بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العظیم:
«وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ»؛و بعضی از بهشتیان رو به دیگری نموده و از یکدیگر سئوال میکنند (که رمز این همه کامیابی در چیست؟)
«قالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ في أَهْلِنا مُشْفِقينَ»؛گویند:ما پیش از این (در دنیا) نسبت به خانواده خود خیرخواه بودیم (وآنان را از عذاب الهی هشدار میدادیم)
«فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ»؛پس خداوند بر ما منت نهاد و ما را از عذاب سوزان حفظ کرد.
«إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحيمُ»؛ زیرا ما پیش از این همواره او را میخواندیم همانا اوست نیکوکار مهربان. (طور/25 تا28)
شفـقـت و تـربیـت
راه بهشت از تربیت خانوادگی صحیح میگذرد اینکه کسی بتواند مسئولیت خود را در این زمینه ادا کند علاوه بر بینش و شناخت کافی نیاز به عاطفه و محبت دارد. بی تردید احساس و عاطفه از مواهب الهی و متمم روح انسانی است اما همیشه از عواطف روحی،فعل اخلاقی برنمیخیزد.بنابراین اگر احساس و اشفاق درچهارچوب عقل باشد مؤثر و مفید واقع میگردد و چنانچه عواطف و احساسات بدون اتصال به منبع دینی و عقل رحمانی وارد عمل شود بزرگترین آفات و آسیبها را میرساند.
برای فهم معنای " اشفاق" باید گفت: مراتب ایمان و درجات اعتقاد یکسان نیست .از این رو ترس ناشی از درجه ضعیف یا متوسط ایمان ، با هراس ناشی از درجه قوی ایمان متفاوت میشود. به همین جهت در قرآن کریم با کلمات مختلفی برای ترس از خدا روبرو میشویم. از جمله : "خوف" ...يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ -الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصار ، نور/۳۷ ، واژه دیگر " وجل " است ؛ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم... انفال/۲ ،" رهبت "...يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَبا... انبیاء/۹۰" خشیت" إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ فاطر 28
"اشفاق" إِنَّ الَّذينَ هُمْ مِنْ خَشْيَه رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ مومنون/ ۵۷ شاید بتوان گفت : "مشفق" کسی را میگویند که ترس آمیخته با توجه و عنایت دارد، ترس از خداوند و توجه به نجات خانواده ،اهتمام به امر تربیت وهراس از عذاب الهی در کوتاهی کردن نسبت به امر دین ... در نهایت باید گفت شفقت از جنس ، رحمت و عاطفه و ایمان و عقلانیت است که وجود آن در پذیرش مسئولیت تربیت و تحقق آن اثرگذار میباشد.
نکته اول: از لذت های بهشت ، گفتگوی بهشتیان با یکدیگر است ."وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ" یعنی به یکدیگر روی میآورند و هریک از دیگری میپرسد در دنیا چه حالی داشته و چه عملی او را بسوی بهشت و نعیم الهی کشانیده است؟این طرز گفتار نشان دهنده آن است که شرایط بسیار خوبی داشته ودرآرامش کامل هستند.
به طور مسلم پس از سئوال منتظر جواب هستند( اینکه چگونه تشخیص دادهاند کدام عملشان موجب بهشتی شدن شده بسیار جذاب و نیاز به بررسی دارد چون قیامت روز آشکار شدن حق است تشخیصشان درست میباشد)، میگویند ما قبل از این در میان خانواده خود خائف و ترسان بودیم " قالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ في أَهْلِنا مُشْفِقينَ"در این سخن چند احتمال میتوان مطرح کرد:
الف)ترس از حوادث ناگوار زندگی و عذاب الهی داشتهاند به همین سبب خداوند آنان را بهشتی کرده است.
ب)نگرانی از اینکه فرزندان وخانواده راه خطا را پیشگیرند و درضلالت وگمراهی سرگردان شوند باعث گردیده مسئولیت تعلیم و تربیت را جدی بگیرند برای همین دغدغهمندی و انجام وظیفه در بهشت سکنی دارند .
ج) بیم داشتهاند از اینکه دشمنان سنگدل و حاکمان جور آنان را غافلگیر ساخته و عرصه را بر آنها تنگ کنند.
(احتمال مبارزه). بنابر شواهد ،کلید بهشتی شدن آنها را در احتمال دوم میتوان پیدا کرد. چون آنان نسبت به خانواده خود اشفاق داشته و در صدد لبیک به امر الهی بودهاند که در آیه ۶/ سوره تحریم که میفرماید:
" ... قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً..."بودهاند ، به سعادت و نجات خود و خانواده از مهالک توجه کردهاند در جنت پروردگار جای دارند این افراد به بهترین وجه با اقوام و خویشان خود معاشرت مینمودند و نصیحت
و دعوت به سوی حق را از آنها دریغ نمیداشتند.
نکته دوم: این انسانهای زیبا سخن نیک رفتار در گفتگوی با دوستان بهشتی خود اینطور ادامه میدهند: اما خداوند بر ما منت گذارد، و رحمت واسعه او شامل حال ما شد ، و از عذاب کشنده ما را حفظ کرد.
"فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ " کلمه " من " به معنای تمام کردن نعمت پر ارج و گرانمایه است .
بهشتیان به واقعیت و عمق این مطلب پی بردهاند که نعمتهای الهی خیلی بیشتر از اعمال ناچیز آنان است.
" سموم " به باد سوزان وداغی گفته میشود که همچون سم در اجزای بدن تاثیر میگذارد. حرارتی است که داخل سوراخهای عرق بدن فرو میرود و جسم از آن متالم میگردد.
منت نهادن خدا بر اهل بهشت این است که ایشان را با داخل شدن در جنت الهی سعادتمند کرده و با نگهداری از عذاب سموم مشمول رحمت خود قرار داده است.دلیل اینکه خداوند برای آنها بر آنها منت نهاده است در آیه بعد ذکر میشود میفرماید: برای این بود که ما در دنیا همواره او را میخواندیم" إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ " یعنی تنها خدا را میپرستیدند و تسلیم امراو بودند و نسبت به خانواده خود دلسوزیکرده آنها را به حق نزدیک و از باطل دور میکردند و همین علت باعث شد که خدا برآنان منت نهد واز عذاب سموم حفظشان کند. درجمله بعد موحد بودن آنها وآشناییشان با صفات پروردگار بهتر نشان داده میشود میفرماید:" إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحيمُ "کلمه بر( به فتح باء) یکی از اسماء حسنای خدای تعالیاست که از بر ( بهکسر باء) گرفته شده که به معنای احسان (لطف )است.
آیات سه گانه فوق را میتوان معادل سوره (العصر) دانست زیرا خداوند چهارگانه ایمان ، عمل صالح ، تواصی به حق و تواصی به صبر را مانع خسران و ضرر و زیان میداند.
وَ الْعَصْرِ *إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ *إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ