بِسم اللهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
«وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حين»؛ و تا مدتی از آنان روی برگردان
«وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ»؛ و بنگر پس بزودی (محصول اعمال را) میبینند.
«سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّه عَمَّا يَصِفُونَ»؛ پاک و منزه است پروردگارتو، پروردگار عزت (وقدرت) از توصیف هایی که آنان میکنند
«وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلينَ»؛ سلام برای همهی فرستادگان.
«وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»؛ ستایش برای خداوند است که پروردگار جهانیان است. (صافات 178 تا182)
مهـر و قهـر مـربـی
به زبان آوردن مهر، مایه تحکیم پیوند تربیتی است و حفظ این پیوند لازمه و زمینهی تأثیرگذاری مربی و متربی است. از این رو در توصیههای اسلامی بر به زبان آوردن مهرو محبت تأکید شده است.
عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «إِذَا أَحْبَبْتَ رَجُلًا فَأَخْبِرْهُ بِذَلِكَ فَإِنَّهُ أَثْبَتُ لِلْمَوَدَّه بَيْنَكُمَا».
امام صادق علیه السلام میفرمایند: «هرگاه محبت کسی رادر دل داشتی، او را از این محبت با خبر کن که این آگاهی دوستی ومودت شما را استوارتر خواهد کرد».
گاهی مربی از منع مهر (قهر) باید استفاده کند اگر مهر و محبت نافذ و تاثیرگذار باشد منع آن نیز دارای نفوذ بوده و برانگیزنده است. به زبان آوردن قهر و ابراز بی مهری، ترس از محرومیت را در مخاطب دامن میزند به خصوص مخاطبی که وابسته و دلبسته است و این ترس عامل بازدارندهی نیرومندی است که خطا کاری را مهار میزند، نباید از این نیرومندی و تعیین کنندهگی عدم مهر ومحبت (قهر) غافل شد.
خداوند دربرخورد با انسان مکرر این شیوه (قهر) را به کار بسته است و به پیامبرصلی الله علیه وآله دستور سلب مهر نسبت به لجوجان میدهد.
نکته اول: در آیات پایانی سوره صافات خداوند برای دلداری پیامبر صلی الله علیه وآله و مؤمنان و تهدید مشرکان بیخبر میگوید: «وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حينٍ»؛ از آن ها روی بگردان وآن ها را تازمان معینی به حال خود بگذار.
این جمله تهدیدی است پر معنی وهول انگیز که مخاطبان را به دلهره وا میدارد به خصوص اینکه تعبیر «حَتَّى حينٍ» (تامدتی) به صورت سربسته ادا شده است.
اما تا چه مدت؟ تازمان هجرت؟ تا موقع جنگ بدر؟ تا فتح مکه ویا زمانی که شرایط قیام نهایی وعمومی مسلمانان برضد این کور دلان فراهم گردد.
نظیر این تعبیر در جای دیگر قرآن دیده میشود آنجا که میفرماید: «ثُمَّ ذَرْهُمْ في خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ»(انعام/91) بگو الله سپس آن ها را رها کن که در دروغ های خود بازی کنند.
آری خداوند به عنوان مربی جهت تربیت متربیان اعلام میکند که پیامبر صلی الله علیه وآله به عنوان اعتراض به مردم لجوج و گمراه پشت کند تا آن ها با نتایج مرارت بار اعمالشان گرفتار شوند «وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ».
نکته دوم: سپس سوره را باسه جمله پر معنی درباره خداوند و پیامبران و جهانیان پایان میدهد.
درجمله اول میگوید: «سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّه ... »؛ منزه است پروردگار تو، پروردگار صاحب قدرت.
در توضیح این عبارت قرآنی باید بگوییم: یکی از مهمترین مسائلی که انسان باید به آن مشغول شود شناخت خداوند است.
از بشر به مقدار توانایی اش انتظار معرفت میرود . نهایت کاری که انسان در این زمینه میتواند انجام دهد این است که پروردگارش را از آنچه شایسته مقام اولوهیت نیست منزه دارد که با لفظ «سُبْحانَ» بیان شده است. وسپس او را به تمام صفات کمال توصیف نماید که با کلمهی «رَبِّ الْعِزَّه» به حکمت ومالکیت و ربوبیت خداوند اشاره شده است.
نکته سوم: مفسران وفقیهان در تبیین بهترین کلمات ذکر ویاد خدا اختلاف نظر دارند ، برخی از آنان میگویند: بهترین کلمه «الحمدلله» است و دیگران میگویند: «لااله الا الله» است و گروه سوم میگویند: «اللهُ اکبر».
اما آنچه باتوجه به آیات به نظر میرسد ذکر «سُبحان َالله» بزرگترین وگران سنگ ترین آن کلمات در پیشگاه خداوند است.
زیرا طبیعت انسان طبیعتی است که درجهل و دور شدن از خدا قرار میگیرد و براساس تعلق به دنیای مادی- و محدود و غرق شدن در امیال نفسانی و آرایش طبیعت از پروردگار خود دور میشود و به نحوی پنهانی به خدا شرک میآورد و این امری است که او را محتاج به تکرار تسبیح و گفتن ذکر سبحان الله میکند.
نکته چهارم: نکتهی مهم دیگر زندگانی انسان ها مسأله تکمیل نقایصی است که رفع آن عیوب و نقایص بدون وجود رهبران الهی و ارشاد کنندگان آسمانی ممکن نیست و جملهی «سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلينَ» اشاره ای به آن است.
و در انتها به کمال انسان تربیت شده اشاره می کند که چگونه نعمت های پروردگارش را دیده و با رحمت و لطف او به آرامش دست یافته و خداوند را شکر می کند و میگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»