شنبه, 03 آذر,1403

­

جمعه, 09 بهمن,1394

سخنرانی حجت الاسلام حسین زاده بحرینی در یادواره استاد خانم نوقانی

سخنرانی حجت الاسلام حسین زاده بحرینی در یادواره استاد خانم نوقانی
علت تشکیل این جلسه هم در واقع تکریم و تعظیم یکی از اساتید برجسته و گرانقدری است  که سالها در این شهر به تعلیم و تربیت اشتغال داشتند . شاگردان فراوانی در محضر ایشان تربیت شدند و خانواده های بسیاری از برکات وجود ایشان استفاده کردند .

سلام علیکم و رحمه الله برکاته

اعُوْذُ بِاْللَّهِ مِنَ اْلشَّیْطانِ اْلرَّجْیم ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ   ، الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ

»الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَ المُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین«

أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ . « سوره زمر آیه 9 »

سالروز وفات کریمه اهل بیت حضرت معصومه سلام الله علیها را خدمت شما و همه محبین اهل بیت تسلیت عرض می کنم و گرامی می داریم روزهای پیروزی انقلاب اسلامی را و گرامی می داریم یاد بنیانگذار انقلاب ، امام راحل عظیم الشانمان را من قبل از این که بحث را شروع کنم لازم می دانم از ابتکار بسیار ارزنده ای که مدیریت محترم مکتب نرجس داشتند در خصوص نکوداشت کسانی که عمر خودشان را در مسیر علم اندوزی و علم آموزی صرف کردند اعلام کنم ، بسیار حرکت زیبایی است . یعنی وقتی ما پیشکسوت های خودمان را گرامی می داریم ، از آنها تقدیر می کنیم ، جوانها هم مسیر خودشان را بهتر شناسایی می کنند ، در واقع یک فرهنگ سازی کاملا طبیعی و صادقانه و مؤثر . این کار ، کار بسیار ارزشمندی است ، من به سهم خودم تشکر می کنم و دعا می کنم این حرکت آثار بسیار خوبی داشته باشد و استمرار هم پیدا کند ان شاء الله .

علت تشکیل این جلسه هم در واقع تکریم و تعظیم یکی از اساتید برجسته و گرانقدری است  که سالها در این شهر به تعلیم و تربیت اشتغال داشتند . شاگردان فراوانی در محضر ایشان تربیت شدند و خانواده های بسیاری از برکات وجود ایشان استفاده کردند . من از این فرصت به نظرم آمد استفاده کنم برای یک بحث قرآنی . اگرچه جلسه برای نکوداشت استاد ارجمند سرکار حاجیه خانم نوقانی تشکیل شده ولی با شناختی که بنده از ایشان دارم و حرص و ولع ایشان را برای آموختن و آموزاندن به دیگران می دانم حتما ایشان ترجیح می دهند از همین فرصت هم برای این منظور استفاده شود .

من خیلی باختصار یک بحث قرآنی را که مناسب می دانم در این جلسه مطرح شود ، بخصوص که در جلسه حتما طلاب محترمی هم حضور دارند که می تواند این بحث برایشان مفید باشد . این بحث را من باختصار مطرح می کنم و تلاشم این است که مجموعه ی عرایضم هم طولانی نباشد . هم به این دلیل که احتمالا جلسه شما مدتی است تشکیل شده و شاید نباید بیش از این طولانی شود و هم به این دلیل که خود من هم باید زودتر از محضرتان مرخص شوم و عازم تهران هستم ، یک محدودیت زمانی هم خود من دارم .

ببینید خواهران ، قرآن کتابی است که از نظر معلم این کتاب ، یعنی پیامبر ، کتاب درس است . قرآن یک کتاب درس است . خود پیامبر در روایتی فرمود : " اگر خیر دنیا می خواهید و اگر خیر آخرت می خواهید قرآن را درس بگیرید " . یعنی که قرآن کتاب درسی است ". قرآن فقط کتاب خواندن نیست ، البته خواندن مقدمه درس گرفتن است . شما هر کتابی را تا نخوانید نمی توانید از آن برداشت کنید . باید بخوانید ، اما مشکل عمده جامعه ما حتی جامعه علمی ما ، حتی جامعه طلبگی ما ، متاسفانه این است که ما مرحله قرائت را اصل قرار دادیم و مرحله درس گرفتن را تقریبا فراموش کردیم . یعنی قرآن که کتاب درسی ماست تبدیل شده به کتاب خواندنی ، فقط می خوانیم قرآن را . قرآن پر از مطالبی است که برای زندگی ما ، برای تغییر نگاه ما ، برای تغییر رفتار ما لازم است . اینها را باید بفهمیم . یکی از بحث هایی که در قرآن شاید منفور واقع شده ، شاید الان که من عرض کنم بعضی از شما یا عده بیشتری احساس کنند که چه خوب بود به این نکته توجه می داشتیم این است ، قرآن یک سبک خاص دارد در مطالبش . قرآن مثل هر متن دیگری جملات خبری دارد ، جملات تعجبی دارد ، جملات سؤالی دارد . یکی از راههایی که قرآن برای این که ما را متوجه واقعیت بکند ، برای این که نگاه ما را ، رفتار ما را تغییر دهد فراوان استفاده کرده شیوه پرسش است . در قرآن پرسشهای زیادی تعبیه شده ، منتها چون حالا مرسوم این نبوده و نیست که در قرآن باصطلاح علائم سجاوندی بگذارند ، نقطه بگذارند ، ویرگول بگذارند ، علامت سؤال بگذارند ، علامت تعجب بگذارند . بسیاری از سؤالات قرآن را ما سؤالی نمی خوانیم چون سؤالی نمی خوانیم ، احساس نمی کنیم سؤال است در حالی که اگر بدانیم که این سؤال است، خب مخاطب این سؤال من هستم . خدا دارد این سؤال را از من می پرسد ، پس من به فکر می روم ، بگذارید یک مطلبی را فراتر از این عرض کنم ، چون اینجا یک مرکز علمی است این را عرض می کنم . یکی از شیوه های یادگیری را می گویند یادگیری فعال . یادگیری فعال یعنی چه ؟ یعنی باصطلاح یک شرکت سهامی درست می شود . استاد و دانشجو مشترکا این فرآیند یادگیری را سامان می دهند . یک وقت است استاد می آید یک جمله می گوید و یک مطلب را به دانشجوی خودش ، به طلبه خودش می گوید و او هم می رود حفظ می کند و یاد می گیرد . یعنی صفر تا صد مطلب را می رود یاد می گیرد . یک وقت است استاد همه مطلب را نمی گوید ، سؤال می کند ذهن دانشجوی خودش را درگیر می کند . می خواهد در نتیجه تفکر ، دانشجو را به جواب برساند به این می گویند یادگیری فعال . یادگیری فعال با سؤال آغاز می شود . بسیاری از چیزهایی که ما یاد گرفتیم در نتیجه پاسخ به سؤال ، این ها برای ما ماندگار شده است . آن چیزهایی که به ما یاد دادند ، جزوه نوشتیم ، حفظ کردیم ، خیلی های آنها دیگر در اختیار ما نیست فراموش می شود چون خودمان در تولید آن علم شرکت نداشتیم یادگیری فعال یعنی این مُتِعَلِّم ، این طلبه ، این دانشجو ، خودش در تولید این علم ، فعال شود . قرآن از این شیوه فراوان استفاده کرده است و متاسفانه ما هم به شدت از آن  غافل هستیم. یعنی این یادگیری را که قرآن بسترش را برای ما فراهم کرده است ، مشارکت نمی کنیم . چرا مشارکت نمی کنیم ؟ چون این سؤالات قرآنی برجسته نشده است ، بعنوان سؤال در معرض دید ما قرار نگرفته است . من می توانم به راحتی این را برای شما اثبات کنم . همین الان من تقاضا کنم 10 نفر از شما چند آیه از قرآن را که حاوی سؤال است را بخوانید ، به احتمال زیاد بعضی از این ده نفر این سؤال را بصورت سؤالی نمی خوانند  . چون سؤال ، لحن سؤال متفاوت است . سؤال برای این که در مخاطب اثر بگذارد باید با لحن خاصی خوانده شود . شما جمله سؤالی را نمی توانید مثل جمله خبری بیاورید . من مثال بزنم ؛ شما می خواهید بگویید که مثلا امروز چند شنبه است ؟ یک سؤال است دیگر . خود این لحن شما را به فکر وادار می کند که فکر کنید دیروز چند شنبه بوده است ؟ امروز چند شنبه است ؟ ببینید لحن سؤال من ، اصلا این جمله من لحن سؤالش متفاوت است . حالا اگر من به شما بگویم امروز چند شنبه است ؟ سؤال نیست ، شما را وادار به تأمل نمی کند . سؤال قرآن باید سؤال خوانده شود تا ما وادار به تأمل شویم . من یک وقتی یک سالی بود تازه آمده بودم مشهد ، بعد از تعطیلات آمده بودم که در واقع در دانشگاه مشغول به کار شوم . اولین سال بود ، یادم هست مصادف شده بود با ماه مبارک رمضان . با خودم فکر کردم من چه کار می توانم برای قرآن بکنم ؟ بالاخره هر کسی یک خدمتی می کند . من چه کار می توانم بکنم ؟ خداوند متعال این ایده را در ذهن من انداخت ، یک مسابقه طراحی کردم . مسابقه اینترنتی برای دانشجوها . اسمش را گذاشتم پرسشهای خداوند از ما . سؤالات قرآن را در می آوردم ، هر روز یکی از این سؤالات را می گذاشتم روی اینترنت برای دانشجوها . به آنها گفته بودم شما به این سؤال خدا جواب دهید . خواهران باور کنید جوابهایی که می آمد اینقدر اثرگذار بود ، یعنی مثلا می دیدم یک دختر دانشجو این سؤال نیم خط خدا را گرفته ، دو صفحه مطلب نوشته ، دلنوشته ، حرف دلش را برای خدا نوشته . یعنی خدایا اگر سؤالت این است جواب من هم این است . در حالی که اگر این سؤالات برجسته نشود اصلا ما وادار به تأمل نمی شویم ، وادار به تفکر نمی شویم . یکی از خدمت هایی که یک مجامع اینجوری می توانند بکنند ، طلاب ، اساتید ، می توانند این کار را انجام دهند این است که ذهن مردم را ، جوانها را با سؤالات خدا درگیر کنند .
من چند نمونه از این سؤالات را عرض کنم که خیلی بدون مصداق هم نباشد . فراوان است ، شاید من الان شروع کنم تا شب می توان سؤالات مختلف را بگویم ، توضیح بدهم . من چند نمونه را عرض کنم . ببینید وقتی که بعنوان مثال بحث خدا مطرح می شود ، یکی از دغدغه های جدی انسانها خداست دیگر ، خداشناسی ، خداباوری . قرآن یک سؤال کوتاه می پرسد با این سؤال جان انسان را درگیر می کند . سؤال قرآن را دقت کنید :


أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ » سوره ابراهیم آیه 10 «


«
أَفِی اللَّهِ شَکٌّ »  یک سؤال دو کلمه ای . اصلا خدا چیزی است که راجع به آن انسان شک بکند ؟!

یعنی شما به درون خودت مراجعه کن به فطرت خودت مراجعه کن . می شود راجع به خدا اصلا تردید کرد ؟ همین سؤال کافی است که انسان را ماهها درگیر خودش کند و از نتیجه این تأمل یک خداباوری اصیل بیرون بیاید . حالا هزاران برهان فلسفی کنار این بچینید ، این ها خوب است . البته همه راههایی است که وظیفه ما هم است . باید در این مسیر برویم تحقیق کنیم اینها را ، بگوییم ، بشنویم ، درس بدهیم ، درس بگیریم ، امّا این شیوه قرآن را دقت کنید . قرآن جان انسانها را مخاطب قرار می دهد .


»
 أَفِی اللَّهِ شَکٌّ «  اصلا می شود راجع به خدا شک کرد ؟ کجا میروی انسان ؟ حواست کجاست ؟ وقتی بحث معاد مطرح می شود باز یکی از دغدغه های انسان است ، باز قرآن با سؤال ذهن من و شما را درگیر می کند و چقدر این سؤال مؤثر است . سؤال قرآن این است :

»   أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لا تُرْجَعُونَ » « سوره مومنون آیه 115 «

به لحن خواندن من خواهش می کنم توجه کنید . من این آیه را سؤال می خوانم. این سؤال است

»  أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لا تُرْجَعُونَ «

فکر کردید ما شما را بیهوده خلق کردیم ؟ گمان کردید دیگر پیش ما بر نمی گردید ؟ شما این سؤال را به هر نفس سالم و سلیم عرضه کنید وادار به تأمل می شود . تردید نکنید که جوابش و نتیجه تأملش معاد باوری است . اگر نفس ، نفس سلیم است ، این سؤال در جان اثر می کند . خداوند متعال اینگونه انسانها را می خواهد هدایت کند . منتها ما از این شیوه تحول آفرینی قرآن غافل هستیم . این شیوه را در خودمان استفاده نمی کنیم . شاید همین سؤالات را 100 بار یا 500 بار بیشتر ، کمتر خواندیم اما چون بعنوان سؤال نخواندیم هیچوقت تأمل نکردیم . یعنی اگر واقعا این سؤال باشد ، من به این سؤال قرآن که میرسم « أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا » باید قرآن را ببندم بنشینم فکر کنم واقعا خدا برای چه من را خلق کرده است ؟ پوچ گرایی که امروز متاسفانه یک نهله ی بسیار فراگیر است در جهان و متاسفانه حتی در جهان اسلام . پاسخش همین است « أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لا تُرْجَعُونَ » دیگر پیش ما بر نمی گردید ؟ این سؤالات خیلی سؤالات اساسی است . قرآن می خواهد رفتار ما را کنترل کند . ببینید خواهران ، بسیاری از گناهانی که ما انجام می دهیم بلکه همه گناهان ما ، زمینه گناه برای من وقتی که گناه می کنم این است که من زمانی که گناه میکنم احساس حضور ندارم . حضور یعنی چه ؟ یعنی حواسم نیست که خداوند متعال همین الان ، همین جا حاضر است . دارد من را می بیند ، غفلت از این .

قرآن می خواهد به ما در این زمینه کمک بکند . سؤال می کند از ما » أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى «  »سوره علق آیه« 14 انسان نمیداند که خدا او را میبیند؟ اگر همین آیه درست در من اثر کند حالا در من اثر نکرده ، اگر درست در من اثر کند خیلی از رفتارهای من را کنترل میکند اما من باید بلد باشم از این استفاده کنم « أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى » انسان نمی داند که خدا دارد او را می بیند « أَیَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ» « سوره بلد آیه 7 » انسان گمان کرده هیچ کس او را نمیبیند؟انسان را خداوند متعال (من این نمونه ها را عرض می کنم نمونه فراوان دیگر چون صحبتم را میخواهم جمع کنم فرصت اندک است ) خداوند متعال میخواهد کاری کند تا انسانحواسش را جمع کند ، خودش را گم نکند . از او سؤال می کند ؟ « یَا أَیُّهَا الإنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ » «سوره انفطار آیهسوال؟ « مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ » .چه باعث شده خودت را گرفتی؟ غره شدی نسبت به خداوند . قرآن میخواهد من و شما را متکی به خدا بار بیاورد .می خواهد به من و شما اعتماد به خدا بدهد به یک فرد،به یک ملت.سوال میکند « أَلَیْسَ  اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ » (سوره زمر آیه 36) آیا خدا برای بنده اش کافی نیست ؟

حالا این روز های پیروزی انقلاب من تحلیلم از شجاعت امام راحل رضوان الله تعالی علیه همین یک آیه است .همین سوال قرآنی  « أَلَیْسَ  اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ » آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟ چرا باید این در را بزند؟ آن در را بزند؟ به این دولت متکی شود پیش آن قدرت و خضوع وخشوع کند چرا؟؟ « أَلَیْسَ  اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ » اینها سوالات قرآنی است ، قرآن میخواهد حواسمان را نسبت به دشمن اصلی مان جمع کنیم سوال میکند «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ »(سوره یس آیه 60)با شما قرار نگذاشتیم که بندگی شیطان را نکنید؟ « إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ » « سوره بقره آیه 168 » « وَ أَنِ‌ اعْبُدُونِی‌ هٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ‌ » «سوره یس آیه61 «
خواهران این سوالات قرآنی ، سوالاتی است که اگر حواسمان باشد که اینها سوال است و متناسب با سوال خودمان را در گیر کنیم ، این که فرمودند در قرآن تدبر کنید ،تدبر در قرآن یعنی همین .یک بخش آن این است که خداوند متعال سوال کرده است. این سوال را از ما پرسیده است . سوال را نگفته است که ما هزار بار بخوانیم .این سوال را پرسیده برای این که ما برایش جواب پیدا کنیم و جواب هایی که پیدا میکنیم مجموعه ی این جواب ها شخصیت دینی ما را شکل می دهد .خداباوری ما جواب یک سوال ،معادباوری ما جواب یک سوال ،تلقی ما از شیطان جواب یک سوال ،کنترل اعضا و جوارح مان جواب یک سوال .این سوالات قرآن را کنار هم بچینیم ،جوابهایش را پیدا کنیم و چون جواب ها را خودمان تولید می کنیم حتما در رفتار ما،در نگاه ما تاثیر می گذارد .یکی از سوالاتی که قرآن باز مطرح می کند و جنبه رفتارسازی دارد ،جنبه فرهنگ سازی دارد این سوال است . من اول عرایضم این سوال قرآنی را خواندم .قران سوال میکند «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» (سوره زمر آیه 9) اگر قرار است که امتیاز دهیم ،اگر قرار است ارزش گذاری کنیم؟ سوال خدا ازشما سوال خدا از من «هل یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» (سوره زمر آیه 9) این دو گروه مساوی هستند؟ کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند؟ مرحوم علامه طباطبایی در المیزان در ذیل این آیه که این آیه 9سوره زمر است در ذیل این آیه مرحوم علامه اعتقادشان این است که این علم در اینجا العلم بالله است علم به خداوند ،کسی که  خدا شناس است و استفاده کنیم کسی که دیگران را با خدا آشنا می کند مقدمه ی آشنا کردن دیگران با خدا،خداشناسی است .من برای این که دیگران را عالم کنم باید عالم باشم مطیع فاقر شیی ء که مطیع شی ء نمی شود . «هل یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» جامعه ای که پاسخ این سوال را به صورت روشن پیدا کرده می باشد و به پاسخش مطمئن باشد این جامعه قطعا در مسیر تکامل خواهد بود «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» خواهران محترم کجا جوامع دچار سقوط می شوند ؟ آنجایی که این معادله برعکس می شود یعنی «الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» اینها ارج میبینند اینها گرامی داشته می شوند اما « الَّذِینَ یَعْلَمُونَ »اینها در انزوا قرار می گیرند به آنها توجه کافی نمی شود ، احترام کافی گذاشته نمی شود . اینکه اول عرائضم گفتم این حرکت مدیریت محترم مکتب نرجس انصافا قابل تقدیر است چون این ارزش گذاری را عینی می کند . پاسخ این سوال روشن است ، " نه "الان این سوال را خداوند از من و شما بپرسد اگر فطرت سالم ما بخواهد به این جواب دهد ، پاسخ قطعا منفی است می گوییم نه  . یک کلام بله یا خیر؟ " خیر " آنهایی که می دانند و این هایی که نمی دانند مساوی و برابر و یکسان نیستند حالا این آیه قبل و بعدش هم جالب است «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الألْبَابِ» کسانی که این ویزگی ها را داشته باشند کسانی که در شب سَاجِدًا وَقَائِمًا ، با خدا گفتگو میکنند ، کسانی که یَحْذَرُ الآخِرَةَ نگران آن طرف خط هستند ، با مردم هستند اما به نوعی در دایره مردم خودشان را نمی بینند اگر اشتباه نکنم ،الان به ذهنم آمد «حمکت 432 نهج البلاغه حضرت علی علیه السلام ، اولیا الله را که وصف می کنند: همین است که این ها متفاوت از مردم هستند ، ظاهرا درون مردم هستند اما متفاوت از دیگران هستند . حالا سر کار استاد نوغانی خودشان استاد نهج البلاغه هستند و حتما این کلمه قصیره که عرض کردم کلمه قصیره 432  اگر اشتباه نکنم ،چه بسا الان ایشان حضور ذهن دارند. کسانی که خودشان را در سطح مردم در واقع نمی دانند جمله ای که عرض می کنم دلیل دارد .یک وقت هست یکی خودش را هم شأن مردک نمی داند  این هیچ ، این اصلا به نظر من جزو « الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ » اما یک کسی که به تعبیر روایات در مردم هست ،قاطی مردم هست ، درد مردم را می شنود ، از درد مردم آزرده می شود اما در معنویات خودش را سعی می کند بالاتر نگه دارد . آنچه در روایت 432 نهج البلاغه است،حضرت اینها را تعبیر میکندبه «اولیا الله» اولیاخدا این طور آدم هایی هستند .    
«
وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ  » من بینی و بین الله افتخارشاید  27_28 ساله آشنایی با خاندان خوشنام و سرافراز و موثر نوغانی را مرحوم آیت الله نوغانی،مرحوم آیت الله اوستا علی اکبر نوغانی و فرزندبزرگوارشان مرحوم آیت الله مهدی نوغانی را دارم و به این سبب ارادت بسیار زیادی پیدا کردم محضر استاد محترمه سرکار خانم نوغانی انصافا من این ویژگی ها را در این خاندان یافتم ، حس کردم ،  اینها ویژگی های بسیار بزرگی است .مرحوم آقای نوغانی ،آیت الله نوغانی که خب خیلی از شما ایشان را درک کردید می شناسید از فعالان دوران انقلاب است ،از اصحاب اعلامیه بودند به اصطلاح ، 5 عالم معتبر شهر که مردم با امضا اینها می آمدند تو خیابان ها در مسیر نهضت امام و انصافا خدمات فراوان داشتند .یک شخصیتی که حالا چون نام ایشان برده شد عرض کنم ،قبل از اینکه بیایم اینجا خدمت حضرت حجه الاسلام جناب آقای شریفی بودیم در دفتر ، ذکر خیر ایشان شد ، به ایشان میگفتم بعضی آدم ها دورنمای خوبی دارند ،از دور آدم فکر می کند چه آدم وارسته و خوبی است ولی وقتی نزدیک می شود می بیند نه خبری نیست .چه بسا تصورش بر عکس هم می شود .مرحوم آیت الله نوغانی  (رضوان الله تعالی علیه) از کسانی بود که انسان هر چه به او نزدیک تر می شد عظمت این مرد را بیش تر حس می کرد.من که افتخار دامادی ایشان را داشتم و از نزدیک خدمت ایشان می رسیدم ، من عظمت او را حس کردم. سجایای اخلاقی ایشان در اوج بود و بسیاری از آن سجایای اخلاقی بزرگواری ها و کرامت هایی که خداوند متعال به هرکسی هم نمی دهد این ها قطعا در استاد بزرگوار همه ما سرکار خانم نوغانی است از همان خوانواده و این خانواده ،خوانواده بسیار مبارکی است. درشهر ما،دراستان ما،درکشور ما.

یک خاطره را هم من،حالا که صحبت به مرحوم نوغانی کشیده شد عرض کنم مرحوم آیت الله نوغانی در اواخر کسالت داشتند و یک 21،22روزی بیمارستان بودند . بعد که از بیمارستان مرخص شدند ترجیح داده شد ایشان را منزل خودشان نبرند قرار شد تشریف بیاورند منزل ما که مراجعاتی نباشد و بتوانند استراحت کنند. تقریبا یک هفته ما افتخار داشتیم که میزبان ایشان بودیم که هفته آخر عمرایشان بود.من یک چیزهایی در مورد فوت آیت الله میرزاعلی اکبرنوغانی شنیده بودم ولی نمیدانم ، چون خودم درجریان نیستم ،اما این که عرض می کنم این مشاهده خودم است که به شما عرض  می کنم. ایشان ظاهرا حالشان خوب شده بود و  آمده بودند منزل ما فقط برای استراحت ،روال طبیعی هم بود همه چیز خوب بود .من صبح های جمعه می رفتم مسجد المهدی دعای ندبه آنجا سخنرانی می کردم ،بعد از دعای ندبه صحبت می کردم . روز جمعه ای بود که من لباس پوشیده بودم داشتم می رفتم ، مرحوم آقای نوغانی به من فرمودند تو امروز نرو دعای ندبه خیلی همه چیز عادی بود .گفتم چشم ،لباسم را عوض کردم و خدمت ایشان بودم .مدتی گذشت ،عرض می کنم همه چیز عادی بود و هیچ آثار خاصی نبود ،یک مدتی گذشت ایشان من را و همسرشان (که خوب همین جا عرض کنم توی پرانتزآثار و برکات بیت نوغانی که سالهاست آنجا عزاداری ها و مراسم باشکوه سنتی برگزار می شود انصافا مشمول خدماتی است که این خانم بزرگوار به این بیت داشتند . من همینجا قدرشناسی بکنم از زحمات همسر مرحوم آیت الله نوغانی ) را صدا زدند باز در عین حال که همه چیز عادی بود این آستین شان را بالا زدند و گفتند من از توی بیمارستان که یک مقدار چسب زدند اینجا برای سرم ، هنوز مانده ، بگویید این ها را خوب بشورند ، پاک کنند . این قدر قضیه عادی بود که من اصلا تصور خاصی نداشتم . بعد فرمودند من این ایام که توی بیمارستان بودم با این وضع و اینها ، نمازهایم به دلم نیست ، 22 روز نماز برای من بخوانید ، بعد فرمودند تو خودت نماز را بخوان . گفتم چشم . عرض می کنم فضا انقدر عادی بود ، حال ایشان انقدر خوب بود که این حرفهایی که میزدند من تصور نمی کردم که ایشان دارند اخبار از من به خودشان می کنند . یک چند لحظه گذشت ایشان فرمودند : ( من این را در مورد مرحوم میرزاعلی اکبر شنیده بودم ، در مورد آقای میرزا محمود  نوغانی شاهد بودم   »ألسَّلامُ عَلَیکَ یَا بَقِیَّةَ أللَّهِ  » تمام شد «

یعنی ما به دست و پا افتادیم ، زنگ زدیم به پزشک ایشان ، اورژانس بیاید و ... ولی معلوم شد همان جا ایشان تمام شده . « ألسَّلامُ عَلَیکَ یَا بَقِیَّةَ أللَّهِ  ». آدم اینجوری ، یک خانواده اینجوری ، این ها رابطه شان را با خدا یک جوری برقرار کردند که وقتی هم قرار بروند آن طرف که قرار خدا را ملاقات کنند حسابهایشان پاک است . به همین راحتی . یعنی این اخباری که شد هنوز که هنوز بعد از سال 71 بود ، الان 22 سال از آن زمان می گذرد و هنوز که هنوز برای من معماست که ایشان از کجا این مسائل را اطلاع داشت ؟ فرمود این چسب ها را پاک کنید ، نماز بخوانید .
خواهران از عظمت علم و عالمان هر چه بگوییم کم است . وقتی عالمی را تکریم می کنیم ، داریم علم را تکریم می کنیم ، دانش را تکریم می کنیم . این جلسه ، جلسه تکریم یک عالم است . اگر من مزاحم شما شدم و قرار بر این شد که بنده در این جلسه دقایقی وقت شما را بگیرم شاید یک وجهش این است که من اندکی از عظمت این استاد بزرگوار را حس کردم و به نظرم سرمایه های گرانقدر ناشناخته ای هستند . باید این اساتید به خوبی شناخته شوند باید به خوبی تکریم شوند . من از عزیزان فعال در مکتب نرجس تقاضا می کنم آثار این ها را خوب ثبت و ضبط کنند . اگر لازم است به صورت شفاهی بیشتر از این ها اطلاعات گرفته شود ، خاطرات این ها ضبط شود . این ها قطعا برای آیندگان مفید است واگر این مسیر طی شود حتما مسیر مؤثری است برای تربیت نسل آینده . این ها نماد عینی تربیت هستند ، تربیت لفظی ، تربیت تبلیغی ، تربیت شعاری خواهران بردش بسیار کم است باید برویم مراحل عمیق تر تربیت . یک مرحله اش را امروز من عرض کردم ، با قرآن ارتباط تعاملی برقرار کنیم ، به قول امروزی ها با قرآن دیالوگ داشته باشیم ، سؤالات قرآن را تأمل کنیم ، جواب دهیم ، در زندگیمان پیاده کنیم . یک مرحله اش همین است که تربیت شدگان قرآن را الگوی خودمان قرار دهیم . این کاری است که از جلسات این چنینی بر می آید . قطعا همین جلسه هم در همین مسیر اثر خودش را خواهد داشت . من یک بار دیگر تشکر می کنم از مدیریت محترم مکتب نرجس ،مراتب تکریم و تعظیم خودم را نسبت به استاد گرانقدر اظهار می کنم ، گرامی می دارم یاد اساتید دیگری که این بنای خیر محصول خوش فکری و پرکاری آنهاست . استاد خانم طاهایی رضوان الله تعالی علیها ، مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای طاهایی که من گاهی در نوجوانی از تفسیر ایشان استفاده می کردم  ، خیلی بیان شیوایی بود تا جایی که یادم است کوچک بودم گاهی از جلسات استفاده می کردم . همه کسانی که بالاخره تلاش کردند ، فکر کردند ، هزینه کردند از عمر خودشان ، از مال خودشان تا چنین بنای خیری ایجاد شده ، یاد آنها را هم گرامی می داریم .


»
اَلسَّلامُ عَلَیکُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ «

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان