بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العظیم:
«قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ»؛ (ابراهیم)گفت:پس ای فرستادگان ، کاری که به دنبال آن آمدهاید چیست؟
«قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمينَ»؛گفتند ما به سوی قومی ستم پیشه فرستاده شدهایم.
«لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَه مِنْ طينٍ»؛تا (برای هلاکتشان) سنگهایی از گل برآنان فرو ریزیم.
«مُسَوَّمَه عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفينَ»؛(سنگ هایی که) نزد پروردگارت برای (نابودی)مسرفان نشاندار شدهاند.
«فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فيها مِنَ الْمُؤْمِنينَ»؛پس هرکس از مؤمنان که در آنجا بود بیرون کردیم.
«فَما وَجَدْنا فيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمينَ»؛ و از مسلمانان به جز یک خانه در آنجا نیافتیم .
«وَ تَرَكْنا فيها آيَه لِلَّذينَ يَخافُونَ الْعَذابَ الْأَليمَ»؛و در آن ( دیار چیزی باقی نگذاشتیم و تنها) برای کسانی که از عذاب دردناک میترسند ، نشانهای ( برای عبرت) قرار دادیم.(ذاریات 31 تا37)
عطـوفت بـر حـق مـربـی
یکی از چالشهای مهم در دنیای امروز جابجایی حق و باطل است .هوای نفس آدمی که زشت را زیبا جلوه میدهد خیلی راحت و آسان در ظلم شناسی و ظلم ستیزی مغالطه کرده و با شیادی مؤمن را به سراشیبی باطل میکشاند . برای اینکه آدمی به خصوص رهبران و مربیان جامعه در چنین وادی خطرناکی سقوط نکنند باید توانمندیهای خاصی داشته باشند. قرآن کریم در انعکاس چهار تصویرداستان مهمانان حضرت ابراهیم علیه السلام در روایتگری (سوره هود آیه /۷۵ ) تمرکز بر ویژگیهای بارزی همچون حلم، بردباری، طبع مهربان ، تضرع و رقت قلبی ابراهیم علیه السلام دارد و میفرماید: "إِنَّ إِبْراهيمَ لَحَليمٌ أَوَّاهٌ مُنيبٌ "
چرا ؟ این جملات بیشترین دلسوزی و محبت بسیار نسبت به نسل بشر را منتقل کرده و در واقع شاخص و معیار دقیق برای موضع گیری ارائه میدهد تا همه کسانی که دفاع از حقوق بشر را میخواهند محقق گردانند مسیریابی و موضعگیری درست داشته باشند .درتوضیح بیشتر باید گفت: از آنجا که مبنای کار ابراهیم علیه السلام هم چون دیگر پیامبران الهی بر عطوفت و مهربانی است، ایشان وقتی خبر عذاب را شنیدند به جهت دلسوزی راه وساطت و شفاعت را پیش گرفته و با ملائکه در باره رفع یا تاخیر عذاب وارد گفتگو شدند زیرا به لطف و رحمت الهی امیدوار بودند و این در حالی بود که خودش درمسائل خانوادگی در آستانه یک تحول بزرگ بود اما مسئولیت امت همچنان برای ایشان در اولویت قرار داشت.
از سوی دیگر اراده الهی به مجازات قوم لوط تعلق گرفته بود بنابراین شفاعت ایشان پذیرفته نشد چون آنها در فساد جنسی ، اعتقادی ، اخلاقی و رفتاری سقوط کرده بودند!!
نکته اول: بنا بر شواهد مهمانان منزل ابراهیم علیه السلام از بزرگان بودند به طور مسلم اگر مسأله فقط بشارت فرزند بود که ندای غیبی نظیر حضرت زکریا علیه السلام و یا آمدن یک فرشته کفایت میکرد اما وقتی جمعیاز ملائکه نزول کردهاند جای این پرسش است که مأموریتشان چیست؟ نکته سنجی و دقت این پیامبر بزرگ قابل تأمل است با اینکه در بخش اول گفتگوها جز بشارت فرزند سخن از رسالت دیگری نیست!
اما حضرت ابراهیم علیه السلام با دل رئوف و قلب پر عطوفت در نهایت ادب و احترام سئوال خود را مطرح میکند ؟" فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ"
" خطب" کار مهمی است که شخص به دنبال انجام آن است . فرستادگان الهی بدون بردن نام و منطقه با تأکید بر عنوانی خاص راز خود را آشکار میکنند و میگویند "قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمينَ " تعبیر ( قوم مجرم ) نشان دهنده شیوع اجتماعی گناهان است که علاوه بر انحراف جنسی، آلودگی و عدم تطهیر و رذائل اخلاقی همچون بخیل و حریص بودن در میانشان رایج بوده است؛ به بیان روشنتر آنها آنقدر در بدکاری پیشرفت کرده بودندکه به پایینترین درکات واصل گردیده بودند و از آنجایی که مجاهدت و تلاشهایحضرت لوطعلیه السلام در تغییر مسیر آن افراد هیچ تاثیری نداشته است پروردگار عالم فرشتگان عذاب را برای آنها فرستاده است وپیامبر اولوالعزم زمان حضرت ابراهیم علیه السلام در جریان این اراده الهی قرار میگیرد.
نکته دوم: فرشتگان در ادامه توضیح دادند :ما مأموریت داریم بارانی از"سنگ -گل " برآنها بفرستیم.
"لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَه مِنْ طينٍ"
(حجاره من طین) کلوخ یا گِل خشکیدهای است که چون سنگ محکم شده و نام دیگر آن در قرآن "سجیل " است که ابزار مجازات الهی میشود .جالب است که این تعبیر کشنده بودن آن را به ذهن نمیرساند اما در دستگاه قدرتمند پروردگار برای نابود کردن یک قوم مجرم کار آمد است و این شاید بدان جهت باشد که آنقدر خوار و ذلیل هستند که برای نابودیشان نیازی به صخرههای عظیم و بادهای کشنده نیست !! اما همین ریگهای کوچک برای این اسرافکاران علامت گذاری شده است." مُسَوَّمَه عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفينَ "
"مسومه" از ماده ( تسویم ) به معنای علامت نهادن بر هر چیز است.
از کلمه ( مسرفین) چنین بر میآید که اسراف آدمی را به گناه وا میدارد تا آنجایی که شخص متجاوز به حق دیگران میشود .
نکته سوم: ادامه داستان در سوره ذاریات به حرکات زشت قوم لوط در هنگام ورودشان به شهرسدوم نپرداخته است ومیتوان با توجه به آیات ۶۷_۷۱ سوره حجر رخدادها را دنبال کرد.فقط به این مطلب اشاره داردو میفرماید: ما تمام مؤمنانی را که در شهرهای قوم لوط زندگی میکردند قبل از نزول بلا خارج کردیم."فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فيها مِنَ الْمُؤْمِنينَ "ولی در تمام این مناطق جز یک خانواده با ایمان نیافتیم. " فَما وَجَدْنا فيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمينَ"جزئیات داستان در این بخش از آیات قرآن بطور عجیبی در پرده ابهام قرار دارد. نحوه زیر و رو شدن شهر منطقه جغرافیایی و یافتن مصداقی جمله "وَ تَرَكْنا فيها آيَه لِلَّذينَ يَخافُونَ الْعَذابَ الْأَليمَ " نیازمند کشف است.