شنبه, 03 آذر,1403

­

شنبه, 04 دی,1395

مزاياي دين در زندگي بشر در عصر تکنولوژی(قسمت دوم)

مزاياي دين در زندگي بشر در عصر تکنولوژی(قسمت دوم)

«از منظر ديني، دنيا ظاهري دارد و باطني. ظاهر دنيا فريبنده و غفلتآور است و باطن دنيا همان آخرت است. خودِ دنيا بد نيست، بلكه آنچه كه بد و مذموم شمرده ميشود، عبارت است از: دل‌بستگي و رغبت به دنيا و دوست داشتن يا پرستيدن آن و اصالت قائل شدن براي آن و فراموش كردن زندگي اخروي. محبت دنيا [هم] سرچشمه همه خطاهاست. دنيا، دار امتحان و آزمايش است و نعمتها و نقمتهاي دنيوي، زمينه‌ساز امتحانند. در متون ديني، زندگي دنيا موقت و زودگذر معرفي ميشود و انسان در دنيا مسافر به حساب ميآيد؛ مسافري كه ناگزير است در حين سفر، براي منزلگاه نهايي خود توشه‌اندوزي كند.

   سید محمود طاهری

3. اخلاق‌مدار كردن انسان (ضمانت اخلاقي بخشيدن)

دين افزون بر آنكه، در مواردي كه عقل، قادر به تشخيص امور اخلاقي نيست، امور اخلاقي را به بشر آموزش مي‌دهد و او را از آموزه‌هاي اخلاقي آگاه مي‌كند و بيشترين تلاش و تدبير را در اخلاق‌مند كردن آدم‌ها كرده است، مانع از نگرش سكولاريستي و سودمدارانه صرف به مقوله اخلاق نيز مي‌شود. پس در اين باره، نقش اخلاق را در حيات انسان‌ها، بسي فراتر از آن اعلام مي‌كند كه تنها مايه سامان يافتن دنياي آنها شود و تنها گونه‌اي «انضباط اخلاقي مادي» نام گيرد، بلكه نقش اصلي اخلاق را تضمين بخشيدن به سعادت روحي و حيات ابدي آنها معرفي مي‌نمايد و در نتيجه، «بي‌اخلاقي» را با «دين‌مداري» جمع‌نشدني مي‌داند. در واقع، هيچ پديده‌اي، همانند دين نمي‌تواند اهميت واقعي اخلاق را به بشر گوشزد كند و او را گِرد اخلاق، جمع بياورد و از او انساني اخلاقي به معناي واقعي بسازد؛ چرا كه دين، همواره دست كم از دو عنصر مهمي ياد مي‌كند كه به دليل هم‌سويي فطرت انسان‌ها با اين دو عنصر، نقش عمده‌اي در سوق دادن آدم‌ها به سوي اخلاق دارد و آن دو عبارتند از: مبدأ (خداوند) و معاد. در واقع، يادآوري دين درباره اين دو عنصر، به گونه‌اي است كه با شكل گرفتن باورمندي به اين دو در بشر، تن دادن به لوازم آن نيز حتمي خواهد بود و ترديدي هم نيست كه از لوازم اين باورمندي، اخلاق‌گرايي و پاي‌بندي به مباني اخلاقي خواهد بود.

«از منظر ديني، دنيا ظاهري دارد و باطني. ظاهر دنيا فريبنده و غفلتآور است و باطن دنيا همان آخرت است. خودِ دنيا بد نيست، بلكه آنچه كه بد و مذموم شمرده ميشود، عبارت است از: دل‌بستگي و رغبت به دنيا و دوست داشتن يا پرستيدن آن و اصالت قائل شدن براي آن و فراموش كردن زندگي اخروي. محبت دنيا [هم] سرچشمه همه خطاهاست. دنيا، دار امتحان و آزمايش است و نعمتها و نقمتهاي دنيوي، زمينه‌ساز امتحانند. در متون ديني، زندگي دنيا موقت و زودگذر معرفي ميشود و انسان در دنيا مسافر به حساب ميآيد؛ مسافري كه ناگزير است در حين سفر، براي منزلگاه نهايي خود توشه‌اندوزي كند.

دين به ما ميآموزد كه زندگي دنيا در مقايسه با زندگي اخروي، متاعي ناچيز و بازيچهاي بيش نيست... و از ما ميخواهد كه با استفاده از امكاناتي كه در دنيا در اختيار ما قرار داده شده، در تحصيل آخرت بكوشيم و در عين حال، نصيب خود از زندگي دنيا را فراموش نكنيم.

بدون شك، مجموعه آموزههاي ديني در باب دنيا و در مورد تأثيري كه اعمال آدمي در دنيا در سعادت و شقاوت اخروي به جاي ميگذارند، اگر در جان آدمي بنشيند، ميتواند نقش سازندهاي در اخلاقي شدن و اخلاقي ماندنِ مؤمنان بازي كند».1

بيگمان، يكي از مهمترين ياري‌رساني‌هاي دين به اخلاق، از رهگذار پرده‌برداري از صُوَر غيبي و نتايج دراز مدت اَعمال خوب و بد انسان است و دين از اين طريق نيز به اخلاقي شدن و اخلاقي ماندن دين‌داران كمك ميكند.2

ديگر كاركرد مهم دين در قلمرو اخلاق، پيوند زدنِ مفاهيم اخلاقي به مفاهيم ديني است. برقراري پيوند ميان مفاهيم اخلاقي و مفاهيم ديني، به جز تعريف مفاهيم اخلاقي در قالب مفاهيم ديني است. براي مثال، صبر يكي از فضايل اخلاقي است و با صرف نظر از آموزههاي ديني هم مي‌توان، معناي صبر و حكم اخلاقي آن را دانست.

دين هم تنها به ما توصيه نميكند كه صبور باشيد، بلكه خداوند در بسياري از آيات قرآن ميگويد: «خداوند، شكيبايان را دوست دارد.»3 يعني ميان صبر به عنوان فضيلتي اخلاقي و محبت خداوند به عنوان محرّك و انگيزه قوي ديني، ارتباط برقرار ميكند و از اين طريق، موجب ميشود واكنش مؤمنان در برابر محبت خداوند، به صبر منتقل شود و آنان براي جلب محبت خداوند، ناگزير شوند اين فضيلت اخلاقي را در خود پرورش دهند. دين از اين طريق، انگيزه‌اي دو چندان براي پايبندي به ارزشهاي اخلاقي در روح و روان مؤمنان ايجاد ميكند. در اينجا دين از احساسات، عواطف و انگيزههاي ديني كه در مؤمنان قوّت بسيار دارد، سود ميجويد تا آنان را به كسب فضايل اخلاقي و زدودن رذايل اخلاقي، تشويق و ترغيب كند.4

مطلب ديگر درباره نقش دين در ضمانت اخلاقي آدميان و اخلاق‌مدار ساختن آنها اين است كه نظام اخلاقي عالَم، يكي از آموزههاي كلي دين است كه توجه به آن، در اخلاقي شدن و اخلاقي ماندن مؤمنان نقش بسزايي ايفا ميكند. اين آموزه ميگويد: جهان هستي، افزون بر نظم طبيعي ـ علمي، داراي نظمي اخلاقي هم هست، به اين معنا كه در برابر كارهاي نيك و بد آدمي، حساسيت ميورزد و در مقابل اعمال و رفتار او واكنش مناسب نشان ميدهد. تبيينِ اخلاقي پديدههاي مادي و طبيعي، يكي از زمينههاي غالب در متون ديني را تشكيل ميدهد و اين آموزه مهم ديني، پاسخ سرراست و روشني به پرسش «چرا بايد اخلاقي بود؟»، در اختيار مؤمنان قرار ميدهد... . در اين اوضاع و احوال، اگر كسي معتقد باشد جهاني كه در آن زندگي ميكند، از نظر اخلاقي، كور و كر و بي‌اعتنا و بيطرف است و تنها بر اساس قوانين طبيعي ـ علمي اداره ميشود و ملاحظات اخلاقي در روند پديدههاي اين عالَم هيچ نقشي ندارند، به طور طبيعي، انگيزه ضعيفتري براي پايبندي به اخلاق خواهد داشت تا كسي كه به نظم اخلاقي عالَم، ايمان دارد.5

بيگمان، مهمترين ياري دين به اخلاق، در زمينه شكوفايي حس اخلاقي آدمي است. آموزههاي ديني در باب اوصاف خداوند و نيز تقرب به او بر اثر عبادت و بندگي، حس اخلاقي آدمي را شكوفا ميكنند و به بينش و معرفت اخلاقي او عمق ميبخشند.6

سرانجام آنكه يكي از ‌نقشهاي ارزنده‌ و اساسي دين در قلمرو اخلاق، مهار و تعديل خودگروي و خودخواهي است. خودگروي و خودخواهي، آفت اخلاق و چه بسا يكي از موانع مؤثر پايبندي به ارزشهاي اخلاقي به شمار ميرود. اين ويژگي نه تنها در مقام عمل به ارزشهاي اخلاقي، بلكه در مقام علم به اين ارزشها نيز اخلال ايجاد ميكند و آدمي را از درك و تشخيص وظايف اخلاقي خود در قبال ديگران باز ميدارد. دين ميكوشد خودگروي تنگ‌نظرانه و نزديك‌بينانه و دنيوي‌انديش را به خودگروي روشن‌بينانه و دورانديشانه و آخرت‌انديش تبديل كند. دين با آموزش مراحل سير و سلوك به آدمي، ميآموزد كه چگونه از شر نفس اماره كه از منظر ديني، سرچشمه همه بديها و ناهنجاريها و مفاسد اخلاقي است، خلاص شود و چگونه وجدان انساني و اخلاقي خود را شكوفا و قوّه داوري اخلاقي خود را تزكيه و تهذيب كند. اين امر همان چيزي است كه در علم اخلاق و فلسفه اخلاق سكولار، به ندرت يافت ميشود.7

به تعبير شهيد مطهري رحمه الله :

دين و ايمان، پشتوانه اخلاق است، يعني آدمي محتاج است به اخلاق خوب (اخلاق خوب، هر چه باشد). پشتوانه و ضامن اخلاق خوب، دين و ايمان است. در پرتو دين است كه آدمي ميتواند واقعاً عفيف و پاكدامن و متقي باشد؛ عادل و غير متجاوز و با انصاف باشد... . به واسطه دين، آدمي در مقابل زورمند، شجاع و قوي ميگردد.8

كانت مينويسد:

دين است كه به اخلاق، قدرت، زيبايي و واقعيت ميبخشد؛ زيرا اخلاق، في نفسه يك امر آرماني است و بدون يك موجود متعالي كه به آرمان اخلاقي، واقعيت ميبخشد، اخلاق به صورت آرمان باقي خواهد ماند (و بروز نخواهد كرد)... . دين چيزي است كه به اخلاق نيرو ميدهد و در واقع، محرّك اخلاق است. اخلاق، بدون دين نميتواند حامي ما باشد؛ زيرا تمام اعمال اخلاقي ما، از طريق دين، كامل ميشوند. در واقع، الزامات ما بدون دين، بدون محرّك و انگيزهاند.9

همچنين شهيد مطهري رحمه الله در اين باره معتقد است:

آيا اخلاق، منهاي دين ميتواند وجود داشته باشد يا نه؟ (در پاسخ ميگوييم:) اگر هم بتواند وجود داشته باشد، دين، مؤيد و نيرو و پشتوانهاي براي اخلاق ميشود. بعضيها حتي خودِ فرنگيها چنين نظر دادهاند كه اخلاق منهاي دين، پايهاي ندارد.

داستايوفسكي، نويسنده روسي، ميگويد: «اگر خدا نباشد، همه چيز مباح است.» مقصودش اين است كه هيچ چيز ديگري كه بتواند واقعاً مانع انسان از انجام [دادن] اَعمال ضد اخلاقي شود، نيست... .

تجربه نشان داده آنجا كه دين از اخلاق، جدا شده، اخلاق، خيلي عقب مانده است. هيچ يك از مكاتب اخلاقيِ غيرِ ديني در كار خود موفقيت نيافتهاند. قدر مسلّم اين است كه دين، لااقل به عنوان يك پشتوانه براي اخلاق بشر، ضروري است. اين است كه داد و فريادشان در اين زمينه بلند است ـ با تعبيرات مختلف ـ كه بشر هر اندازه كه از لحاظ صنعت و تمدن، پيش رفته، از نظر اخلاق عقب مانده است. چرا؟ زيرا مكاتب اخلاقي وجود نداشته. مكاتب اخلاقي كه از قديم بوده، بيشتر مذهبي بوده و بس و به هر نسبت كه دين و ايمان ضعيف گرديده، عملاً ديده شده كه اخلاق بشر پايين آمده است. اين است كه براي ايمان، لااقل به عنوان پشتوانهاي براي اخلاق ـ اگر نگوييم تنها ضامن اجراي آن ـ بايد ارزش فوق العاده قائل باشيم.10

1. ابوالقاسم فنايي، دين در ترازوي اخلاق، ص 169.

2. همان، ص 17.

3. نک: آل عمران: 146.

4. دين در ترازوي اخلاق، صص 171 و 172.

5. همان، صص 173 و 174.

6. همان، ص 178.

7. همان، صص 182 و 184.

8. مرتضي مطهري، يادداشتها، ج 4، ص 153.

9. ايمانوئل کانت، درسهاي فلسفه اخلاق، صص 115 و 116.

10. مرتضي مطهري، تعليم و تربيت در اسلام، صص 118 و 119.

منبع: نیاز بشر به دین در عصر تکنولوژی، سيدمحمود طاهري، مرداد1395(نسخه الکترونیکی)

ادامه دارد

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان