معرفت مراتبی دارد. در بین اصحاب خود امیرالمؤمنین علیه السلام هم ابن عباس یک شاگرد بود؛ کمیل یک شاگرد بود، عمّار یاسر یک شاگرد بود و میثم تمّار هم یک شاگرد. رسول خدا صلی الله علیه وآله با همه اصحاب یکسان برخورد نمی کرد؛ همه شان را می شناخت و به اندازه ی ظرفیتشان با آنها حرف می زد. شتربانی به امام صادق سلام الله علیه گفت: یک نصیحتی بکنید. آن حضرت فرمود: «عَلَیک بِالصِّدْقِ الْحَدیثِ»؛ وقتی حرف می زنی، راست بگو. خوب این، حرف بزرگی است؛ ولی ساده است؛ اما وقتی یک عالم بزرگی می رود پیش امام صادق علیه السلام، حضرت، آن نصیحت را نمی گوید و لحنش عوض می شود.
خلاصه شناخت، مراتبی دارد. «اللّهم عرّفنی حجّتک»، یعنی ما اجمالاً بدانیم حضرت هادی علیه السلام امام است و معصوم است و متصل به غیب. این، معرفت اجمالی است؛ اما درباره معرفت و ابعاد شخصیتی آن حضرت، من بارها به دوستان گفته ام که ما حتی شاگردان اینها را نمی توانیم بشناسیم.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «لا یقْبَلُ اللهُ عَمَلاً الاّ بِالمَعرِفَة؛ خدا عملی را نمی پذیرد؛ مگر با معرفت» و بعد می فرماید: «و لا معرفةٌ الاّ بِالعَمَلِ؛ معرفتی حاصل نمی شود؛ مگر با عمل». اگر سطحی نگاه کنیم، دور لازم می آید. من چه کار کنم که بامعرفت شوم؟ باید عمل کنم و چه کار کنم که عملم مؤثر شود؟ باید معرفت داشته باشم و باز چه کار کنم که معرفت داشته باشم؟ باید عمل کنم؛ اما اگر دقت کنیم، می فهمیم که این، دور نیست و مقصود از معرفت، معرفت اجمالی است، نه معرفت تفصیلی و با عمل معرفت بیشتر و معرفت تفصیلی حاصل می شود. ما با عمل، باید یک بهانه به دست خداوند بدهیم؛ تا بقیه اش را خودش مرحمت کند.
نهضت علمی امام هادی علیه السلام
نهضت علمی که امام هادی علیه السلام با وجود آن فشار و اختناق دشمنان ایجاد کردند، خیلی تماشایی است. در بین خلفا، متوکل -که خدا او را از رحمتش دور کند- خیلی حضرت را مورد آزار و اذیت قرار داد. امام هادی علیه السلام تقریباً ۱۷۸ نفر اصحاب و شاگرد داشت. شما اگر به فهرست شیخ طوسی، به فهرست ابن ندیم، به فهرست رجال نجاشی نگاه کنید، هر کدام از آنها برای خودشان یک رجلی بودند. بعضی از ایشان مؤلفات بسیاری داشتند. آدم در این عمر کم، در این فشار، این نهضت را ایجاد بکند و این همه شاگرد تربیت کند، یک معجزه است.
یکی از شاگردان و اصحاب برجسته امام هادی علیه السلام آقا و مولای ما، حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام است. حضرت عبدالعظیم-که الحمدالله قبر نورانی او در نزدیکی ماست و خدا توفیق زیارتش را عنایت کند- از شاگردان و اصحاب برجسته یا برجسته ترین شاگرد امام هادی علیه السلام بوده است. یک نفر می گوید: از حضرت امام هادی سلام الله علیه سؤالاتی داشتم و آن حضرت قریب به این مضامین فرمود: تو که اهل ری هستی، از عبدالعظیم بپرس. این، خیلی حرف بزرگی است که یک امام معصوم، مردم را برای حل مشکل، به یک نفر ارجاع دهد.
خواستند شیعه تکانی بخورد
«زیارت جامعه کبیره»، کلمات عجیبی است و بدون اغراق به شما عرض کنم که تمام کلماتی که ما در متون در مورد امام شناسی داریم، لااقل می توانیم بگوییم که این زیارت، مکمل آنهاست. اگر این زیارت نباشد، واقعاً خیلی از مقامات ائمه علیهم السلام را ما متوجه نمی شویم. زیارت جامعه کبیره، کلماتی دارد که بنده به آنها واقف نیستم و فقط نقل قول می کنم. خدا کند که همه ما محرم این حرف ها بشویم. اینها کلماتشان مثل قرآن است. در قرآن می گوید: «لا یمَسُّهُ الاّ المُطَهَّرُونَ»؛ باید طهارت باطنی باشد؛ تا آدم این کلمات را متوجه شود. می خواهم این طور بگویم که اگر بعضی از فرازهای جامعه کبیره را کسی بفهمد، ممکن است وجودش منشأ خوارق عادات بشود. «أنتُم الصِّراطُ الأقْوَم و السّبیل الأعْظم و شُهَداءُ دارِ الْفَناءِ و شُفَعاءُ دارِ الْبَقاءِ و الرّحْمَةِ الْمَوصُولَة». این جا رحمت موصوله را اگر کسی بفهمد، دیگر اصلاً همه چیز حل می شود.
ائمه علیهم السلام نتوانستند همه چیز را بگویند. هر وقت می بینید یک کسی دشمنی می کند، این دشمنی به جهل و عدم شناخت و شناخت ناقص او برمی گردد. اگر آدم اینها را بشناسد، نمی تواند دشمنی کند. شما ملاحظه بفرمایید که ائمه علیهم السلام حتی بین دوستانشان هم تقیه می کردند و بعضی چیزها را نمی گفتند. امام سجاد سلام الله علیه می فرماید: اگر من بعضی چیزها را به این مردم بگویم، مرا به بت پرستی متهم می کنند. در زیارت جامعه کبیره هم خیلی چیزها را در یک قالب هایی گفته اند که به دست اهلش برسد. اگر هیچ چیز نمی گفتند، ما خیلی محروم می شدیم. بنابراین، باید یک چیزهایی را بگویند؛ ولو سربسته که به دست اهلش برسد. یک استادی داشتم که می فرمود: «پرده از جمال ائمه علیهم السلام برداشته نشد؛ مخصوصاً از امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهم السلام». فلسفه زیارت جامعه به این دلیل بود که لازم بود شیعه تکانی بخورد. شوخی نیست؛ «خَلَقَکم اللهُ أنواراً فَجَعَلَکم بِعَرْشِهِ مُحدِقینَ».
این زیارت را برای فهمیدن بخوانید
ما عادت کرده ایم همه چیز را برای ثوابش انجام دهیم. استادی داشتم که می گفت: شما برای فهمیدن بخوانید؛ ثواب به پای خودش می آید. این بد شده که ما این جور بارآمده ایم؛ یعنی الان که می خواهیم عمره برویم، اولین چیزی که در ذهن خطور می کند، ثواب است. وقتی اعتکاف می رویم، اولین چیزی که خطور می کند، ثواب است. اعتکاف، فلسفه اش چیست؟ اعتکاف از عَکفَ مشتق است و عُکوف، یعنی یک جا ایستادن. اعتکاف، رمزش این است که شما همیشه پیش خدا بمانید. حج هم رمزش همین است. عمره، رمزش دور خدا چرخیدن است؛ اما ما همه را برای ثوابش انجام می دهیم. آن استاد می گفت: اگر آدم در تابستان برای خنک شدن وضو بگیرد، وضویش باطل است؛ اما اگر برای خدا وضو بگیرد، هم خنک می شود و هم عملش صحیح است. ثواب، ما را بیچاره کرده است.
زیارت جامعه را برای فهمیدن بخوانید. این جمله ها عرشی است. اصلاً ببینید «و الرحمة الموصولة»، یعنی چه؟ از خدا بخواهید که خدایا! با طهارت باطنی به من بفهمان. برای همین هم هست که علما به شرح زیارت جامعه کبیره، اهتمام ورزیده اند. من دوست داشتم مرحوم امام راحل یک شرح بر زیارت جامعه، می نوشت. زیارت جامعه را علما شرح کرده اند. مرحوم مجلسی اول، آن را شرح کرده است؛ پدر علامه مجلسی که امامی که باج به فلک نمی داد، در حق او می فرماید: شیخ ارباب معرفت؛ مولانا محمد تقی مجلسی.
شرح دیگری که خیلی ممتاز است، شرح آقاسید حسین همدانی درودآبادی است که «الشموس الطالعة فی شرح زیارت الجامعة» نام دارد. وی همشاگردی میرزا جوادآقا ملکی تبریزی و از شاگردان ملا حسینقلی بوده است؛ البته شرح وی بسیار مشکل است و اگر کسی عرفان نظری نخوانده باشد، از همه جای این شرح بهره مند نمی شود.
شرح دیگر «الأنوار اللّامِعَة» از مرحوم سید عبدالله شُبّر نجفی است که آن هم شرح خوبی است. این کتاب اگر در دسترس باشد، برخی از مشکلات را حل می کند.
کتاب دیگری که در شرح زیارت جامعه کبیره از معاصران نوشته شده، کتاب «ادب فنای مقربان» است از حضرت آیت الله جوادی آملی است.
نشریه پرسمان، آبان ماه 1391، شماره 118، 119