نشريه تربيتى اخلاقى خلق ؛ شماره31 ؛ مهر و آبان91، ص21
درهاى آسمان هنوز باز است، و ما به اميد پرواز پا به عرصه وجود گذاشته ايم. پروردگارمان در دنيا به ما فرصتهايى داد تا ما را به سوى خود بالا ببرد؛ فرصت پرواز از اين سراى خاكى تا اوج افلاكى. خداى مهربان در آرزوى پريدن من و تو، به هر بهانه اى در آسمان را باز میكند تا شايد روزى ما شوق پرواز بيابيم و به اميد رستگارى و رسيدن به لقاى او پر بگشاييم؛ يكى از آن فرصتها يكشنبه ماه ذيقعده است. پروردگارمان در اين روز معامله اى پر سود برايمان ترتيب داده است؛ با نمازى به چهار ركعت كه شرح آن در كتاب شريف مفاتيح الجنان آمده و ثواب آن از زبان رسولش چنين است:[1]
هيچ كس از امت من نيست كه اين كار را انجام دهد، مگر اينكه از آسمان ندا آيد كه: «اى بنده خدا! عمل را از سر گير؛ زيرا توبهات پذيرفته و گناه تو آمرزيده است. و فرشته اى از زير عرش ندا كند كه: «اى بنده! بر تو و اهل تو و ذريه تو مبارك باد» و منادى ديگر ندا دهد كه: «اى بنده خدا! تو با ايمان خواهى مرد و ايمان از تو سلب نخواهد شد و قبر تو گشاده و نورانى خواهد گشت». و منادى ديگر ندا كند: «اى بنده! پدر و مادرت از تو راضى مىشوند؛ هر چند خشمناك بوده باشند و پدر و مادرت و تو و ذريه تو آمرزيده هستيد و تو در دنيا و آخرت در وسعت روزى خواهى بود». و جبرئيل ندا مى كند: «منم كه با ملك الموت نزد تو مى آيم و به او امر مى كنم كه با تو مدارا كند و هنگام مرگ، تو را نيازارد».
پس اين نماز را بخوان كه با مبلغى ناچيز، متاعى گران خريدارى میكنى. و در نگهدارى آن، كوشا باش كه مبادا سارق روزگار آن را بربايد و آن روز كه به آن نياز دارى، با دست خالى به سوى او روان شوى.
ولادت امام رضا عليه السلام
اين بار جاده بهشت از طوس آغاز می شود. خداوند، پاره تن رسولش صلى الله عليه و آله وسلم را به اينجا فرستاد، تا به خاك طوس منت نهد و اين ستاره را در آن غايب كند؛[2] ستاره اى كه سبب برپايى زمين و ايستادگى آسمان بود. ستاره اى غريب در آسمان تاريك خراسان درخشيد و او را به نور آفتابى خود روشن كرد.
اى تك ستاره آسمان مشهد! هر چه بيشتر میگذرد و میدرخشى، غربتت بيش از هميشه نمايان مىیشود كه تو تنهاى غريبى و هيچ كس را از جنس خود در بر ندارى، هنگامى كه آرامگاهت كنار بدترين خلق خدا باشد؛ كه امام صادق عليه السلام غربتت را اينگونه تفسير كرد:
... غريب است آنكه در پهلوى بدترين خلق خدا، (هارون لعنت الله عليه) مدفون است.[3]
حال تمام دوستدارانت از دور و نزديك به زيارت مولاى غريبشان مى آيند؛ به آن اميد كه شايد كمى از بار غربتت بكاهند. آنان شهادت میدهند كه تويى امام بر حق و اطاعت از حضرتت را پروردگارت بر همگان واجب كرد.
اى خورشيد خورشيدهاى تابان! ثواب زيارتت را بخشودگى گناهان و رفع غم و هزاران هزار حج مقبول براى كسى گفته اند كه عارف به حق تو باشد.
23 ذيقعده، روز زيارتى مخصوص
يا على بن موسى الرضا! فرمودهاى: «هر كس به زيارت من بيايد، در روز قيامت در سه موضع، كه هول آن عظيم است به نزد او بيايم؛[4] اول هنگام دادن نامه اعمال. دوم هنگام عبور از صراط و سوم هنگام ميزان اعمال» واقعاً چه عملى بالاتر از زيارت ولى خدا؟! هر كس كه در حرم شما از باب الجواد وارد شود و شما را به حق يگانه دُردانتان بخواند، در قيامت، هم از دست شما سيراب مىشود هم به دست جوادتان به بهشت راه مى يابد.[5]
و چه سعادتى است كه اين زيارت در روز مخصوص زيارتى انجام شود.
25 ذيقعده، روز دحوالأرض
و اينك زمان پهن شدن زمين از زير كعبه است؛ زمان آفرينش اين خاك كه يكى از همان ايام طلايى خداوند است كه زمين و زمان، آن را مغتنم میدانند و استغفار میكنند، تا به مقام بندگى نائل آيند.
شايد شروع بندگى دوباره ما هم از همينجا باشد؛ از جايى كه زمين شروع به رويش میكند؛ پس تو هم مثل زمين امروز، متولد شو كه زمان، زمانِ رويش و رشد است.
در همين روز است كه ابراهيم عليه السلام پدر امت مسلمان و عيسى روح الله مايه مباهات زمين، پا به عرصه اين خاك نهادند[6] و قيام قائم آل محمد عليه السلام از همين جا آغاز میشود.[7] انگار اينجا شروع تمام خوبى ها است؛ پس خوبیهايت را از سر گير و بدى هايت را به آب بسپار، تا پاكش كند؛ آنگاه سر را بر خاك بگذار و مدام زمزمه كن:
اللهم داحى العكبه؛
[8] اى خدايى كه زمين كعبه را گسترانيدى! از گنجهاى خود كه مستور بی منت و نامقطوع است، به ما عطا كن به حق محمد و آل طاهرينش!
ذيحجه
(وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ ...)[9]
در همين دهه است كه ميعاد موساى كليم با پروردگارش تمام ميشود؛ او كه شوق ديدار خالقش، در اين چهل روز، خواب و خوراك را از او ربوده بود.[10]
آرى؛ كم كم ايام معلومات از راه می رسد و شروعى دوباره در راه است و آن، ده روز اول ماه ذيحجه است كه از همان استراحتگاه هاى زندگى است. و تو فرصت دارى در اين ده روز، روح خود را صيقل داده، تجديد قوا كنى و دوباره راه بپيمايى.
باز وقت زنگار زدايى از دلهاى زنگ زده و بيمارمان است تا روزهايش را روزه بداريم و شبهايش را به دعا بيدار باشيم. باشد كه پروردگار عالم از ما بپذيرد و شوق وصال خود را آنچنان كه در دل موسى عليه السلام گذاشت- بر دل ما هم بيندازد و بيايد آن روزى كه به جز خالق هستى، هيچ نبينيم.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم در فضيلت اين ايام میفرمايند:
ايامى پاكيزه تر از اين دهه در نزد خداوند متعال نيست كه از جهاد در راه خدا هم بالاتر است.[11]
پس كمر همت ببنديد و با توسل به نگهبانان باب الهى، از باب رحمت وارد شويد، تا به پروردگارتان نزديكتر شويد.
پروردگارت كريم است و بسيار بخشنده و بدون چشم داشت. تنها گامى را خالص براى رضاى او بردار، تا ببينى چگونه بقيه راه را، بر روى دست به مقصدت میرساند و راضی ات می كند؛ آنچنان كه اين پاداش در ذهن تو هم نمیگنجد؛ مانند ابراهيم خليل كه به دستورپروردگارش بنايى را تكميل كرد براى عبادت معبودش و گفت:
رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ؛[12]
و پروردگارش آنچنان پذيرفت كه تا دنيا دنياست، همه دور بنايى كه او ساخته است می گردند و پروردگارشان را ياد مى كنند. قربانى میكنند، آنچنان كه ابراهيم خواست اسماعيلش را ذبح كند و هفت بار به رسم هاجر بين دو كوه صفا و مروه مى كوشند، تا بيابند آب زندگانى را آنگاه كه از همه جا نااميد شدند و به خدا دل بستند، معجزه اى، چشمه اى از نور می آفريند. اين است پاداش كسانى كه با اخلاص براى خدا و به اميد وصال او عمل انجام دادند و چشم اميد جز به او به هيچكس نبستند.
حج، نمادى از بندگى و برنامه زندگى است. در ابتدايش بايد پاك شوى از لباس ريا و نفاق، و غسل كنى تا پاك شوى از هر آنچه ناپاكى در روح و نفست جارى است؛ آنگاه لباس طاعت را كه به هيچ زينتى مزين نيست، بر تن كنى و به ياد آرى كه از اين دنياى دون، چيزى همراه خود نمی برى جز همان چند تكه احرام سفيد كه اگر لكه هاى گناه، آن را نيالوده باشند، باعث زينت توست.
نيتت را براى خدا خالص می گردانى و به خانه او رهسپار مى شوى. انگار اينجا بيشتر از همه جا خدا را ناظر میبينى. اى كاش لبيك هايت را پاسخ گويد و نداى «لا لبيك و لا سعديك» به گوش جانت نرسد كه اگر چنين شود، زيان ديده دنيا و آخرت هستى.
استلام حجر كه به مصاحفه با خداى متعال می ماند،[13] آرامت میكند؛ آنچنان كه فرزند در آغوش مادر آرام می شود. و مى روى تا به صحراى عرفات میرسى. تمام روزهاى خدا زيباست، تمام روزهاى خدا فرصت است و تمام ساعات، غنيمت است؛ ولى عرفه واقعاً متفاوت است و انگار از جنس ديگرى؛ جنس دعا و درخواست از محبوب بی همتا. عرفه، روز تولد است؛ روز تولد بندگان گنهكار و نيز روز تولد بندگان خالص دارند.
عرفه، روز عشق خدا به بندگان خود است؛ زيرا خدا به زائران حسين عليه السلام قبل از زائران خود توجه میكند[14] و اين يعنى عشق خدا به مخلوقات خود و عزيز داشتن زائران حسين قبل از زائران خانه خود. شايد خداوند حكيم، اين معنا را براى اين حديث اراده كرده است كه هر كس حسين را شناخت، من را مى شناسد و شناخت من بدون شناخت حسين ميسر نيست؛ پس اينان كه دور خانه من بدون عشق حسين میگردند، گويى همان چارپايان و بلكه بدتر از آنند.[15]
حال كه در عرفه، خود را شناختى و در پى آن، خالق خود را دريافتى، كنار كوه رحمت برو و با اعتقاد بر اينكه خداوند بر هر مؤمن و مؤمنه اى رحم مى كند، آرام باش. و اين میشود كه در مشعر، شعور و انسانيت پيدا مى كنى و در منى سنگ مى زنى به هر شيطانى كه در كمين خوبی هايت نشسته است؛ سپس سر را مى تراشى تا طاهر شوى. حال نوبت قربانى است. كاش در همين قربانگاه، اميال غير خدايى را ذبح كنيم! كاش از هر آنچه غير خداست، بگذريم! كاش حاجى شويم و اى كاش بنده خدا شويم! اگر بنده خدا نشويم و اگر حاجى نشويم، با چه رويى دوباره به آغوشش برگرديم؟!
الْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ.[16]
تمام آنچه گذشت، تمام آنچه انجام دادى، تمام توبه هايت، تمام دعاهايت، تمام تكبيرها و تحليل هايت، بدون ولايت و عشق على عليه السلام به چه ماند؟! آيا جز اين است كه بدون ولايت، توحيدت، نبوتت، معادت و خلاصه تمام دنيا و آخرتت ناقص است؟ ولايت، مُهر قبولى تمام اعمال من و تو است؛ پس بياييد در همين عيد غدير با مولايمان بيعت كنيم كه بر ولايت او استوار و سبب سر بلندى مولا باشيم. نكند چون منافقان، بيعت نبسته، بشكنيم. بياييد با على زمانمان عهد ببنديم كه در راه او قدم بر میداريم و منتظر منتقم میمانيم، تا بيايد و به ما معناى زندگى را بچشاند. اكنون مدام زير لب زمزمه میكنيم:
الحمدالله الذى جعلنا من المتمسكين به ولاية أميرالمؤمنين عليه السلام.
[17][18]
[1] ( 1). المراقبات، ص 386.
[2] ( 1). كافى، ج 8، ص 566( رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم: چگونه باشد حال شما، هرگاه مدفون شود در زمين شما پاره تن من و به شما سپارند كه حفظ كنيد امانت من را و غايب شود در خاك شما، ستاره من؟).
[3] ( 2). همان.
[4] ( 3). همان، ص 555.
[5] ( 4). همان، ص 554( امام جواد عليه السلام: هر كس قبر پدرم را زيارت كند، من از جانب حق سبحانه و تعالى ضامن هستم كه او را به بهشت برم ...).
[6] ( 5). لوامع صاحبقرانى، ج 6، ص 217.
[7] ( 6). مفاتيح الجنان، شب 25 ذيقعده.
[8] ( 7). مفاتيح الجنان، اعمال روز دحوالارض.
[9] ( 8). سوره اعراف: 142.
[10] ( 9). بحارالانوار، كتاب الايمان و الكفر، ج 64( ترجمه عطاردى).
[11] ( 10). ترجمه المراقبات، ص 418.
[12] ( 1). سوره بقره: 127.
[13] ( 2). بحار الانوار، ج 99، ص 225.
[14] ( 3). كامل الزيارات، ص 563 و 567.
[15] ( 4). بحار الانوار، ج 27، ص 30.
[16] ( 5). سوره مائده: 3.
[17] ( 6). مفاتيح الجنان، اعمال روز عيد غدير.
[18] موسسه فرهنگى دارالهدى، نشريه تربيتى اخلاقى خلق، 35جلد، موسسه فرهنگى دار الهدى - قم، چاپ: اول.