در کنار این دیدگاههای مادینگر، مکاتب الهی و آخرتنگر هستند که اقتصاد را نه هدف زندگی بشر بلکه وسیلهای برای حیات بشر میدانند تا بدینوسیله به هدفهای متعالی دست یابند.
موضوعی بهنام اقتصاد و بویژه علم اقتصاد از آغاز زندگی بشر با او همراه بوده است. رفتارهای اقتصادی انسان ریشه درنیازهای او دارد. با گذشت زمان، افزایش جمعیت، محدویت منابع و نیز با افزایش و تنوع نیازها در فرایند تحولات جهانی و توسعه تمدن بشری، مسئله اقتصاد وتامین معاش ونیازمندیهای رو به تزاید انسان دائما متحول وپیچیدهتر شده است. به لحاظ اهمیت، مسئله اقتصاد درمکاتب مختلف بادیدگاههای متفاوت مبتنی بر جهانبینیهای آنها تفسیرهای متعددی شده است. این موضوع درمکاتب مادی به هدف زندگی فردی واجتماعی تبدیل شده است. بهطوریکه همه چیز را برای اقتصاد وتامین معاش و رفاه مادی ودنیوی پیگیری میکنند. درتاریخ تکامل علم اقتصاد مکاتب مختلفی از این نگرشها برای تبیین رفتارهای اقتصادی بشر ظهور یافتهاند وپس ازمدتی با پیدایش دیدگاههای مکاتب جدیدتر حذف و یا به حاشیه رفتهاند.
در کنار این دیدگاههای مادینگر، مکاتب الهی و آخرتنگر هستند که اقتصاد را نه هدف زندگی بشر بلکه وسیلهای برای حیات بشر میدانند تا بدینوسیله به هدفهای متعالی دست یابند. دراین دو دیدگاه مبانی دونگاه به اقتصاد کاملا متفاوت است. ولذا صاحبان اندیشه در این دو دیدگاه براحتی نمی توانند همدیگر را درک کنند و به ماهیت و وظیفه اقتصاد که علیالقاعده باید در تمام جوامع یکسان باشد، برسند. این اختلاف زمانی تشدید میشود که اندیشمندان دودیدگاه درمنتهاالیه افراطی این نظریات قرار میگیرند. نفی آنچه که مادی نیست و ختم تمام راهها به حیات دنیوی از یک سو و نپذیرفتن اقتصاد وتامین رفاه به عنوان یک اصل درزندگی بشر از سوی دیگر، منشاء عدم تفاهمها و تبعا عدم استفاده از جنبههای مثبت هر دیدگاهی خواهد شد. دراین میان موضوع اصلی این است که واقعا مسئله اقتصاد چیست و درکجای زندگی بشر است و وظیفه آن چیست. با تنگناها و بحرانهای اقتصادی ناشی از عوامل اقتصادی وسیاسی چگونه برخورد میشود.بخصوص اینکه گاهی اقتصاد به عامل فشار کشورهای معارض و رقیب تبدیل میشود.
این مقاله در صدد آن است که با تبیین موضوع از منظر دو دیدگاه واستفاده از وجه مشترک اقتصاد متعارف به مسئله اقتصاد در جامعه اسلامی بپردازد وسپس موضوع اصلی مقاله را که اقتصاد مقاومتی است در اقتصاد اسلامی دنبال نماید. دراین مقاله موضوعات علم اقتصاد، مکتب اقتصادی و نظام اقتصادی بحث میشود وسپس نتیجهگیری میشود که اقتصاد مقاومتی محصول اقتصاد اسلامی است. و هر اقتصاد اسلامی ذاتا مقاومتی است ولذا مناسبترین راه برای تحقق اقتصادی پویا و مقاوم پیگیری و اجرای اقتصاد اسلامی خواهد بود.
2-مبانی نظری
با نگاه توحیدی عالم دارای یک نظام واحد و هماهنگ است. اسلام به معنی وسیع کلمه برای حاکم کردن این نظام بر عالم از جانب خداوند متعال بوسیله پیامبران بزرگ عرضه شده است.این نظام الهی (یا همان نظام اسلامی) زیرمجموعههایی دارد. از جمله این نظامها،نظام اجتماعی، نظام سیاسی، نظام طبیعی، نظام اقتصادی و... هستند که این نظامها با هم مرتبطاند و بر هم اثر متقابل دارند. دریک تعریف،نظام بهمعنای سامانه، سیستم و یا مجموعهای هماهنگ از پدیدهها و قواعد حاکم بر آنهاست. حال سئوال این است که نظام اقتصادی چیست؟
تعاریف زیر از جمله تعاریفی هستند که برای نظام اقتصادی بیان شدهاند.
الف : نظام اقتصادی عبارتست از مجموعه مرتبط و منظم عناصری که به منظور ارزشیابی و انتخاب در زمینه تولید، توزیع و مصرف برای کسب بیشترین موفقیت فعالیت میکند(نمازی،1382،29).
ب : نظام اقتصادی یک الگوی عملی اقتصادی متشکل از ابعاد مختلف و نهادهای متفاوت است که برای رسیدن به هدف مشخص با یکدیگر هماهنگ باشند(لطفعلص پور،1383،94).
ج : نظام اقتصادی مجموعهای هماهنگ از پدیدههای اقتصادی و قواعد حاکم بر آنهاست.
وظیفه هر نظام ایجاد هماهنگی وتوازن میان نهادهای مختلف برای حرکت از وضع موجود به سمت وضع مطلوب است. در این تحقیق منظور از نظام اقتصادی، نظامی است که با بکارگیری قواعد اقتصادی نظام الهی، در ارتباط با سایر نظامها و استفاده از ابزارهای اقتصادی وظیفه تأمین، توزیع و مصرف جامعه را بر عهده دارد.یک نظام اقتصادی با این تعریف شامل سه بخش عمده میشود.
مکتب اقتصادی ، نهادهای مرتبط با اقتصاد و علم اقتصاد
2-1- مکتب اقتصادی
مکتب، مجموعه اندیشهها و افکاری است که جمعی از آن پیروی میکنند(لطفعلی پور،1383 93).مکتب اقتصادی یک رشته افکار مبتنی بر روش معین در باب جنبههای اساسی رفتار اقتصادی است. مثلا مکتب کلاسیک، مکتب شیکاگو و.... مکتب اقتصادی مجموعهای از قوانین و مقررات و بایدها و نبایدهای اقتصاد را معین میکند. مکتب اقتصادی، شامل فلسفه اقتصادی ، اخلاق اقتصادی ، سیاست اقتصادی ، فقه اقتصادی ، فرهنگ اقتصادی و... در نظام اقتصادی اسلام است.هر کدام از این عناصر در جای خود و همه آنها به عنوان یک مجموعه ، مکتب اقتصادی را تشکیل میدهند. موضوعاتی مانند حلال و حرام که از فقه اقتصادی است و یا سیاستهای اقتصادی (حتی گاهی سیاستهایی مثل سیاستهای پولی و مالی) منبعث و برگرفته از مکتب اقتصادی هستند.
2-2- نهادهای اجتماعی- اقتصادی
نهادهای اجتماعی ساختارها و سازوکارهای نظم و همکاری هستند که رفتار گروههای انسانی را در اجتماعات معین راهبری میکنند(نهاداجتماعی- (fa.wikipedia.org/wiki. نهاد معمولاً برای اشاره به آداب و رسوم و الگوهای رفتاری است که برای جامعه و همچنین سازمانهای رسمی خاص دولتی و خدمات عمومی اهمیت دارد به کار میرود.
نهادهای مدنی به نهادهایی در راستای ایجاد قابلیت در جهت توسعه مبانی فرهنگی و اجتماعی در یک کشور گفته میشود. مشخصه اصلی نهادهای مدنی، غیردولتی بودن آنها و عدم وابستگی تشکیلاتی و مالی به حاکمیت سیاسی و ارگانهای دولتی کشور است. نهادهای مدنی شامل احزاب و انجمنهای صنفی است.
بهطور خلاصه نهادها مجموعه قوانین و مقررات رسمی وغیر رسمی در جامعه و نیز سازمانهایی است که آنهارا اجرا میکنند. بنا بر این نهادهای تأثیرگذار بر پدیدههای اقتصادی در یک جامعه دو دستهاند. دسته اول، نهادهای منبعث و برخاسته از ساختار حاکمیت در نظام اقتصادی (نهادهای رسمی) و دسته دوم نهادهای شکلگرفته در جامعه براساس آداب و رسوم و فرهنگ و...(نهادهای غیر رسمی) هستند. البته نهادها از هر نوع و شکل آن تحت تأثیر مکتب حاکم بر جامعه خواهند بود. و نهاهای مقبول و مطلوب در نظام اسلامی نهادهایی خواهند بود که حداقل با اصول و ارزشهای مکتبی مغایرت نداشته باشند. ولو اینکه به عنوان واقعیت در جامعه وجود داشته باشند.
2-3- علم اقتصاد
اقتصاد ، علم تخصیص بهینه منابع محدود برای برآورده کردن هرچه بیشتر نیازهای زیاد بشر است. علم اقتصاد علم کشف رابطه بین پدیدههای اقتصادی است.نیاز های بشر یا علاقه به توسعه و رفاه باعث پیدایش و رشد علوم بخصوص علم اقتصاد شده است."تدبیر منزل" یا تدبیر معاش تعریف درستی بوده که ابتدا برای علم اقتصاد گفتهاند.امروز تخصیص بهینه منابع میگویند که همان مفهوم است.اقتصاد علم مطالعه رفتار اقتصادی افراد (حقیقی و حقوقی) است.مصرف کننده اغلب بدنبال افزایش مطلوبیت خویش است .تولید کننده با هدف کسب درآمد و سود به تولید همت میگمارد .
علم اقتصاد شیوه بهینه تولید ،توزیع ومصرف را تبیین میکند، چگونه تولید شود که با کمترین هزینه بیشترین محصول حاصل شود. چگونه توزیع شود تا رفاه جامعه حداکثر شود. تحلیل مصرف بر این اساس که چگونه تقاضای بهینه مصرف کننده تحت تاثیر عوامل مختلف شکل میگیرد نیز درحوزه علم اقتصاد قرار دارد. علم اقتصاد ابزار بهینهسازی وضعیت اقتصادی (فرد و جامعه) است که در چارچوب قیدها ومحدودیتهای مکتب اقتصادی و با در نظر گرفتن ملاحظات نهادی عمل میکند. به عبارت دیگر رعایت قوانین مکتب و قواعد نهادهای اجتماعی حیطه تبیینی علم اقتصاد درهر جامعه است .
علم اقتصاد مثل هر علم دیگری سیر تکاملی دارد.این علم مبتنی بر شرایط زمان و مکان و نیازها و تجربیات بشر است. براساس فرضیاتی نظریاتی داده میشود که گاهی درست است یا لااقل در مقطعی درست عمل میکند و گاهی هم نیست. در هر صورت این علم در فرایند زمان و تجربیات بشر تغییر مییابد و کامل میشود. علم اقتصاد نمیتواند مبنای قضاوتهای ارزشی قرار گیرد، زیرا خواستگاه مسائل ارزشی مکتب است و علم اقتصاد صرفاً به روابط علت و معلولی بین پدیدهها میپردازد(لطفعلی پور،1383،92).از این رو علم اقتصاد جنبه مذهبی و مکتبی ندارد و نمیتوان گفت علم اقتصاد اسلامی یا علم اقتصاد سرمایهداری.علم اقتصاد تکنیک و ابزار درخدمت مکتب برای تحقق آرمانها درقالب یک سیستم اقتصادی است .از علم اقتصاد نباید انتظار علت غایی و فلسفهای برای هستی داشت.این جنبهها مربوط به مکتب و فلسفه اقتصادی است و نه علم ابزاری که صرفا وسیلهای برای دستیابی به بهینههای نسبی درجنبههای مادی اقتصادی است.
گاهی علم اقتصاد مرسوم از آنجهت مغضوب است که تصور میشود این علم غربی است. اگر چه علوم جدید در مقطع فعلی خاستگاه غربی دارند اما علم مال دنیای غرب نیست. علم کشف و شناخت روابط بین پدیدههای عالم است[1]. امرزه غربیها زودتز از دیگران به آن دست یافتهاند. کما اینکه روزگاری هم ایران و دنیای اسلام مهد علم و تمدن محسوب میشدند. به هر حال هر کشوری الگویی برای اداره اقتصاد لازم دارد که این الگو از ادبیات اقتصادی مطابق ویژگی هر کشوری استخراج میشود. تا جایی که به علم اقتصاد مربوط می شود کشورها میتوانند از مدلهای توسعه مشابه استفاده کنند.الگوی پویای چند بخشی)(DMS[2]خواستگاه آمریکایی-کانادایی دارد ولی در فرانسه اجرا شده است(توفیق، 1385،119). این کشورها لزوما ماهیت مشترک ندارند و به نوعی رقبای دیرینه هم هستند. علم نعمت الهی و دستیابی به آن توفیق الهی است.اُطلب العلم ولو بالصین، امر پیامبر بزرگ اسلام است. به یقین علم در چین آن روز علم دین نبوده بلکه علوم و فنونی است که به عنوان ابزار و شیوههای تولید برای بهبود زندگی ومعیشت جامعه لازم بوده است.قواعد برخی علوم مثل علم اقتصاد اگر تعارضی با احکام اسلامی نداشته باشد میتواند حداقل جزء احکام امضایی دین باشد.
3- نظام اقتصاد اسلامی
با ترکیب سه عنصر "علم اقتصاد" ، " مکتب اقتصادی" و "نهادهای اقتصادی- اجتماعی"، "اقتصاد ملی" که به نوعی دریک نظام اسلامی همان "نظام اقتصاد اسلامی" است، شکل میگیرد. اقتصاد اسلامی در قالب یک "حکومت اسلامی" تحقق مییابد. در واقع اقتصاد اسلامی با استفاده از ابزارهای علم اقتصاد و نهادها، در خدمت مکتب یا همان اهداف نظام اسلامی است.علم اقتصاد و مکتب اقتصادی و نهادهای اقتصادی بر هم اثر متقابل دارند.کشفها و نوآوریهای علمی در نظریههای مکاتب پویا اثر میگذارند. ازطرفی هم دیدگاههای مکتبی بنیانهای فکری را متأثر میسازند و این امر در دیدگاههای علمی اثر میگذارد.نهادهای اجتماعی از هر دو اثر میپذیرند و بر آنها اثر میگذارند.علم اقتصاد قانونمندی رفتار انسان را استخراج و تبیین میکند . ( و یا رفتار را قانونمند میکند).دین (به عنوان یک نهاد اجتماعی) رفتار را می سازد و یا تغییر می دهد.اگر رفتار انسان تغییر کند، مسیر و جهت علم اقتصاد تغییر میکند.اگررفتارهای اقتصادی انسانها بویژه تحت تاثیر مکتب یا فرهنگی تغییر کند علم اقتصاد بدون تعصب آن رفتار را تئوریره خواهد کرد. بنا بر این مادامی که رفتارهای اقتصادی افراد و جوامع همسان است علم اقتصاد کاربردی یکسان وتفسیری مشابه خواهد داشت.اگر تحت تاثیر و هدایت یک مکتب و فرهنگی رفتارها تغییر یابند.مطمئنا جهان علم این رفتارها را تئوریزه کرده و علمی مینامند[3].
مسئولیت بایدها و نبایدها در یک نضام اقتصادی با صاحبنظران در حوزه مکتب اقتصادی است. مسئولیت هستها و نیستها و مسئولیت اگر- آنگاه در حوزه علم اقتصاد و متخصصین و عالمان آن است.مسئولیت نظام اقتصادی (اقتصاد ملی یا همان اقتصاد اسلامی در نظام اسلامی) و اداره اقتصاد جامعه بر عهده حاکمیت است. قانونگذار و مجری در نظام اقتصادی براساس نسخهها و مجوزهای این دو حوزه عمل میکنند. بخش قضا هم نظارت میکند.اگر علم اقتصاد (یا عالمان اقتصادی) درست عمل نکند، ویژگیها و شرایط خاص جامعه را در نظر نگیرد، متغیرها و عوامل را بدرستی تشخیص ندهد. این یک نقص در نظام اقتصادی است.اگر فهم درست از مکتب نشود، بایدها و نبایدها بدرستی اعمال نشود،پای دیگر نظام اقتصادی لنگ است. به هر حال مسئولیت اداره اقتصاد، معیشت، رفاه و توسعه و... در جامعه بر عهده نظام اقتصادی است.حال اگر نظام اقتصادی بدرستی عمل نکند.نه مکتب مقصر است و نه برعلم و دانشگاه میتوان خرده گرفت.چرا که از اینها خوب استفاده نشده است[4] ویا ساختارنهادهای نظام اقتصادی مناسب نبودهاند.مثلا در شرایط بحران گاهی مکانیسم بازار بسیار ضعیف میشود و نقش دولت به عنوان یک نهاد موثر اهمیت مییابد که باید به کمک ساز و کارهای اقتصادی بیاید و نه خودش جای آن ها را بگیرد.
دراین جامناسب است به موضوعی که بعضا مطرح می شود اشاره کنیم وآن اینکه آیا علم اقتصاد و مکتب اقتصادی در تعارضاند؟در پاسخ به این مطلب باید گفت که اسلام دین علم و معرفت است. چه علم دین و چه علوم متعارف که به عنوان ابزار میتوانند درخدمت اهداف وآرمانهای دینی باشند. هیچ عاقلی با علم منطقی و متعارف (که حداقل بوسیله دین امضا شده باشد) مخالفت نمیکند. هیچ علم و عالمی هم مستقل از ارزشها و فرهنگ و فلسفه و... در یک کلام مکتب نیست.
پس چرا تعارض وجود دارد ویا احساس میشود؟ تعارض از کجفهمی و خلط مطالب است. انتظار از مکتب و انتظار از علم مخلوط میشود.ادبیات اقتصادی و بخصوص مطالعاتی که در زمینه اقتصاد اسلامی شده است مملو از این خطاهای اساسی است. عدهای بدون استدلال و منطق درست فقط علم وبویژه علم اقتصاد متعارف موجود را موردحمله قرار میدهند.اینها بعضا نه علم اقتصاد را درست فهمیدهاند و نه در دین ریشهیابی درستی دارند.عدهای دیگر افراد عالماندکه صادقانه و عالمانه نقد میکنند و با غور در متون و منابع اسلامی ، مفاهیم را ریشهیابی و در واقع دستورات و قواعد دینی را استخراج و ارائه میکنند که این کار بسیار شدهاست.یافتههای این نوع از تحقیقات در حوزه مکتب اقتصادی اسلام است.درحیطه فلسفه اقتصاد دینی است.درجامعه علمی هم متأسفانه گاهی گرفتاری به این خطا مشاهده میشود. اخلاق، فلسفه ، فقه ، فرهنگ، حقوق و ... را بجای علم اقتصاد ارائه میکنند.
ازطرفی هم از علم اقتصاد هم نمیتوان انتظار خارج از قلمرو آن داشت.چنانکه قبلا اشاره شد از علم اقتصاد هم نباید انتظار علت غایی و فلسفهای برای هستی داشت.
4-اهداف نظام اقتصاد اسلامی
هدف عالی یا اصلی نظام اقتصاد اسلامی در سطح کلان افزایش ثروت جامعه و به تبع آن ثروت افراد جامعه و" رفاه عمومی"درچارچوب تعالیم دینی است. در این موضوع که افزایش ثروت و رفاه هدف همه نظامهای اقتصادی است تردیدی نیست.البته ابزار تحقق این هدف علم وتکنیکهای اقتصادی است. تفاوت نظامها درامور اقتصادی به هدف غائی آنها مربوط میشود.هدف غائی هم درچارچوب مکتب اقتصادی تعیین میگردد. همه مکاتب هم علاوه بر هدف اصلی افزایش رفاه، هدف غایی دارند. حتی مکاتب مادی برخلاف آنچه تصور میشود اقتصاد را وسیلهای برای توسعه وسلطه اندیشههای خود درسطح جهان قرار میدهند. شهید آیت ا... محمد باقر صدر در توضیح هدف اقتصاد و اینکه چرا تولید میکنیم ، میگوید: اختلاف بین مکاتب یکی هدف نهایی افزایش ثروت ودیگری نقش آن در حیات جامعه است.بنا بر این هرکدام از سیستمهای اجتماعی به دو سئوال ، چرا تولید میکنیم و نقش ثروت چیست ، طبق مبانی خاص پاسخ میگویند. از اینرو در بررسی مکتب اقتصادی اسلام یا هر سیستم دیگر، تنها درک اصل رشد وافزایش ثروت کافی نیست بلکه باید مفهوم وهدف از افزایش قدرت مادی را نیز دریافت. برای تبیین مبانی فکری و نظری رشد بایستی مکتب اقتصادی را نه به عنوان یک موضوع مجزا ومطلق بلکه بهعنوان جزئی از کل یک تمدن وسیستم بزرگ در نظر بگیریم.( صدر، محمد باقر، 288تا289)
لازم به ذکر است که حداکثر کردن رفاه عمومی ازطریق رشد وتوسعه اقتصادی و توزیع عادلانه ثروت،در سایه عدالت وامنیت امکان پذیر خواهد بود.دستیابی به این هدف با ویژگیهایی که اشاره شد در پرتو برنامهریزیهای مناسب در چارچوب قواعد مکتب و با استفاده از تکنیک علم دنبال میشود.
5-اقتصاد مقاومتی محصول اقتصاد اسلامی است
مقاومت، عمل یا عکس العمل مناسب مقابله در شرایط بروز ناملایمات و حوادث و بحران ویا تحمل سختیها واستقامت درمسیر رسیدن به اهداف است.
اقتصاد مقاومتی اقتصادی است که در شرایط بروز ناملایمات و حوادث و بحرانها و یا در مسیر اهداف ، پویا و پایدار تخصیص بهینه منابع بدهد.
وقتی بحث از اقتصاد مقاومتی میکنیم، تصور ما از اقتصاد، نوعی از اقتصاد است که ریشه در جهانبینی توحیدی دارد و مقولههای مادی معیشت و معنویت را در یک تفسیر و یک الگوی خاص دنبال میکند. با توجه به آنچه که در مباحث قبل گذشت می توان گفت که اقتصاد اسلامی لزوماً مقاومتی هم هست. زیرا از طرفی اقتصاد در یک نظام اسلامی ظرفیتها و قابلیتهای علم اقتصاد و مکتب اقتصادی را تواماً دارد. علم اقتصاد حاصل مطالعات بشر و نیز تجربیات او در طول تاریخ است که تاریخ شامل حوادث و بحرانها هم بوده است.علم اقتصاد با تغییر شرایط بخصوص در شرایط بحرانها و شداید قابلیت انعطاف دارد. و با تغییر الگوها و سیاستها و... میتواند در مقابل بحرانها و حوادث و مشکلات اقتصادی تغییر روش داده و اصلاح برنامه کند و یا برنامهریزی جدید نماید.در خود "علم اقتصاد" و "برنامه ریزی اقتصادی" مفهوم و عمل مقاومت به معنی بهینهیابی در هر شرایطی نهفته است.بخشی ازاین قابلیت انعطاف را گاهی"فنریت اقتصادی"[5]گفتهاند)سیف :1391و Ficenec:2010و( McInroyandLonglands : 2010. به این معنی که در اقتصادها این قابلیت وجود دارد تا آسیبهای وارده بر اقتصاد ناشی از شوکها را ترمیم و تا حدودی به حالت قبل برگرداند. حتی برخی این قابلیت را مورد سنجش قرارداده واندازهگیری کردهاند(BRIGUGLIO et al,2008).بخشی از این قابلیت و ظرفیت هم به اقدام و عمل برنامهریزان و مدیران مربوط میشود که با برنامهریزی و اصلاحات مداوم در آنها، میتوانند آثار شرایط خاص را تعدیل نمایند. از طرفی هم نظام اقتصاد اسلامی مبتنی بر مکتب اقتصادی است که خود برگرفته از مکتب الهی و ویژگیهای آن است که مقاومت و استقامت برای دسیابی به اهداف بویژه درشداید وبحرانها از دستورات وتوصیههای موکد مکتبی است.گفته شد که در مکتب اقتصادی اسلام، فلسفه هست، فلسفه خلقت تا فلسفه حیات و آخرت... .در مکتب اخلاق هم هست، سیاست ، فقه، فرهنگ هست، و در یک کلام اینکه دین به عنوان برنامه زندگی( ازجمله صبر و مقاومت ) از جانب خداوند است.
کسی که فلسفه حیات را بداندو بپرسد که ز کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود و اعتقاد داشته باشد که انالله و اناالیه راجعون، و بالاخره کسی که دستورات زندگی خود را از منابع وحیانی بگیرد، انسان مکتبی است. مکتب الهی انسان در جهت خدا میسازد. انسان تکلیفگرا میسازد.این مسئله خاص اقتصاد هم نیست انسان مکتبی در تمام جوانب زندگی خویش برای رضای خدا عمل میکند. حال اگر این انسان به ابزار تکنیک وصنعت هم دست یافت و بهره گرفت، آن را در جهت اهداف مکتبی خویش بکار خواهد گرفت.علم اقتصاد یکی از این ابزارهاست. انسان الهی موظف است دنبال ابزارها برود. این انسان دیگر مأمور به نتیجه نیست بلکه مأمور به وظیفه و تکلیف است. البته برکات خداوند بر عمل صالحان (اگر به صلاحشان باشد) نازل میشود کما اینکه ناسپاسی و طغیان و معصیت هم برکت را میزداید.
اگرچه واژه اقتصاد مقاومتی اصطلاح جدید و دارای یک بار ارزشی در فرهنگ دینی است، لیکن مفاهیم دراین زمینه و اعمال و اقداماتی برای مقاومت در حوزههای گوناگون بویژه در حوزه اقتصاد در دنیا بیسابقه نیست. در ادبیات اقتصادی مفاهیمی مثل " اقتصاد مقاومت"[6]و یا " قدرت اقتصادی" [7]،فراوان وجود دارد. از طرفی هم تمام کشورهایی که به نوعی جنگ و یا بحرانهای سیاسی، اجتماعی واقتصادی را تجربه کردهاند و یا برای توسعه سریع اقدام کردهاند، برای عبور ازشرایط سخت، اقتصاد خود را برمبنای مقاومت برنامهریزی کردهاند. برنامهریزی اقتصادی دوران جنگ آلمان ، روسیه ، انگلستان ، ژاپن و... در دوران جنگهای جهانی اول و دوم اقتصادهای مقاومتی بوده است. در دوران جنگ تحمیلی هشت ساله عراق بر علیه جمهوری اسلامی ایران، باتمام اشکالات موجود و عدم درگیری کل توانمندیهای اقتصادی و غیر اقتصادی، اولویتبندیهای برنامههای اقتصادی جمهوری اسلامی برای مقاومت تنظیم میشد.
بنا بر این تفاوت اقتصاد مقاومتی در کشورهای مختلف در تفاوت شکل مقاومت درمکتبها و فرهنگها وتفاوت اهداف آنهاست. اقتصاد مادینگر فقط با ابزارهای اقتصادی و تدابیری نظیر تغییر اولویتهای اقتصادی برنامه مقاومت را طراحی میکند. درمکاتب الهی و توحیدی درکنار استفاده از ابزارهای علمی برنامهریزی اقتصادی، استفاده از ظرفیتهای اعتقادی وازرزشی، نواقص برنامهریزیهای تخصصی را پوشش میدهند.
6-1- الزامات تحقق اقتصاد مقاومتی
گفته شد که اقتصاد مقاومتی محصول اقتصاد اسلامی است. اگر اقتصادی اسلامی باشد لزوما قابلیتها و ویژگیهای یک اقتصاد مقاومتی را در خود خواهد داشت. یک نظام اقتصاد اسلامی نظامی علمی و مکتبی است که باید براساس این دو پایه نهاد سازی نماید. شکل گیری چنین اقتصادی الزاماتی هم دارد که به برخی از ویژگیهای لازم برای تحقق اقتصادی اسلامی و به تبع آن مقاومتی در زیر اشاره میشود.
الف :اقتصاد علم است و باید علمی اداره شود
منظور، علم و شیوههای اجرایی بومیشدهای استکه متناسب با ویژگیهای اقتصاد ملی باشد. چه عمل صالحی بهتر از عمل عالمانه است. اقتصاد یک کشور برنامهریزی اقتصادی علمی لازم دارد و این نوع برنامهریزی هم اولویت بندی نیاز دارد. حضرت یوسف پیامبر (ع ) به حاکم مصرگفت"مرا بر اداره خزانه کشور بگمار ، چرا که من امین و عالم این کار هستم"[8]. بنا بر این اقتصاد یک کشور در کنار مسئولین درستکار و امین، عالم وکارشناس متخصص نیاز دارد تا در قالب برنامههایکلان و ملی به تخصیص بهینه منابع درچارچوب قوانین و ضوابط نظام اسلامی برای تولید ،توزیع ومصرف اقدام کنند.یک برنامه جامع اقتصادی ، منابع و نیازها را به هم ربط میدهد، تکلیف منابع و عاملان اقتصادی و وظیفه نهادهای اجتماعی( دولت، مردم ،شرکت ها و ...) را معلوم میکند.یک برنامه مصوب ،قانون است و اجرا و نظارت و کنترل (احتمالا اصلاح در عمل) و پاسخگویی لازم دارد.
ب :حوزه عمل اقتصاد دستوری و اقتصاد اثباتی باید در جای خود مورد توجه قرارگیرد
علم به عنوان ابزار وظیفهای دارد و مکتب حوزه عمل دیگری دارد که بر علم هم احاطه دارد.ارزشها ،آداب و رسوم وسنتها در حوزه اقتصاد دستوری است.تمام نظامها درحوزه قلمرو علم اقتصاد (تولید ،توزیع و مصرف ) یکسانند وتفاوتی ندارند.اقتصاد مقاومتی ازاین حیث که دارای روح ارزشی است وآنهم برگرفته از غایت مداری مکتبی است ، حتما فرا تر از "اقتصادریاضتی"است.امابرخلاف آنچه که بعضا اصرار میشود که این دو مفهوم کاملا متفاوتاند،اقتصاد ریاضتی بخشی از اقتصاد مقاومتی و لازمه آن است که منطق و علم اقتصاد به آن توصیه میکنند. مقاومت حاکی از یک شرایط سخت و غیر عادی است که یا بدلیل کمبودها- به هر دلیل- ویاتصمیم برای توسعه ملی، پیش روی یک جامعه است. درچنین شرایطی جامعه نمیتواند در مصرف و تخصیص منابع دست و دل بازانه عمل کند. و لذا در این شرایط ریاضت اجتناب ناپذیر است
ج : بحرانها به حد اقل ممکن تقلیل داده شوند
گفته شد که مقاومت و اقتصاد مقاومتی اغلب مربوط به شرایط غیر عادی و بحران است. برای مقابله با یک بحران باید ابتدا تا جایی که ممکن است از بروز آن جلوگیری کردو با پیشبینیهایی از شدت آن کاست. اگر بحران و فشارهای آن به حداقل ممکن برسد مقاومت در برابر آن با کمترین هزینه صورت میگیرد. مسئله مقاومت و تصمیم برای مقاومت یک امر صرفا اقتصادی نیست ولی ازیک طرف تبعات اقتصادی دارد واز طرفی هم اقتصاد هزینههای مقاومت را اندازه گیری میکند تا تصمیمگیران براساس اطلاعات درست و یک تحلیل هزینه - فایده علمی اولا هزینههای تصمیمگیری را بدانند وثانیا کم هزینهترین راه ممکن برای مقاومت را برگزینند.
د : توجه به تولید ملی پایدار
تولید ملی مهمترین شاخص و متغیر در هر اقتصاد ملی است. اگر چه عوامل دیگری مثل توزیع عادلانه تولید و درآمد حاصل از ان در جامعه درکنار متغیرهای دیگری ملاک توسعه یک کشور محسوب میشوند ، اما تولید ملی رکن اصلی و ستون فقرات یک اقتصاد است. تولید پویا نه تنها نیازهای جامعه را به کالاها و خدمات برآورده میکند، بلکه اساس اقتدار و پایداری یک ملت محسوب میشود. تولید فعال دریک کشور میتواند بسیاری ازمعضلات اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی درجامعه را کنترل کند . بیکاری و تورم دریک جامعه که باعث و علت بسیاری از نا هنجاریهای اجتماعی هستند ، خود میتوانند معلول ضعف و ناکارآمدی تولید ملی باشند
تولید ملی به عنوان اساس وپایه مقاومت یک ملت است. ملتی میتواند درمقابل ناملایمات و بحرانهای سیاسی، اقتصادی واجتماعی داخلی و خارجی مقاومت کند که بتواند نیازهای مصرفی خانوارها و مواد اولیه و واسطهای تولید را برآورده کند. البته تولید ملی و اقتصاد خوب وکارآمد لزوما به معنی خودکفایی کامل درتمام زمینههای اقتصادی نیست. چه بسا بسیاری از تولیدات غیر اقتصادی و فاقد مزیتهای لازم باشند. اقتصادی کارآمد است که ضمن برنامهریزی و اقدام برای تولید نیازهای اولیه و اساسی و راهبردی جامعه، با بازاریابیهای مناسب به تولید بیشتر کالاها و خدماتی برای صادرات اقدام نماید تا از محل درآمدهای آن بتواند کالاهایی را وارد نماید که درتولید آنها مزیت لازم را ندارد. هوشیاری و درایت دربرنامهریزیها ایجاب میکند که خطوط تولید بویژه درمحصولاتی که ازخارج وارد میشوند، بهگونهای دیده شوند، که درشرایط لازم برای تولید نیازهای داخلی قابلیت تبدیل و باز تبدیل داشته باشند.
ه : هم اقتصاد و هم مقاومت باید مردمی باشند.
اقتصاد دولتی کارآمدی زیادی ندارد. اگرچه برنامهریزی، هدایت و نظارت دولتی براقتصاد اجتناب نا پذیر است. مردم زمانی وارد عرصه اقتصاد سالم میشوند که شرایط لازم فراهم و الزات آن رعایت شده باشد. در رفتارهای عرفی افراد بهینه کردن مصرف درجهت حداکثر سازی مطلوبیت و رفاه خویش را دنبال میکنند. در سمت تولید نیز فعالان اقتصادی برای افزایش تولید وکاهش هزینهها و مآلا برای کسب سود بیشتر تلاش میکنند. اقتصاد ملی زمانی میتواند به توفیقاتی دست یابد که مورد قبول وحمایت آحاد جامعه قرار گرفته باشد. این اتفاق هم زمانی روی خواهد داد که مردم اقتصاد ملی را درجهت منافع ولااقل درجهت کاهش مشکلات خویش ارزبابی کنند. لازمه این دو حالت وضعیتی است که مردم دراقتصاد بطور موثر ایفای نقش کنند. این شرایط حداقل شرایط لازم درجهت ایجاد انگیزه برای مقاومت در برابر ناملایمات و سختی هاست. تعلق خاطر و احساس منافع درکنار ایمان قوی میتواند بزرگترین عامل مقاومت دربرابر بحرانها و حمایت از اقتصاد ملی به عنوان ابزاری برای مقاومت ملی باشد. ثبات قوانین، حقوق مالکیت، وجود قوانین شفاف، اجرای عدالت در توزیع امکانات اقتصادی، سیاستگذاریهای مناسب و ...مشارکت مردم در اقتصاد را تقویت میکند. درستی راه سبب مقبولیت آن است و مقبولیت و ایمان به درستی راه هم لازمه مقاومت و پایداری در شداید و بحران هاست. به هر حال افراد وقتی منافع خود را از مسیرمنافع ملی ببینند تکروی نمیکنند ویکپارچه برای اداره اقتصاد ملی همت میگمارند.
و : مقاومت کار فرهنگی لازم دارد.
فرهنگی بسیار غنی برای ایجاد انگیزه مقاومت در اسلام وجود دارد. در نظام اقتصاد اسلامی و بویژه درنظام اقتصادی اسلام، مکتب و اندیشههای مکتبی پایه و اساس رفتارهای اقتصادی و برنامهریزیها درحیطه اقتصاد است. قلمرو وجولانگاه علم اقتصاد وکاربردهای آن نیز درحیطه مکتب اقتصادی برگرفته از فلسفه اقتصادی و فلسفه حیات و آفرینش است. درفرهنگ اسلامی اقتصاد هدف نیست ولی اقتصاد وسیله و ابزاری ضروری برای بقا و ادامه حیات دنیوی است. انسان باید زنده باشد و نیازهایش تامین شده باشد تا بسوی هدف متعالی اطاعت پروردگار خویش برود. انسان باید زنده باشد و زندگی کند تا مقاومتی مطرح باشد. برای یک جامعه فقیر و ضعیف درحال نابودی مقاومت مفهوم واقعی خود را از دست می دهد.
به هر حال کار فرهنگی انسانی میسازد که در تمامی ابعاد "مقاومت" تکلیف اومیشود . این موضوع صرفا مسئله اقتصادی هم نیست.کار فرهنگی به معنی یادآوری تکلیف و انجام وظیفه است. انسان وظیفه گرا درجنگ،دفاع، و درتمام شداید و سختیها ازجمله در بحرانهای اقتصادی وکمبودها و نیازمندیهای ملی مثل رشد وتوسعه اقتصادی هم مقاومت میکند و امیدوارانه و صبورانه تلاش میکند. در مکتب اسلام انگیزههای زیادی برای ساختن انسانهای مقاوم وجود دارد. اینکه دنیا مزرعه آخرت است، حیات واقعی و ابدی درجهان آخرت است و بالاخره جلب رضایت خدای متعال به عنوان بزرگترین پاداش بندگی و صبر و پایداری است، همگی میتوانند محرکهای واقعی بسمت مقاومت باشند. نظام آموزشی در کشور میتواند مهمترین مسیر فرهنگ سازی باشد.کارکرد نظام آموزشی آن است که کودکان و نوجوانان و جوانان یک کشور را متناسب با شرایط و نیازهای هر برهه تربیت کند.البته وقتی مقاومت مثل سایر اعمال عبادت تلقی میشود و نتیجه میدهد که راه درست باشد و درستی آن به باور افراد و اکثریت جامعه تبدیل شده باشد.
7- خلاصه وجمعبندی
در این مقاله سعی شد که از منظر اسلام و با نگاه توحیدی نظام اقتصادی مورد توجه و تحلیل قرار گیرد و گفته شد که عالم دارای یک نظام واحد و هماهنگ است. اسلام به مفهوم عام برای حاکم کردن این نظام بر عالم و برای هدایت بشر از جانب خداوند متعال بوسیله پیامبران بزرگ عرضه شده است.این نظام الهی زیرمجموعههایی دارد که نظام اقتصادی از جمله آنهاست. نظام اقتصادی عبارت از مجموعه مرتبط و منظم عناصری است که به منظور ارزشیابی و انتخاب در زمینه تولید، توزیع و مصرف برای کسب بیشترین موفقیت فعالیت میکند.وظیفه هر نظام ایجاد هماهنگی و توازن میان نهادهای مختلف برای حرکت از وضع موجود به سمت وضع مطلوب است. در این تحقیق منظور از نظام اقتصادی، نظامی است که با بکارگیری قواعد اقتصادی نظام الهی، در ارتباط با سایر نظامها و استفاده از ابزارهای اقتصادی وظیفه تأمین، توزیع و مصرف جامعه را بر عهده دارد.یک نظام اقتصادی با این تعریف شامل سه بخش عمده میشود:
مکتب اقتصادی ، نهادهای مرتبط با اقتصاد و علم اقتصاد
با ترکیب سه عنصر علم اقتصاد ، مکتب اقتصادی و نهادهای اقتصادی- اجتماعی، اقتصاد ملی که به نوعی دریک نظام اسلامی همان نظام اقتصاد اسلامی است، شکل میگیرد و اقتصاد اسلامی هم در قالب یک حکومت اسلامی تحقق مییابد. در واقع اقتصاد اسلامی با استفاده از ابزارهای علم اقتصاد و نهادها، در خدمت مکتب یا همان اهداف نظام اسلامی است. هدف اصلی نظام اقتصاد اسلامی در سطح کلان افزایش ثروت جامعه و به تبع آن ثروت افراد جامعه و رفاه عمومی است. در این موضوع که افزایش ثروت و رفاه هدف همه نظامهای اقتصادی است تردیدی نیست .البته ابزار تحقق این هدف علم و تکنیکهای اقتصادی است. تفاوت نظامها درامور اقتصادی به هدف غائی آنها مربوط میشود.هدف غائی هم درچارچوب مکتب اقتصادی تعیین میگردد. بنابر آنچه گذشت نتیجه گرفته شد که اقتصاد مقاومتی محصول اقتصاد اسلامی است. مقاومت را عمل یا عکس العمل مناسب برای مقابله در شرایط بروز ناملایمات و حوادث و بحرانها و یا تحمل سختیها و استقامت درمسیر رسیدن به اهداف تعریف کردیم. ولذا اقتصاد مقاومتی ، اقتصادی است که در شرایط بروز ناملایمات و حوادث و بحرانها و یا در مسیر اهداف ، پویا و پایدار تخصیص بهینه منابع بدهد. اشاره شد که اقتصاد اسلامی لزوماً مقاومتی هم هست. زیرااقتصاد در یک نظام اسلامی ظرفیتها و قابلیتهای علم اقتصاد و مکتب اقتصادی را تواماً دارد. درنهایتب رخی شرایط و الزامات تحقق اقتصاد مقاومتی را تحت عناوین زیر برشمردیم.
- اقتصاد علم است و یک اقتصاد باید علمی اداره شود.
- حوزه عمل اقتصاد دستوری و اثباتی را مخلوط نکنیم .
- هم اقتصاد و هم مقاومت باید مردمی باشد.
- تولید ملی پایه واساس اقتصاد مقاومتی است.
- مقاومت کار فرهنگی لازم دارد.
-ساده ترین راه مقاومت تقلیل بحران هاست.
[1]- حضرت آیت ا... جوادی آملی میفرمایند : علم یعنی آگاهی از ربط واقعی اشیاءکه فعل خدای سبحان است.(گزیدهای از بیانات حضرت آیت ا... جوادی آملی پیرامون ضرورت تحول در علوم انسانی با رویکرد اسلامی، دانشگاه جامع امام حسین (ع))
[2]- Modele Dynamique Multisectoriel
[3]- رفتارهای اقتصادی انسان و انسان اقتصادی از دید مکاتب مختلف بحثی مهم و خارج از حوصله این مقاله است و مطالعه جداگانهای لازم دارد.
5- از طرفی درنظام جمهوری اسلامی تورم، گرانی و اختلاس و... پیش میآید و در برخی نگاهها به حساب اسلام گذاشته میشود. درحالی که این موارد از عمل نشدن به دستورات وقواعد اسلام است. از طرف دیگر، گفته میشود چرا اینهمه اقتصاددان داریم ولی... . دراینجا هم باید سئوال کرد که مگر در اقتصاد ایران اقتصاددانان تصمیم میگیرند و یا چقدر علمی عمل میشود؟ پس دراین صورت "نظام اقتصادی" مسئول است که علمی نبوده یا الزامات مکتبی را رعایت نکرده و یا ترتیبات نهادی نامناسب دارد. این مسائل است که علم و دین را درمقابل هم قرار میدهد.
6- Economic Resilience
7-Resistance Economic
8- Economic Strength
9 - قال اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم. (قرآن کریم، سوره یوسف، آیه55)
نویسنده: اسدی،علی؛
مجله: سیاست های راهبردی و کلان » بهار 1393 ، سال دوم - شماره 5