بِسم اللهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
«وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدينِ»؛
و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم رهسپارم، او مرا راهنمایی خواهد کرد.
«رَبِّ هَبْ لي مِنَ الصَّالِحينَ»؛
پروردگارا (فرزندی) از گروه صالحان به من ببخش.
«فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ»
پس ما او را به نوجوانی بردبار مژده دادیم. (صافات 99تا101)
روش تغیـیر موقعـیت بـرای تـربیـت
در این سه آیه از قرآن کریم معارفی پیرامون: اخلاص، قرب الی الله، امید، هجرت، هدایت پاداشی پروردگار، دعای مستجاب، حلم و... دیده میشود. اما آنچه بیش از همه جلب نظر می کند تصمیم ابراهیم علیه السلام به هجرت از وطن خود به شهری دیگر و اعلام آن به مردم است.
کسی که قلب سلیم دارد هرجا باشد با قلب سلیم است. اما وجود مبارک حضرت هجرت را انتخاب میکند تا به جایی برود تا مزاحمت برای عبادت نداشته و فارغ البال باشد.
شرایط مختلف زمانی و مکانی و اجتماعی مبدأ تأثیرگذاریهای متفاوتی بر انسان است به همین سبب در نظام تربیتی روش تغییر موقعیت در وجوه مختلف مورد توجه است.
به طور مثال تمام اوقات شبانه روز برای مناجات مناسب است اما در سحر این فرصت بهتر است همچنانکه قرآن میفرماید: «وَ بِالاَسحارِ هُم یَستَغفِرون»
در شرایط مکانی نیز چنین است هر نقطه از هستی، رنگ و بوی ویژهای دارد و انس با هر موقعیتی، حال و هوای معینی در انسان پدید میآورد. بنابراین تغییر موقعیت و مقارنت با مکان یا زمان خاص اهمیت دارد زیرا میزان نمو آدمی در این گونه شرایط چشم گیرتر است.
نکته اول: در این قسمت آیات فصل جدیدی از داستانهای حضرت ابراهیم علیه السلام شروع میشود و آن عبارت است از مهاجرت وی و آنگاه درخواست فرزند کردن از خدا و اجابت خواهش او.
نکتهای که در ابتدا جلب توجه میکند این است که ابراهیم روش تغیـیر موقعـیت بـرای تـربیـت تصمیم به هجرت از وطن خود به شهری دیگر را به مردم اعلام میکند. زیرا میفرماید: «وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي»؛ گفت من به سوی پروردگارم می روم.
ظاهراً مقصود از رفتن به سوی پروردگار «ذاهِبٌ إِلى رَبِّي» هجرت از سرزمین کفر و شرک به جایی است که بتواند خدا را عبادت کند.
مهاجرت از محیط آلوده به محیط پاک مهاجرت به سوی خداست. در واقع حضرت به سوی محلی میروند تا در آنجا با فراغت و بدون مزاحمتهای بیرونی به مناجات با خدا بپردازند، بنابر نقلهای تاریخی این محل «بیتالمقدس» بوده است.
حضرت علی علیه السلام میفرمایند: مراد حضرت ابراهیم علیه السلام از رفتن به سوی خدا، توجه به خداوند از طریق عبادت و تلاش است.
عبارت «سَيَهْدينِ» یعنی رهیابی به مقصد خیر و صلاحی است که ایشان از آغاز به دنبال آن بوده است.
نکته دوم: ابراهیم خلیل الرحمن علیه السلام در حالی که امیدوار به راهنمایی پروردگارش است آرزوی خود را با پروردگار در میان میگذارد. نخستین تقاضایش از خدا که در آیات فوق منعکس است، تقاضای فرزند صالح است، فرزندی که بتواند خط رسالت او را تداوم بخشد و برنامههای نیمه تمامش را به پایان برساند. اینجا بود که عرض کرد: «رَبِّ هَبْ لي مِنَ الصَّالِحينَ»؛ پروردگارا به من از فرزندان صالح ببخش.
«صالح» در قرآن کریم تعبیر جامعی است که شامل اعتقاد خوب و ایمان کامل و شایستگی در تمام جهات گفتاری و رفتاری میشود.
نکته سوم: از چیزهایی که در آن شکی نیست این است که دعا در نتایجی که انسانها بدان ها دست مییابند اثرگذار است.
کسی که نیتش خالص و عملش نیکو باشد و خدا را بخواند آن هم در حالی که مهاجر الی الله است پروردگار به زودی آنچه را که موجب آرامش و روشنایی چشمش باشد به او عطا میکند.
میفرماید: «فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ»؛ ما او را به نوجوانی حلیم و بردبار و پراستقامت بشارت دادیم.
در واقع سه بشارت در این جمله جمع شده است. بشارت تولد فرزند پسر، بشارت رسیدن او به سنین نوجوانی و بشارت به صفت والای حلم.
«صفت حلم» از برجستهترین ملکات نفسانی است که خداوند به حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام عنایت کرده است. در سوره توبه 114آمده است: «إِنَّ إِبْراهيمَ لَأَوَّاهٌ حَليمٌ»؛ یقیناً ابراهیم بسیار مهربان و بردبار بود.
ترجمه فارسی «حلم» بردبار است. یعنی اگر برای کسی سانحه و مشکلی پیش آید او بار را میبرد.
در واقع سر لوحه زندگی اسماعیل علیه السلام و دوران شکوفایی او در نوجوانی است که صفت کمالی و صفای ذاتی او و حلمش نمایان شد.