بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العظیم:
«فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قالَ أَلا تَأْكُلُونَ»؛ پس غذا را نزدیک مهمانان گذارد، (ولی با تعجب دید دست به سوی غذانمیبرند،)گفت : چرا نمیخورید؟!
«فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خيفَه قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَليمٍ»؛ پس ابراهیم از (غذا نخوردن) مهمانان در درون خود احساس ترس کرد،آنان به او گفتند: نترس( ما فرشتگان الهی هستیم) و آنگاه او را به نوجوانی دانا بشارت دادند .
«فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ في صَرَّه فَصَكَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقيمٌ»؛ پس همسر ابراهیم علیه السلام ( با شنیدن مژده فرزند) فریادکنان پیش آمد و به صورت خود زد و گفت: پیرزنی نازا ( چگونه صاحب فرزند شود ) ؟!
قالُوا كَذلِكَ قالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكيمُ الْعَليمُ *( فرشتگان به ابراهیم) گفتند: پروردگار تو این گونه گفته و البته او حکیم و داناست . (سوره ذاریات ۲۷-۳۰)
فرزند پروری حضرت ابراهیم علیهالسلام
جایگاه و قداست حضرت ابراهیم علیه السلام به قدری است که قرآن حکیم میفرماید:"...فَاتَّبِعُوا مِلَّه إِبْراهيمَ حَنيفاً ..." (آل عمران/۹۵ ) بنابراین تمام سیره این پیامبر بزرگ از جمله فرزند پروری ایشان جنبه الگویی دارد. خداوند متعال در سوره صافات /۱۰۱ بشارت فرزند دار شدن ایشان را بدون تصریح به نام و نشان همسرش بیان فرموده است. آنجا که میفرماید: "فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ "
برای تربیت نوجوانی بردبار ایشان خانوادهاش را درسرزمینی بی آب و علف سکنا داد و به گونهای تربیت نمود که وقتی جریان رؤیای صادق و ذبیحالله شدن را مطرح کرد. پاسخ"...يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ .."(صافات۱۰۲) را شنید و این بدان معناست که ابراهیم نبی در روش خود موفق بوده و توانسته است در موعد مقرر فرزند خود
را به بلوغ فکری ،عقیدتی برساند." فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْي"(صافات/ ۱۰۲ ) اما در مورد اسحاق و آیات مورد بحث بشارت متفاوت است گویا رسالتی که این فرزند ابراهیم علیه السلام در جهان دارد چیز دیگری است زیرا -میفرماید: او را بشارت به تولد پسری دانا دادند " وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَليمٍ" بدیهی است فرزند به هنگام تولد «عالم» نیست اما استعدادی در او وجود دارد که در آینده عالم و دانشمندی بزرگ شود سئوال این است که حضرت ابراهیم علیه السلام چگونه این ظرفیت و استعداد را به شکوفایی رساندند؟فرزندان حضرت خلیل براثر دعای مخصوص، از توحید ناب بهرهمند بودند" ... وَ اجْنُبْني وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنام" (ابراهیم /۳۵) و از پایه گذاران و اقامه کنندگان نماز محسوب میشوند."رَبِّ اجْعَلْني مُقيمَ الصَّلاه وَ مِنْ ذُرِّيَّتي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاء" (ابراهیم/۴۰) برطبق آیه۴۵ سوره ص ایشان دارای بینش و ادراک صحیح ، متصف به بصیرت و از جهت کاردرستبوده و از مقام رفیع صالحان برخوردار بوده است "وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحين" (صافات /۱۱۲)
به طور مسلم خلیل الرحمن در تربیت ویژه خود برای بهرهمندی جناب اسحاق (هبه الله) نکات خاصی داشته است از جمله: آموزش برائت علنی از بت وبت پرستی، رو آوردن به خدا از سراخلاص و با دلی پاک و جدا ساختن صف خود از مشرکان ، ایجاد امنیت و آرامش ایمانی ، عبودیت و اطاعت خالصانه و.....
نکته اول: ابراهیم علیه السلام شخصاً برای میهمانان غذا آورد و نزدیک آنها گذارد" فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ " ولی با کمال تعجب مشاهده کرد که آنها دست به سوی غذا نمیبرند.گفت آیا غذا نمیخورید؟" قالَ أَلا تَأْكُلُونَ" " قالَ "
در این قسمت داستان سئوال این است که چرا حضرت از فرشته بودن میهمانها بی اطلاع بود؟ راز پی نبردن ابراهیم علیه السلام به فرشته بودن مهمانان و آوردن گوساله بریان در این است که علم انبیاء ذاتی نیست و باید لحظه به لحظه آن را از خدای سبحان بگیرند از سوی دیگر شاید دستهای از ملائک چنان به صورت بشری متمثل شده باشند که شناخت آنها در اولین دیدار آسان نباشد .
نکته دوم:هنگامی که دید دست به سوی غذا نمیبرند در دل احساس وحشت کرد" فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خيفَه" (اوجس) از( ایجاس) به معنای احساس امری در درون است، (خیفه) از( خوف ) به معنای ترس است. هراس درونی حضرت ابراهیم علیه السلام وخانوادهاش را در برگرفت زیرا ایشان به رسم مهمان نوازی برایشان سفره پذیرایی گسترد و چون دید غذا نمیخورند رفتارشان را نپسندیده و قلبا هراسناک شد و این حالت را به آنان اعلام کرد "إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ " (حجر/ ۵۲)
روشن است که غذا نخوردن انسان نا آشنا و تازه وارد، برای هر عصر و نسلی ، نشان عداوت نیست تا سبب هراس شود اما علامت خوبی هم نمیتواند باشد!
این حالت نگرانی بسیارکوتاه بود چون میهمانان با خبرخوش خود اطمینان خاطر دادند و گفتند نترس" قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَليمٍ" برای کلمه « غلام » در کتب لغت احتمالات زیادی داده شده است ازجمله: مولود جدید، طفل نابالغ ، نوجوان، طفلی است که از تمام جهات غرق در شهوت است و به مرتبه عقل نرسیده است و...در اینجا بنابرسخنان مفسران «نوجوان » معنا میشود. آینده روشن و امید بخش این فرزند برای خانواده حضرت ابراهیم به خصوص همسر ایشان ( بانو ساره) بسیار خوشحال کننده بود طوری که پیش آمده و به صورت خود زد و گفت : آیا با اینکه پیرزنی نازایم صاحب فرزندی خواهم شد ؟" فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ في صَرَّه -فَصَكَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقيمٌ "
لغت « صره» به معنای فریاد کشیدن ،صیحه زدن بشدت است.«صک »به معنای ضربه محکم و سیلی ، زدن با اعتماد شدید . در توضیح این حرکت باید گفت بانو ساره از عفاف بالایی برخوردار بوده از این رو در عین حالی که از شنیدن خبر فرزند دار شدن خوشحال شده و لذت میبرد اما از این که در سن پیری از نکاح با شوهر سخن به میان آمد، خجالت کشید و به چهره خود سیلی زد.
به هر صورت در جملات فوق صحنه زیبایی از دریافت یک خبر ، دقت به موضوع، ابراز علاقه نسبت به آن ، واکنش خاص به همراه اعتماد به وعده الهی قابل مشاهده است.
عکس العمل فرشتگان و پاسخ مستدلشان در آیه بعد دیده میشود" قالُوا كَذلِكَ قالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكيمُالْعَليمُ "