بِسم الّلهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَه أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ... (46سبا)
بگومن شما را به یک سخن پند میدهم برای خدا قیام کنید،دونفردونفرویک نفر یک نفر پس بیاندیشید...
ظهور آثار موعظه در فرد و اجتماع
موعظه در اصطلاح دعوت مردم به سوی حق است. یک راه موعظه پذیری انسان راه درون است. یعنی برخورداری ازقلبی زنده وبیدار.
راه دیگر از برون است که عبارت میباشد از داشتن گوشی شنوا.
انسان یا باید ازقلبی آگاه برخوردار باشد واز درون او تذکر وموعظه بجوشد ویا اینکه گوشی شنوا داشته واز بیرون مواعظ را دریابد وآگاه گردد.
دراینجا باید یادآور شد که موعظه خدا بر موعظههای دیگر برتری دارد واین آیه با کوتاهترین بیان میخواهد حیثیات بشر را اداره کند و روش جهتگیری وعامل موفقیت وپیروزی معنوی فرد وجامعه رانشان دهد.
لازم به ذکر است که خداوند در تمام قرآن فقط یک بار فرمود موعظه میکنم. "إِنَّما أَعِظُكُمْ"
نکته اول: آیه فوق به خمیر مایه همه تحولات ودگرگونیهای اخلاقی ، اجتماعی ،فرهنگی ،سیاسی ، اقتصادی اشاره کرده است.
نخست میفرماید: به آنها بگو من تنها شما را به یک چیز اندرز میدهم. "قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَه"
موعظه خدا این است که از این خواب غفلت وسنگینی آن بیدار شوید.
امام علی علیه السلام میفرمایند:" نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَل) … خطبه 224 (
به خدا پناه میبریم از خفتن عقل وزشتی لغزشها...
قدم اول برای انقلاب درونی این است که توجه به معنویات نموده واز انحرافات کناره گرفته وتوجه به خدا واحکام نمایند.
قید " واحده" اشاره به این واقعیت دارد که ریشهی تمام اصطلاحات فردی و جمعی در شنیدن این موعظه وبه کارگیری آن است.
نکته دوم: سپس میافزاید: دونفردونفر یایک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید."أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى"
تعبیر به قیام" تَقُومُوا "دراینجا به معنی ایستادن روی دوپا نیست بلکه به معنی آمادگی برای انجام کاراست نیرومندترین حال برای انسان دربین حالات گوناگون حالت قیام اوست اگرچه انسان درهرحال میتواند از خود دفاع کند ولی قویترین حالت دفاعی ،حالت قیام است.
انسانی که موعظه خدا را شنیده و به پاخواسته کسی است که همه عوامل سقوط را در عقیده واخلاق وعمل از حریم وجود خویش دور میسازد.
بنابراین " تَقُومُوا لِلَّهِ " میتواند در بُعد فردی، اجتماعی ، معنوی واخلاقی باشد.
اگر قیام مذکور با الهام فطری ورهنمودهای دینی صورت گرفته باشد " لِلَّهِ " خواهد بود.
قیام اگر "لِلَّهِ" باشد همه چیز متمرکز میگردد چون بوی الوهیت داشته و پیروزی را نیز به دنبال دارد درحالی که قیام شیطانی روی هواهای نفس بوده ومُسلم محکوم به شکست است.
نکته سوم :تعبیر به " مَثْنى وَ فُرادى " دو دو یا یک یک اشاره به این است که این قیام برای خدا هدفی جز حفظ حرمت خدا نداشته باشد. ازاین روتعبیر میتواند کنایه از تفرق ودوری ازبرپا کردن غوغا باشد.
زیرا درادامه آیه میفرماید: "ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا "
تفکر یعنی به کارگیری فکر واندیشه که به طور معمول در میان جنجال وغوغا عمیق نخواهد بود. به خصوص اینکه عوامل خود خواهی وتعصب درراه دفاع از اعتقاد خود در حضور جمع بیشتر پیدا میشود.
این تفکر هم میتواند به صورت فردی باشد وهم جمعی. یعنی آمیخته با مشورت دیگری.
جالب اینکه قرآن میفرماید:" ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا " (سپس بیندیشید)
اما نمیگوید درچه چیز؟درهمه چیز زندگی معنوی ، زندگی مادی ، در مسائل مهم ، در مسائل کوچک- ولی مهمتر ازهمه اندیشه برای پیدا کردن پاسخ سئوالات است.
نکته چهارم: قیام انسان برای تهذیب نفس تنها برای خودش نیست بلکه برای انجام وظیفه وخود سازی در خدمت به خلق وبرای اعلای کلمه حق می باشد. بنابراین قیام از فرد شروع میشود تابه اجتماع میرسد.کسانی که مبادی معنوی دارند وبرای خدا حرکت میکنند در فکر سود وزیان ظاهری ومادی نخواهند بود ،درپی نتایج زودگذر وکوتاه مدت نیستند ،فکر دنیا رانمیکنند از سوی دیگر از شکستهای ظاهری درهراس نیستندو ترس از تنهایی ندارند ،کمی جمعیت برایشان نگران کننده نیست.
قیام لله یک راه طولانی است که باید سیر بکنیم دراین قیام کیفیت بر کمیت برتری داردواصل آن است که افرادی که در جهت مبارزه قدم بر میدارند قیام آنها برای الله باشد گرچه کم باشند.