقبى‌ را‌ بـه دنبال داشت كه‌ هر‌ چه مسلمانان از آن سال‏ها دورتر شدند، آثار نامطلوب آن بـيشتر پديدار گـشت. خاطره ‏ى‌ اختلاف‌ و كشمكش ‏هاى مسلمانان بر سر امامت و خلافت‌، خاطره ‏اى‌ تلخ و غم‏انگيز‌ است‌. كدام‌ فتنه ‏اى بزرگتر از قـرن‏ها‌ اخـتلاف و كشمكش و خونريزى كه سنگ زير بناى آن در سقيفه گذاشته شد.

شهرستانى مى ‏نويسد:

«هرگز‌ در‌ اسلام هـيچ شـمشيرى به خاطر يك‌ بنياد‌ دينى‌، چون‌ شمشيرى‌ كه بـه خـاطر‌ امـامت‌ كشيده شد، آهيخته نگرديد.»(3)

پرده ‏ه اى ديگرى از فـتنه ‏ها

فـاطمه‏ ى زهرا عليهاالسلام در خطبه ‏ى ديگرى، پرده‏ ه اى ديگرى‌ از‌ فتنه ‏هاى‌ ناشى از سقيفه را فاش ساخته است‌. دخـتر‌ پيامـبر‌ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‌ ، اين‌ خطبه‌ را هنگامى ايراد كرد كه گـروهى از زنـان مهاجران و انـصار بـراى عـيادت و احوال پرسى از او كه در اثر حمله به خـانه‏ اش مـصدوم و بيمار بود ـ]رفته بودند‌.

آن بانوى بزرگ در فرازى از اين خطبه فرمود:

«آگاه باشيد بـه جـانم سوگند! اين حكومتى كه پديد آوردند، تازه آبستن شـده است. پس صبر كنيد تـا بـبينيد چه ثمره‏ اى‌ به‌ بار مـى‏ آورد. آن گـاه از آن به اندازه‏ ى ظرف‏ هاى بزرگ [به جاى شير] خون تازه و سمّ كشنده بدوشيد! اين جـا اسـت كه كسانى كه به راه باطل رفته ‏اند، زيانـكار‌ مـى‏ شوند‌ و آينـدگان، عاقبت آنچه را كه گـذشتگان تـأسيس كردند، خواهند ديد. [اكنون كه بـه مـراد خود رسيديد] از بابت دنياى خود خوش باشيد و قلبا‌ براى‌ فتنه‏ هايى كه خواهد آمد، مطمئن‌ بـاشيد‌. و بـشارت باد بر شما به شمشيرهاى بـرنده‏ اى كه بـه دنبال آن مـى ‏آيد و قـدرت مـتجاوزى كه حداكثر ظلم و تعدّى را روا مـى‏ دارد و به هرج و مرجى‌ فراگير‌ كه همه جا را‌ شامل‌ مى ‏شود و به استبدادى از ظالمين كه مقدار اندكى از بيت‏ المال را بـاقى مـى ‏گذارد، به گونه ‏اى كه كسى در آن رغبت نمى‏ كند و جـمعيت شـما را درو مـى‏ كند [هـمه را قـتل عام‌ مى ‏كند]‌، پس حـسرت و انـدوه با شما باد، و به كدامين سو مى ‏رويد؟... .»(4)

در اين سخنان كوتاه، امّا رسا و گويا، حوادث تلخ و اندوهبار چند دهـه پس از رحـلت رسـول خدا صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله به روشنى ترسيم‌ شده‌ اسـت كه ريشـه در سـقيفه داشـت. زيرا بـا روشى كه در انتخاب خليفه پيش گرفته شد، افراد ديگرى نيز‌ كه خود را از خلفاى اوليّه كمتر نمى ‏دانستند، به فكر خلافت‌ افتادند‌ و كشمكش‌ و رقابت بر سر خلافت در گرفت و منتهى به جنگ‏ها و خونريزى‏ ها شـد.

از طرف ديگر مسيرى كه در ‌‌مورد‌ خلافت در پيش گرفتند، موجب شد كه با فراهم شدن تدريجى زمينه و موافقت‌ عملى‌ خليفه‌ دوم و سوم، بنى ‏اميه به حكومت برسند و با ظلم و ستم و تجاوز و تعدى كه بر هيچ مورخى‌ پوشـيده نـيست­ با مردم رفتار كردند و بيت المال مسلمين را به يغما بردند‌. با توجه به اين‌ حوادث‌، سخنان حضرت فاطمه عليه‏السلام در اين زمينه، از نظر تحليل اجتماعى و سياسى در تاريخ اسلام بسيار ارزنده و تـكان دهـنده است.

شاخص ه‏اى گويا از فتنه ‏ها

چنانكه اشاره شد، ماجراى سقيفه، افرادى از‌ صحابه‏ ى بزرگ رسول خدا را به فكر خلافت افكند. به ويژه شوراى شش نفرى خـلافت كه تـوسط خليفه‏ ى دوم طراحى شد­ و خود دنـباله‏ ى سـقيفه بود­ اعضاى شورا را به فكر خلافت‌ انداخت‌ و خود را براى اين منصب شايسته يافتند(5) و پس از آغاز خلافت على عليه‏ السلام به مخالفت برخاستند، و اين موضوع به اضافه قدرت يافـتن مـعاويه با موافقت دو خليفه ‏ى قـبلى، مـوجب بروز‌ جنگ‏هاى‌ جمل، صفين و نهروان شد و تلفات هرگز در اسلام هيچ شمشيرى به خاطر يك بنياد دينى، چون شمشيرى كه به خاطر امامت كشيده شد، آهيخته نگرديد.

سنگينى به بار آورد‌ كه‌ هيچ فـتنه ‏اى بـا آن قابل مقايسه نمى ‏باشد. براى آن كه به عمق فتنه پى ببريم كافى است به آمار تلفات سه جنگ ياد شده توجه كنيم:

به گفته ‏ى يعقوبى‌: «در‌ جنگ‌ جمل بيش از سى هزار‌ نفر‌ [از‌ طرفين] كشته شـدند و تـلفات جنگ نـهروان بالغ بر چهار هزار بود.»(6)

و به اعتقاد مسعودى، مجموع كشته شدگان جنگ صفين از عراقى ‏ها‌ و شامى‏ ها‌، هفتاد‌ هـزار نفر بود كه بيست و پنج هزار نفر‌ آن‌ عراقى و چهل و پنج هـزار نـفر شـامى بودند.»(7)

عمق فاجعه هنگامى آشكارتر مى‏ شود كه بدانيم مجموع كشتگان در جنگ‏هاى زمان‌ رسول‌ خدا‌ صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله را (از طرفين) حدود هـزار ‌ ‌و پانـصد نفر تخمين زده‏ اند‌ در حالى كه در آن زمان، جنگ با كفار و مشركان بود اما در سه جـنگ ياد شـده، جـنگ‌، جنگ‌ مسلمان‌ با مسلمان و جنگ اهل قبله با اهل قبله بود!.

حمله به‌ خانه‏ ى‌ حـضرت فاطمه عليهاالسلام از نظر علماى اهل سنت

در اين جا به مناسبت بحث، لازم است‌ گفته‌ شـود‌ كه مدرك و مأخذ حمله بـه خـانه ‏ى حضرت فاطمه عليهاالسلام تنها منابع و مدارك‌ شيعى‌ نيست‌ بلكه در تعدادى از منابع اهل سنت نيز به اين معنا تصريح شده است‌.(8)

به‌ عنوان‌ نمونه «طبرى» مورّخ نامدار اهل سنت، از ابوبكر نقل مى‏ كند كه بـه هنگام احتضار‌ از‌ نه چيز اظهار ندامت مى‏ كرد و يكى از آن‏ها اين بود كه مى‏ گفت: ... «كاش‌ دستور‌ ورود‌ به خانه‏ ى فاطمه را نداده بودم، هر

چند آن را به قصد جنگ بسته‌ بودند‌... .(9)»

ابن قتيبه دينورى نيز در مورد آتش زدن در خـانه‏ ى حـضرت فاطمه عليهاالسلام‌ مى ‏نويسد‌: «و إن‌ ابابكر رضى‏الله‏ عنه قفقد قوما تخلّفوا عن بيعته عند علىّ كرّم اللّه وجهه، فبعث اليهم عمر‌، فجاء‌ فناداهم و هم فى دار علىّ، فأبَوا ان يخرجوا فدعا بالحطب و قال: والذى‌ نفس‌ عمر‌ بـيده، لتـخرجنّ او لأحرقنّها على من فيها، فقيل له: يا ابا حفص ان فيها فاطمة؟، فقال‌: و إن‌ ... .(10‌)

همچنين نظّام(11) ـ كه يكى از علماى برجسته‏ ى معتزله بوده ـ در اين‌ باره‌ مى‏ گويد: «ان عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى القت الجنين من بـطنها، و كان يصـيح: احرقوا‌ [دار]‌ ها بمن فيها، و ما كان فى الدار غير على و فاطمة و الحسن و الحسين‌.»(12‌)

پى ‏نوشت‏ها:

1 ـ اين جمله از آيه 49 سوره‏ى‌ توبه‌ گرفته‌ شده و به صورت «درج» از آن استفاده‌ شده‌ است. خداوند در آيه‏ ى ياد شده سخن يكى از منافقان را كه به‌ بـهانه‏ ى‌ فـريفته شـدن به دختران و زنان‌ زيباروى‌ رومـى، نـمى‏ خواست‌ در‌ جـنگ‌ تبوك شركت كند، نقل مى ‏كند و مى ‏فرمايد‌: «ومنهم‌ من يقُول ائذن لى ولا تفتّنى؛ و بعضى از آنان مى‏ گويد: مرا [در‌ ماندن‌ در شهر [اجازه بده و مرا به‌ فـتنه مـينداز.» خـدواند آن‏گاه‌ در‌ پاسخ او مى‏ گويد: «الا فى‌ الفتنة‌ سقطوا و انّ جـهنّم لمـحيطة بالكافرين؛ هشدار كه آنان خود به فتنه در افتاده ‏اند‌، و بى‏ترديد‌ جهنّم بر كافران احاطه دارد‌.» (تفسير‌ نمونه‌، ج 7، ص 438.)

2 ـ اين خطبه‌ در‌ منابع متعدد، و از آن‌ جـمله‌ در كتـاب الأحـتجاج احمد بن على طبرسى، ط نجف، 1350 ه، ص 61 ـ 66 نقل شده است‌.

3 ـ شهرستانى‌، مـحمد بن عبدالكريم، كتاب الملل و النحل‌، ط 2، قاهره‌، مكتبة آنجلو‌ المصرية‌، ج 1، ص 30‌.

4 ـ طبرسى، الأحتجاج، ص 66؛ مجلسى‌، محمد باقر، بحار الأنوار، تهران، المـكتبة الأسـلامية، ج 43، ص 160.

5 ـ سـعد بن ابى وقاص با على‌ عليه‏السلام‌ بيعت نكرد و اين، علتى جز اين نـداشت‌ كه‌ او‌ پس‌ از شوراى شش‌ نفرى‌، خود را رقيب على عليه‏السلام و شايسته‏ ى خلافت مى‏ دانست! زيرا او از اعضاى اين شورا بود. (ابـن‌ اثـير‌، الكامـل‌ فى التاريخ، بيروت، دار صادر، ج 3، ص 191)

از‌ على‌ عليه‏ السلام‌ نقل‌ شده‌ است‌ كه مى‏ فرمود: «طلحه و زبـير بـه مـن گفتند:با اين شرط با تو بيعت مى‏كنيم كه در خلافت با تو شريك باشيم، من بـه آن دو گـفتم:شـما‌ شريك من به هنگام توانايى، و يار من به هنگام ناتوانى باشيد ... طلحه، اميد حكومت يمـن و زبـير اميد حكومت عراق را داشت.» (مجلسى، بحارالأنوار، بيروت، دار الرضا، ج 30، ص 17) طلحه و زبير‌ نيز‌ از اعضاى شـوراى شـش نـفرى بودند!

6 ـ ابن واضح، احمد بن ابى يعقوب، تاريخ يعقوبى، نجف، المكتبة الحيدرية، 1384 ه، ج 2، ص 172، ص 182.

مرحوم شـيخ مـفيد مى‏ نويسد: درباره‏ ى شمار كشتگان در جنگ‌ بصره‌ (جمل) روايات، مختلف است: در برخى آمده است كه شـمارشان بـيست و پنـج هزار بوده است. از عبدالله بن زبير هم روايت شاذّى نقل‌ شده‌ كه شمار آنان پانزده هزار‌ بـوده‌ اسـت. شايد هم سخن ابن زبير صحيح‏تر باشد ولى از آنچه همه‏ ى اهل علم در اين بـاره گـفته‏ اند، فـاصله دارد و نمى‏ توان آن را پذيرفت‌. اخبارى‌ رسيده درباره كسانى كه‌ در‌ آن جنگ دست و پايشان جدا شده و بعد از آن جراحت مـرده‏اند، مـشهور اسـت كه شمارشان حدود چهارده هزار تن بوده است (مفيد، نبرد جمل، ترجمه و تـحشيه‏ى دكتـر محمود مهدوى دامغانى‌، چاپ‌ اول، تهران، نشر نى، 1367، ص 251.)

7 ـ على بن حسين مسعودى، مروج الذهب، ط 1، بيروت، دار الأندلس، ج 2، ص 394.

8 ـ بـراى آگـاهى بيشتر در اين زمينه، رجوع شود به كتاب: مأساة الزهراء، سيد جعفر‌ مرتضى‌ عـاملى، بـيروت‌، درا السيرة، ج 2.

9 ـ ... فوددت انى لم اكشف بيت فاطمه عـن شـيى‏ء و ان كانـوا قد غلقوه على الحرب ...، طبرى‌، محمد بـن جـرير، تاريخ الأمم والملوك، بيروت، دارالقاموس الحديث، ج 4، ص 52.

10‌ ـ عبدالله‌ بن‌ مسلم بن قتيبه دينورى، الأمـامة والسـياسة، تحقيق استاد على شيرى، قـم، مـنشورات الشريف الرضـى، ج 1، ص 30.

11 ـ ابـراهيم ‌‌بـن‌ سيار بن هانى‏ء نظّام.

12 ـ محمد بـن عـبدالكريم شهرستانى، كتاب الملل و النحل، ج 1، ص 59‌.

برگرفته از سایت نورمگز

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان