یکشنبه, 01 مهر,1403

­

چهارشنبه, 26 تیر,1398

عزم مربی (سوره صافات، آیات 139 تا 142)

عزم مربی (سوره صافات، آیات 139 تا 142)

تربیت در قرآن­­ ­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­بیاد استاد طاهائی (رحمه الله) مدرسه علمیه نرجس (علیها السلام)­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ 98/4/25

بِسم اللهِ الرحمنِ الرحیم

قال الله العظیم:

«وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ»؛ و یونس از رسولان (ما) است!

«إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ»؛ (به خاطر بیاور) زمانى را که به سوى کشتى پر (از جمعیت و بار) فرار کرد.

«فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ»؛ و با آن ها قرعه افکند (و قرعه به نام او افتاد و) مغلوب شد!

«فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ»؛ (او را به دریا افکندند) و ماهى عظیمى او را بلعید، در حالى که مستحق سرزنش بود! (صافات/ 139تا142)

عزم مربی

مبلّغ دین الهی و مربی جامعه انسانی باید مسئولیت خویش را تا آخرین لحظه انجام دهد، این گونه نباشد که با مقداری فشار خسته شده، رسالت خود را ترک کند. چون تا آخرین مرحله انتظار پیروزی وجود دارد. یونس علیه السلام از محیط مسئولیت و سفارت و رسالت خود فاصله گرفت، گرچه بر او واجب نبود با تحمل فشار زاید و سرسختی امت ناسازگار، در بین آن ها بماند، اما بهتر بود که مسئولیت خود را رها نکند.

لقمان حکیم اینچنین به فرزند خود پند می­ دهد: «وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (لقمان/17)؛ بردباری و پایداری جزء عزم الامور است؛ انسان تا اهل عزم نباشد، نمی­ تواند در صحنه­ های سیاسی، نظامی، فرهنگی و مانند آن پیروز شود.

اموری که انسان در آن مصمم و قاطع باشد، التفات، عزم، مراقبت و محاسبه بیشتر و دائمی را می ­طلبد، تا آدمی را به هدفی که دارد موفق گرداند. صبر و مقاومت در برابر نشیب و فرازهای زندگی بخصوص در امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و مانند آن از عزم الامور است. پس انسان اگر مسئولیتی را در این گونه امور پذیرفت، باید درباره آن ها مصمم بوده و تا لحظه آخر از انجام آن کوتاهی نکند. از این رو خداوند رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را امر به صبر و استقامت می ­کند و می ­فرماید: «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ»(قلم/ 48)؛ پس در [امتثال] حکم پروردگارت شکیبایی ورز و مانند همدم ماهی [یونس] مباش آن گاه که اندوه زده ندا درداد. ­­­­­­­­­­­­

نکته اول: ششمین و آخرین پیامبری که داستان آن در سوره صافات آمده است حضرت یونس علیه السلام است. وقتی قرآن از انبیائی نظیر نوح، ابراهیم، موسی، هارون، الیاس و لوط سخن می گفت همه به اینجا منتهی می­ شد که این اقوام هرگز بیدار نشدند و به عذاب الهی گرفتار شدند و خدا این پیامبران بزرگ را از میان آن ها نجات داد. اما در این داستان پایان قضیه برعکس آن هاست. قوم کافر یونس با مشاهده نشانه­ ای از عذاب الهی بیدار شدند و توبه کردند و خدا آن ها را مشمول الطاف خویش قرار داد و از برکات مادی و معنوی بهره مند شدند.

نخست از مقام رسالت حضرت یونس علیه السلام سخن به میان آورده می­ فرماید: «وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» او دعوت خود را از توحید و مبارزه با بت پرستی شروع کرد و سپس با مفاسدی که در محیط رایج بود به مبارزه پرداخت اما آن قوم متعصب که چشم و گوش بسته از نیاکان خود تقلید می ­کردند در برابر دعوت او تسلیم نشدند و تنها گروه اندکی (شاید دو نفر) به او ایمان آوردند.

نکته دوم: یونس علیه السلام پس از ناامیدی در تبلیغ، قوم خود را ترک کرد و به سفر دریایی رفت. قرآن می ­فرماید: «إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ»؛ به خاطر بیاور هنگامی که به سوی کشتی مملو از بار و جمعیت فرار کرد.

تعبیر به «ابق» از ماده «اباق» به معنی فرار کردن بنده از مولای خود است. در اینجا تعبیر بسیار لطیفی بکار رفته است و نشان می­دهد که هجرت یونس علیه السلام از میان مردم چه اندازه ناپسند بوده که خداوند او را مورد سخت­ گیری و عتاب قرار می ­دهد و پیامبرش را بنده فراری می­ نامد.

بدون شک حضرت یونس علیه السلام معصوم بوده و مرتکب گناه نشده ولی بهتر بود که تحمل به خرج می ­داد و مسئولیت خود را رها نمی­ کرد.

یونس علیه السلام سوار کشتی شد، طبق روایات ماهی عظیمی سرراه کشتی قرار گرفت، دهان بازکرد گویی غذایی می ­طلبید، سرنشینان کشتی گفتند بنظر می­ رسد گناهکاری در میان ماست در اینجا قرعه افکندند قرعه به نام یونس علیه­السلام درآمد. طبق روایتی سه بار تکرارکردند ولی بازهم نتیجه همان شد. می ­فرماید: «فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ»

«ساهم» از ماده سهم در اصل به معنی تیر و «ساهمه» به معنی قرعه کشی آمده است. زیرا به هنگام قرعه کشی نام ها را بر چوب ­های تیری نوشته و با هم مخلوط می­ کردند. سپس یک چوبه تیر از آن بیرون می­ آوردند و به نام هرکس اصابت می­ کرد مشمول قرعه می­ شد.

«مدحض» از ماده «ادحاض» به معنی باطل کردن و زایل نمودن و مغلوب کردن است و در اینجا منظور این است که قرعه به نام او اصابت کرد.

نکته سوم: پس یونس را از کشتی به دریا انداختند و ماهی او را در کام خود فرو برد. «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ»؛ البته آن ماهی فرمان خدا را اجرا کرد «لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (فتح/7)؛ همه موجودات عالم تحت فرمان او هستند. ماهی در ممانعت کشتی از حرکت و بلعیدن یونس و نگه داشتن در شکم خود تحت امر خداوند بود. اگر پروردگار اذن نمی­ داد ماهی هرگز یونس را نمی­ بلعید. چون قرآن می ­فرماید: «مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» (هود/56).

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان