مقام معظم رهبری (مدظله العالی):
«بدون تردید نقش حضرت معصومه (سلام الله علیها) در قم شدن قم و عظمت یافتن این شهر عریقِ مذهبىِ تاریخی، یک نقش ما لا کلام فیه است. این بانوی بزرگوار، این دختر جوانِ تربیتشدهی دامان اهلبیت پیغمبر، با حرکت خود در جمع یاران و اصحاب و دوستان ائمه (علیهمالسّلام) و عبور از شهرهای مختلف و پاشیدن بذر معرفت و ولایت در طول مسیر در میان مردم و بعد رسیدن به این منطقه و فرود آمدن در قم، موجب شده است که این شهر به عنوان پایگاه اصلی معارف اهلبیت (علیهمالسّلام) در آن دورهی ظلمانی و تاریکِ حکومت جباران بدرخشد و پایگاهی بشود که انوار علم و انوار معارف اهلبیت را به سراسر دنیای اسلام از شرق و غرب منتقل کند».
(بیانات در دیدار طلاب و فضلا و اساتید حوزه علمیه قم؛ ۸۹/۷/۲۹)
--------------------------------------------------------------------------
هجرت حضرت معصومه(س) در پی برادر
وقتى حضرت رضا(ع) با اجبار مأمون عباسى از مدینه به خراسان رفت، حضرت معصومه(س) پس از مدتى به قصد دیدار برادر عازم خراسان شد. این هجرت یک سال پس از سفر برادر به «مرو» بود، اما حوادث سفر به شکل دیگرى رقم خورد و این بانوى پاک، موفق به دیدار برادر نشد.
حضرت معصومه (س) همراه گروهى از هاشمیان و بعضى از بستگان، این راه طولانى را در پیش گرفت. در مسیر هم حوادث و درگیرى هایى پیش آمد. وقتى این کاروان به شهر ساوه رسید فاطمه معصومه (س) بیمار شد. قراین نشان مى داد که او از این بیمارى جان سالم به در نخواهد برد. از این رو پرسید: تا «قم» چه قدر فاصله است؟ گفتند: ده فرسخ. از همراهان خواست هر طور شده او را به قم برسانند. قم در آن زمان، شهرى شیعه نشین بود و محبّان اهل بیت و راویان و عالمان بسیارى در این دیار مقدس مى زیستند.
وقتى خبر عزیمت آن بانو به بزرگان شهر قم رسید، عده اى از چهره هاى معروف و معتبر قمى که در پیشاپیش آنان «موسى بن خزرج اشعرى» حضور داشت، براى استقبال از او از شهر بیرون شدند. موسى بن خزرج جلوتر رفت و زمام ناقه دختر موسى بن جعفر (ع) را گرفت و وارد شهر شد و همراه با استقبال شایانى که مردم داشتند، موکب فرخنده او را به خانه خود برد و با افتخار، پذیرایى و خدمت او را بر عهده گرفت.
هفده روز از ورود حضرت معصومه (س) به قم گذشته بود، لکن حال او روز به روز وخیم تر گشته بود و معالجات اثرى نداشت. تا این که سرانجام چشم از جهان فرو بست.
دستور موسى بن خزرج، پیکر او را غسل دادند و کفن کردند و براى خاک سپارى به قطعه زمینى به نام «بابِلان» بردند که متعلّق به خود موسى بود. میان خاندان او بحث بر سر این بود که پیکر مطهّر دختر امام کاظم(ع) را چه کسى بردارد و در قبر بگذارد؟ تصمیم گرفتند خادم پیر و با ایمانى به نام «قادر» که در دودمان آنان بود، این کار را انجام دهد. کسى را در پى او فرستادند. اما در همان لحظه چشمشان به دو تک سوار نقاب دار افتاد که از سوى ریگ زارهاى بیرون شهر نزدیک مى شدند. فرود آمدند و بر پیکر آن بانو نماز خواندند و وارد سردابى شدند که آماده شده بود، جنازه را به آن جا بردند و به خاک سپردند، سپس بیرون آمده و بى آن که کلمه اى با کسى سخن بگویند و شناخته شوند، رفتند.
پس از آن، سایه بانى از حصیر بر قبر او ساختند و زمان گذشت، تا آن که زینب دختر امام جواد(ع) قبّه اى بر روى قبر عمّه اش حضرت معصومه بنا کرد. با گذشت زمان، این منقطه آبادتر شد و شیعیان به آن عنایت خاصى پیدا کردند و طبق توصیه اى که از سوى امامان معصوم (ع) به زیارت قبر آن بانوى با فضیلت شده بود، مرقد آن بزرگوار زیارتگاه گشت و عالمان بسیارى به این شهر کوچ کردند و در جوار حرم مطهّر او حوزه علمیه شکل گرفت و قم به یکى از عظیم ترین پایگاه هاى تشیّع و تبلیغ اسلام، تبدیل شد.
برگرفته از مقاله: فاطمه معصومه(س) کریمه اهل بیت، نشریه معارف اسلامی، ش69