بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العظیم:
«وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ »* به راستی لوط آنان را به مؤاخذه سخت مابیم داده بود، ﻭﻟﻲ ( ﺁﻧﺎﻥﺑﺎ ﻭﻱ ) ﺩﺭ ﺑﻴﻤﻬﺎ ﻭ ﻫﺸﺪﺍﺭﻫﺎ (ﻳﺶ) ﺳﺮﺳﺨﺘﺎﻧﻪ ﻣﺠﺎﺩﻟﻪ ﻭ ﺳﺘﻴﺰﻩ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
«وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابي وَ نُذُرِ»* واز میهمانشان ( که در حقیت فرشتگان ما بودند)کام ﺟﻮﻳﻲ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ،ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺩﻳﺪﮔﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﻮ ﻭ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ ﻛﺮﺩﻳﻢ: ﭘﺲ( ﮔﻔﺘﻴﻢ: ﻃﻌﻢ ) ﻋﺬﺍﺏ ﻭ ﻫﺸﺪﺍﺭﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺑﭽﺸﻴﺪ.
«وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُكْرَه عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ» * به یقین در سپیدهدم ﻋﺬﺍﺑﻲ ﭘﻴﮕﻴﺮ ﻭ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺳﻴﺪ.
«فَذُوقُوا عَذابي وَ نُذُرِ» * پس( گفتیم : طعم ) عذاب و هشدارهایم را بچشید.
«وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ »*و یقینا ما قرآن رابرای پند گرفتن آسان کردیم ، پس آیا پند گیرنده ای هست. (قمر/ ۳۶ -۴۰)
رنـج هـای مـربـی
پرورش و تربیت کاری توان فرساست بنابراین خداوند برای مربیان مزد قرار داده است به عنوان مثال برای پدران و مادران عواطف قوی قرار داده است و مزد آن رنج های فراوان را لذت در آغوش کشیدن ، شیرین زبانی ها ، راه رفتن و... قرار داده است . اگر لذتها و علاقهها نبود کسی حاضر به تحمل مشکلات تولید نسل و تربیت فرزند نمیشد.
تربیت در ابتدا از پدر و مادر آغاز میشود و سپس به مربیان در ردههای بالاتر ( انبیاء و اولیاء) میرسد.
حال سئوال مهم این است رنجی که آن بزرگواران برای افراد تحت تربیت خود تحمل میکنند،دشوارهایی که بردوش میگیرند چگونه قابل تحمل میشود؟
چطور انبیاء علیهم السلام با تمام سختیها صحنه را ترک نمیکنند؟
اینکه ما در برابر چند غصه و تهمت و اهانت میرنجیم و صحنه را رها میکنیم برای آن است که از بیرون رنج میبریم و از درون لذت نمیبریم اما انبیا الهی علیهم السلام از درون لذت میبرند و رنج بیرون را حس نمیکنند
لذا تا لحظه پایانی میایستند. پس هر که از درون لذت برد رنج بیرون او را از صحنه خارج نخواهد کرد.
نکته اول: اتمام حجت برای قومی که دچار جهالت شدهاند کار آسانی نیست .خطیب باید تمام توان خود را به کار گیرد تا این امر محقق گردد معاندان باید از مجازات الهی آگاه باشند خداوند میفرماید: "وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا "
"بطش " در اصل به معنای گرفتن چیزی با قدرت است و از آنجا که هنگام مجازات مجرم را با قدرت میگیرند در اینجا این کلمه به معنای مجازات آمده است.
کاربست فراوان کلمه " انذار" این سئوال را مطرح میکند که چرا این همه رنج و تلاش جواب نداد ؟ قرآن در سوره نازعات/ ۴5 میفرماید:" إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشاها "
نبیم دادنها برای ﻛﺴﺎﻧﻲ مفید ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﺯ آن هشدار ﻣﻰﺗﺮﺳﻨﺪ.
خداوند تبارک و تعالی در این آیه خبر میدهد که این قلبهای آماده است که انذارها را میپذیرد.
نکته دوم: رنج مربی آن زمان بیشتر میشود که نه تنها از هشدارهای دلسوزانه تغییر رفتار ندادهاند بلکه با گفتارهای خود رنج تربیت را بیشتر میکنند در ادامه آیه میفرماید:" فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ "
( تماری) از ماده مراء به معنای گفتگوی طرفینی برای ایجاد شک و القای شبهه و مجادله در برابر حق است در حقیقت آنها دست به دست هم دادند و از طرق گوناگون برای ایجاد شک و شبهه در افکار عمومی وارد شدند تا اثرات انذارهای این پیامبر بزرگ را خنثی کنند.
به عنوان مثال با توجه به آیات سوره حج و عنکبوت میتوان گفت که آنها ازدواج مرد با یک زن را کاری عقب افتاده و جاهلی میدانستند و میگفتند مردکه درباره زن حقی ندارد.
آنان حتی به این مسئله قائل نبودند که دارند دنبال فساد میروند یعنی حرفشان این بود که ما کار بدی نمیکنیم.
تزریق چنین کلماتی به افکار عمومی جامعه به طور مسلم انزارها و هشدارها را بیاثر میکند!!!
نکته سوم: جدایی دین از علم و دوری آنها از یکدیگر خطرهای هولناکی را در پی دارد ارزش و جایگاه رفیع تعالیم انبیا و سهم آنان در تربیت اخلاقی و رهایی انسانها از جهالت امری بسیار مهم است که شیطانآن را مورد هجمه قرار میدهد، متاسفانه در زمان حضرت لوط آنها به القای شبهات عقیدتی در میان مردمقناعت نکردند بلکه در زشتکاری و وقاحت و بیشرمی کار را به جای رساندند که وقتی فرشتگان مأمورعذاب به صورت جوانان خوش منظر به عنوان میهمان وارد خانه لوط شدند گروهی از قوم لوط از او( حضرت لوط)خواستند میهمانان را دراختیار آنان قرار دهد.
" فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ"
" رود" به معنای رفت و آمد با مدارا در طلب چیزی است.
"مراوده " به معنای رفت و آمد آرام و ملاطفت آمیز برای ترفند و فریبکاری و ایجاد جاذبه برای واداشتن به کاریست .
قوم لوط میخواستند به مهمانهای ایشان دسترسی پیدا کنند بالاخره آنها را گرفتار کردند ولی ما چشمان آنان را کور کردیم. "وَلَقَدْ رَاوَدُوهُ عَن ضَيْفِهِ فَطَمَسْنَا أَعْيُنَهُمْ"
ولی ما چشمان آنان را کور کردیم لذا وجود مبارک لوط و مهمانان او در کمال آرامش از آن مکان بیرون رفتند.