بِسم الّلهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
إِنَّا جَعَلْنا في أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ
به راستی که ما درگردنهای آنان غل هایی قرار دادیم که تا چانهشان را میپوشاند .در نتیجه سرهای آنان- بالا مانده است ونمیتوانند اطراف و پیش پای خود را ببینند.
وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ (یس 8و9)
و پیشروی آنان حائل و پشت سرشان نیز حایل و سدی قرار دادیم و به طور فراگیر آنان را پوشاندیم،پس هیچ چیز را نمیبینند.
محـرومیـت از هـدایت و مـعرفت
خداوند ابزار شناخت را برای هدایت و تربیت در اختیار آدمی قرار داده است. عقل و خرد، وجدان و فطرت به همراه حواس ظاهری انسان همگی در جهت پرورش و رشد آدمی باید به کار گرفته شوند.
این وسایل خداداد اگر مورد بهرهبرداری صحیح باشند روز بروز قویتر و نیرومندتر میشوند اما اگر مدتی درمسیرهای انحرافی قرار گیرند و یا اصلاً از آنها استفاده نشود تدریجاً تحلیل رفته و یا به کلی دگرگون میشوند.
اعمال نادرست و موضع گیرهای انحرافی انسان نعمت بزرگ ابزارهای شناخت را از او میگیرد.
آیات فوق ترسیم گویایی از همین مسأله مهم و سرنوشت ساز است.
هوسبازان مستکبرو خودخواهان متعصب و دنبالهروهای بیقید و شرط را به کسانی تشبیه میکند که ازیکسو در غل و زنجیر گرفتارند و از سوی دیگر در محاصره دوسد نیرومند و غیر قابل عبور قرار گرفتهاند و این در حالی است که چشمانشان بسته و نابینا است و قدرت بر حرکت نیز ندارند.
نکته اول: وقتی شیطان در دل رسوخ میکند قلب با تمام ابعاد متوجه دنیا میشود و به کلی از آخرت روی میگرداند .کمکم تمام خطوط ارتباطی خود با خدا را قطع کرده و پیوند ها را گسسته و تمام دریچههای هدایت را به روی خود میبندد ، فطرت توحیدی خود را نیز با اعمال زشت و اخلاق آلوده به کلی پایمال میکند.
در چنین حالتی است که میفرماید: ما درگردنهای آنها غُلهایی قرار دادیم که تا چانههای آنها ادامه دارد و سرهای آنها رابه بالا نگه داشته است." إِنَّا جَعَلْنا في أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ"
"اعناق" جمع "عُنُق "به معنای گردن است. کلمه "اغلال"جمع "غُل " و غُل به طوری که بعضی گفتهاند به معنای هر وسیلهای است که دست را به گردن بندد وآنرا برای شکنجه دادن و تشدید عذاب در اشخاص استعمال میکنند.
کلمه " مُقْمَحُونَ " به معنای سر بلند کردن است از این کلمه بر میآید ،غلهایی که در اهل دوزخ به کار - میرود آنقدر بزرگ است که بین سینه تا زیر چانه را پر میکند. بطوری که سرهاشان رو به بالا قرار میگیرد دیگر نمیتوانند سر را پایین آورند و راه پیش پای خود را ببینند این تشبیه اشاره به حال انسانهای لجوجی دارد که طوق تقلید وزنجیر عادات ورسوم خرافی رابرگردن ودست وپای خود بستهاند وغلهای آنها آنقدر پهن وگسترده است که سرآنها را بالا نگه داشته واز دیدن حقایق محروم ساخته است.
نکته دوم: آیه بعد توصیف دیگری از همین افراد است و ترسیم گویایی از عوامل نفوذ نا پذیری آنها در برابر حق که میفرماید: ما در پیش روی آنها و در پشت سرشان سدی قراردادیم."وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ" آنها در میان این دو سد چنان محاصره شدهاند که نه راه پیش دارند و نه راه بازگشت.
کلمه "سَد"به معنای حایل بین دو چیز است. جمله "مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ" کنایه از همه جهات است.
سد پیش رو اشاره به این دارد که از هدایت استدلالی محروم میگردد، میخواهد به عقب باز گردد و به هدایت فطری نظر بیفکند، سد و مانع پشت سر، او را از بازگشت به فطرت نیزباز میدارد .
در بیانی دیگر میتوان گفت هنگامی که انسان در حرکت به سوی مقصدی به مانعی برخورد کند به عقب باز میگردد، تا راه دیگری به سوی مقصد پیدا کند اما وقتی در دو طرف سدی ایجاد شده است از پیدا کردن راه به سوی مقصد به هر حال محروم میشود.
بعضی از مفسران این آیه را با آیه" سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ تطبیق دادهاند. (فصلت/53)
میگویند برای شناخت خداوند دو راه مطالعه وجود دارد راه آفاقی وراه انفسی.
هنگامی که قدرت شناخت انسان از کار میافتد هم طریق مشاهده آیات انفسی بر او بسته میشود و هم مشاهده آیات آفاقی.
بنابراین از معرفت وشناخت وبدنبال آن تربیت خود رامحروم می کند.