برشی از کتاب:
همهچیز از یک پیامک شروع شد شبی در مجتمع اساتید دانشگاه زاهدان میهمان بودم حین صحبت برایم پیامکی از طرف جناب سروان آمد ،ایشان از پرسنل محترم ناجا بود که بهطور اتفاقی با هم آشنا شده بودیم ،در شهرستان نیکشهر خدمت میکرد و کمی اطلاعات مذهبی داشت و معمولاً برای جلوگیری از جرم و اصلاح مجرمان معتقد بود از اخلاق اهلبیت ع باید سخن گفت .
نکته جالبتر اینکه برای او مهم نبود کسی را که اکنون به مکتب اهلبیت دعوت میکند اگر سؤال مشکلی بپرسد میتواند پاسخ دهد یا خیر.
با اعتمادبهنفس مثالزدنی بدون سنجیدن جوانب قضیه به بحث با مولویها و طلاب اهلسنت میپرداخت از طرفی این اعتمادبهنفس بالای جناب سروان و ورود مستقیم به بحثهای تخصصی و از طرف دیگر نداشتن اطلاعات کافی باعث میشد هر جا با مشکل مواجه شده در حضور طرف مقابل به من و امثال من زنگ بزند حدس زدم دوباره دست گل بآب داده که به یاد ما افتاده .
پیامک را باز کردم :
"در جمع برادران اهل سنت نشسته ایم، می پرسند که اگر حضرت علی ع علم غیب داشت و میدانست که شهید میشود چرا به مسجد کوفه رفت آیا این خودکشی نیست ⁉️
.....
علاقه مندان جهت مطالعه ادامه مطلب می توانند به کانال پژوهش به آدرس زیر مراجعه فرمایند.
https://eitaa.com/pajohesh_narjes