عـلى اصغر حق سرشت
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله مى فرمايند:
«ماه رجب، ماه بزرگ خداست و ماهى در حرمت و فضيلت به آن نمى رسد... و رجب ماه خداست و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت مـن(1).
و جـالب است اين را به نقل از رسول اعظم الهى صلى الله عليه وآله بدانيم كه نام روزهاى ماه رجب بر درهاى آسمان ششم نوشته شده است(2).
و از برخى از روايات استفاده مى شود كه در هر روز ماه رجب رحمت الهى فرو مـى ريزد و در مـاه شعبان، خيرات الهى، پراكنده شده و در اول هر شب ماه رمضان، متمرّدين و متجاوزين شيطانى به اسارت و حبس الهى گرفتار مى شوند(3).
همچنين پيامبر اعظم صلى الله عليه وآله بيان داشته اند كه رجب را «اصبّ» مى گويند زيرا رحـمت الهـى در اين ماه بر امت من بسيار ريخته مى شود(4).
امام موسى بن جعفرعليه السلام میفرمايند: رجب؛ نام نهرى در بهشت است كه از شير سفيدتر و از عسل شيرينتر، هركس يك روز از ماه رجب را روزه بگيرد، البته از آن نـهر سـيراب شـود(5).
حوادث و رويدادهاى تاريخى در ماه رجـب
حـوادث تـلخ و شيرينى در اين ماه اتفاق افتاده است كه برخى از آنها تاريخ جامعه بشرى را دگرگون كرده است كه به مواردى اشاره مى شود:
تغيير قبله
از اتفاقات مـهم و مـشهور مـاه رجب سال دوم هجرت، تغيير قبله مسلمانان از بـيت المقدس بـه طرف كعبه بود. در اين باره آيات 142 تا 144 سوره بقره نازل شده است و از اين آيات استفاده مى شود كه رسول خداصلى الله عليه وآله منتظر اين تحوّل بـزرگ بـودند.
مـبعث پيامبر اعظم الهى صلى الله عليه وآله
در 27 ماه رجب سال 40 عام الفيل(610ميلادى) پيامـبر خاتم صلى الله عليه وآله در چهل سالگى به رسالت الهى مبعوث شدند. ايشان در حالى كه در غار حرا، در حوالى مكه معظّمه به عـبادت مـشغول بـودند، امين وحى الهى، جبرئيل عليه السلام بر وى نازل شده و آياتى از كلام اللّه مـجيد را بـه عنوان طليعه امر عظيم نبوت و رسالت قرائت نمود. حضرت بعد از شنيدن آيه هاى سوره علق با نـور نـبوى وارد خـانه خديجه كبرى عليها السلام شد و پيامبرى خويش را به آن بانوى با عظمت عرضه داشـت و ايشـان بـا جان و دل شهادتين را بر زبان جارى ساخته و اسلام را با تمامى لوازماتش پذيرفت.
ميلاد مسعود حـضرت امـيرالمؤمنين عـلى عليه السلام
در سيزدهم ماه رجبِ سال 30 عام الفيل، فاطمه بنت اسد همسر حضرت ابوطالب عليه السلام فـرزندى بـه دنيا آورد كه به جز خانه خدا(كعبه) و فرشتگان الهى، هيچكس و هيچ مكانى شايستگى ميزبانى و خـيرمقدم گويى بـه او را نـداشت. تولد حضرت در خانه خدا، فضيلت و شرافتى بود كه پروردگار بزرگ به آن حضرت اختصاص داده و بـه اينوسيله، وى را معظّم داشته است.
ضمناً مادر ايشان نخستين بانوى هاشمى بوده كه براى مـردى هـاشمى فـرزند آورده است.
يزيد بن قعنب مى گويد: همراه عباس بن عبدالمطلب و گروهى از خاندان عبدالعزّى كنار كعبه نشسته بـوديم كه فـاطمه بنت اسد، مادر اميرالمؤمنين درحالى كه به على عليه السلام آبستن بود، آمد و درحـالى كه درد زايمـان او را گـرفته بود، گفت:
پروردگارا! من به تو و به فرستادگان و كتابهاى آنان مؤمنم و گفتار نياى بزرگوار خـودم ابـراهيم خـليل عليه السلام را تصديق مى كنم و او اين خانه عتيق را ساخته است. پروردگارا! تو را سوگند مى دهم بـه حـق كسى كه اين خانه را ساخته است و به حق مولودى كه در شكم دارم، زايمان را بر من آسان فرماى.
يزيد بن قـعنب مـى گويد:
ما خود ديديم كه پشت خانه كعبه شكافته شد و فاطمه دختر اسد، وارد كعبه شـد و از چـشمان ما پوشيده ماند و ديوار كعبه به هم آمـد و هـرچه كوشـيديم كه قفل در كعبه گشوده شود، نشد. دانستيم كه اين امـر به فرمان خداى عزوجل است. پس از چهار روز از كعبه بيرون آمد درحالى كه على عليه السـلام را در آغـوش گرفته بود، گفت: من بـر هـمه زنان پيش از خـود بـرترى يافـتم، زيرا آسيه دختر مزاحم(همسرِ مؤمنِ فـرعون) خـداى را مخفيانه و به اضطرار عبادت كرد و مريم دختر عمران، درخت خرماى خشكيده را با دسـت خـود به سوى خويش كشيد و از آن خرماى تـازه و رسيده خورد و حالآنكه مـن وارد كعـبه شدم و از ميوه ها و خوراكى هاى بهشت خـوردم و چـون خواستم بيرون بيايم، سروشى بر من بانگ زد كه اى فاطمه! او را على نام بگذار كه او على و خـداوند عـلى اعلى است، و نام او را از نام خـودم مـشتق سـاختم و به ادب خود، او را ادب و بـه امـور پوشيده اى از علم خود آگـاهش كردم. و او هـمان كسى است كه بتها را در خانه من مى شكند و بر فراز خانه ام اذان مى گويد و مرا تقديس و تمجيد مـى كند. خـوشا به حال آنكس كه او را دوست بدارد و از او فـرمان بـرد و واى بر كسـى كه او را دشـمن بـدارد و نافرمانى كند(6).
ولادت با سـعادت امام محمد باقرعليه السلام
پنجمين امام شيعيان و هفتمين معصوم، حضرت امام محمد باقرعليه السلام در سـال 57هـجرى قمرى در ماه رجب در مدينه متولد شـدند.
حـضرت امـام بـاقرعليه السـلام كه نام شريفش مـحمد اسـت، از ميان همه برادرانش او به منصب خلافت و امامت الهى پس از پدر والاگهرش رسيد و وصىّ او شد همه كس او را به عظمت مـى ستودند و عـوام و خـواص او را احترام مى كردند و از ياران پيامبرصلى الله عليه وآله همانها كه زنده مـانده و درك مـحضر آنـجناب را نـمودند، عـلوم، مـعالم و احكام را از وى روايت مىكردند و همچنين بزرگان تابعين و بزرگان فقهاء مسلمين از آن حضرت بهره هاى بسيارى مى بردند.
و بالاخره پايه فضل و بزرگوارى آنحضرت به جائى رسيده بود كه در ميان اهل علم و كمال ضرب المثل بـود و سرايندگان، اشعار بسيارى در ستايش او سروده و آثار خود را به نام او مزيّن مى داشتند. از جمله قرظى در ستايش آن حضرت مى گويد: اى بزرگى كه شكافنده علم و مايه مباهات پرهيزگارانى و اى بهترين كسى كه در قله كوههاى عالم علم و تـوحيد، خـداى خود را مىخوانى و پاسخ مىشنوى «يا باقر العلم لاهل التقى و خير من لبّى على الأجبُلِ»(7).
وفات حضرت زينب عليها السلام
زينب؛ مخفّف «زين أب» به معناى «زينت پدر» است. حضرت زينب عليها السلام زينت خانه اهـل بـيت عليهم السلام و پيام آور عاشوراى حسينى، در شب يكشنبه، 15ماه رجبِ سال 63هجرى قمرى بعد از آ ن همه مصائب و رساندن پيام حسينى به همه اقطار عالم و به تاريخ آينـدگان، بـا تنى خسته، تن به قـضاى الهـى در دادند.(مدرك)
شهادت حضرت موسى بن جعفرعليه السلام
عالِم اهل بيت عليهم السلام ابوالحسن، موسى بن جعفرعليه السلام امام هفتم و نهمين معصوم، بعد از تلاشهاى فـراوان و مـؤثر و بعد از اعلام محدوده »فـدك« در پاسـخ زمامدار ظالم عباسى(هارون الرشيد)، به خرماى زهرآلود مسموم و در زندان سندىبن شاهك در 25ماه رجبِ سال 183هجرى قمرى در سن 55سالگى به شهادت رسيده و در مقابر قريش در مدينةالسلام در حاشيه شهر بغداد به خاك سـپرده شـد. امروز مزارش مورد توجه عام و خاص مى باشد.
شهادت امام هادى عليه السلام
فرزند حضرت امام جوادالائمّه عليه السلام، از مادرى به نام سمانه مغربيه، پس از 42سال زندگى سراسر با عزت و عظمت و بعد از حدود 34سـال امـامت، عازم سـامرّا شدند چون امام على بن محمدعليه السلام به آنجا رسيد، متوكّل عباسى آن حضرت را در كاروان سرائى كه معروف به كاروانـسراى گدايان(خان الصعاليك) بود، فرود آورد و يك روز را در آنجا ماندند تا اينكه به دستور مـتوكل خـانه اى بـراى ايشان تدارك ديده و او را بدانجان منتقل نمودند.(اين است رسم متوكلها در پذيرائى از ميهمان عزيزى چون فرزند رسول خداصلى الله عليه وآله.
صـالح بـن سعيد مى گويد: روزى كه حضرت هادى عليه السلام به سامرّا وارد شدند، من خدمتش رفته به ايشـان عـرض كردم: قـربانت گردم اينان در همه جا مى خواهند نور شما را خاموش كنند و از قدر شما بكاهند تا جايى كه شما را در اين كاروانـسراى كثيف و بدنام(كاروانسراى گداها) جا داده اند؟ فرمود: اى پسر سعيد تو نيز چنين فكر مـى كنى(و هنوز در اين پايه از مـعرفت مـا هستى)؟ سپس با دست اشاره كردند ناگاه بوستانهائى با طراوت، و نهرهائى روان، و باغهائى ديدم كه در آن نيكورويانى خوشبو چون لؤلؤ و مرواريد درّ صدف درخشان بودند، چشم من از ديدن آن منظره خيره و در شگفت ماندم، آنگاه فرمود: اى پسر سـعيد ما هركجا باشيم، اين نعمتها براى ما مهياست، ما در كاروانسراى گدايان نيستيم!(8).
ولى بنى العباس و متوكل دست به هر كارى زدند تا بالاخره حضرت را با ظلم و ستم در سال 254هجرى قمرى در سامرا به شهادت رساندند(9).
پی نوشت ها:
- اقـبال الاعـمال، ج2، ص 634، «فضل فيما نذكره من فضل اول يوم من رجب و صومه».
- حسكانى، عبيداللّه، فضائل شهر رجب، ص 497.
- عيون اخبار الرضا، ج2، ص 71.
- همان، ص 72.
- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 53.
- بحارالانوار، ج35، ص 8.
- الإرشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد، ج2، ص 157.
- اصـول كافـى، ج2، ص 599.
- پيشوائى، مهدى، سيره پيشوايان، ص 567.
برگرفته از سایت:آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: درسهایی از مکتب اسلام » خرداد 1391 - شماره 613 (از صفحه 53 تا 58)