شنبه, 03 آذر,1403

­

شنبه, 18 دی,1395

نقش امام حسن عسکری در هدایت علمی و فرهنگی جامعه

نقش امام حسن عسکری در هدایت علمی و فرهنگی جامعه

امام عسکری علیه السّلام به حکم شرایط نامساعد و محدودیت بسیار شدیدی که حکومت عبّاسی برقرار کرده بود، موفّق به گسترش دانش دامنه دار خود در سطح کلّ جامعه نشد، ولی در عین حال با همان فشار و خفقان، شاگردانی تربیت کرد که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان، نقش مؤثّر داشتند.

در کنار وظیفۀ هدایت اعتقادی مردم، مواضع علمی امام عسکری علیه السّلام در پاسخ های قاطع و استوار دربارۀ شبهه ها و افکار کفرآمیز و بیان کردن حق، با روش مناظره و گفت وگوی موضوعی و مناقشه ها و بحث های علمی و هم زمان با آن فعّالیت ها، کوشش های دیگر، همچون صادر کردن بیانیه های علمی و تألیف کتاب و مانند آن را برعهده داشت.

با این مجاهدت ها، از طرفی امّت مؤمن را به شخصیت مکتبی و فکری خود مجهّز می کرد و از طرف دیگر، پایداری و ایستادگی شان را در برابر جریان های فکری که علیه مکتب، خطری را تشکیل می داد، تضمین می فرمود و آن را در نطفه خفه می کرد. امام حسن عسکری علیه السّلام با دانش گسترده ای که دربارۀ محیط داشت، قادر بود آغاز مسائل را احساس کند و اهمّیت اثر آن را بسنجد و برای مقابله با آن برنامه ریزی کند

مبارزه با کج روی ها

نگه داری امام در «سامرّاء» در نزدیکی قلمرو جاسوسان حاکم و دور کردن آن بزرگوار از مجالس و محافل امّت، بیشترین اثر را در خالی شدن میدان برای نشر اندیشه ها و اعتقاد های فاسد و مسلک های باطلی که در دوران آن امام پدید آمده بود، داشت، ولی امام عسکری علیه السّلام با وجود نگه داری در سامرّاء و تحت نظر عوامل حکومت ستمکار وقت، توانست با ایستادگی در برابر آن انحرافات و بدعت های اعتقادی و فکری، نقش خود را در افشای این گمراهی ها و هدایت فکری جامعه به مسیر درست و راه حق به طور کامل ایفا کند.

مصادیقی از موضع گیری های امام علیه السّلام:

1)    موضع گیری در قبال صوفیه

از جمله جریان های فاسدی که امام عسکری علیه السّلام به شدّت از آنها بیزاری جست و مردم را از گرویدن به آنها برحذر داشت، فرقۀ صوفیه بود. این گروه از آغاز پیدایش توانست تحت پوشش اسلام، گروهی از ساده لوحان مسلمان را بفریبد.1

با گسترش اندیشۀ صوفی گری، ائمه به مخالفت با اعتقادات باطل آنها پرداختند و امام حسن عسکری علیه السّلام به نوبۀ خود در ردّ این فرقۀ ضالّه سخن گفته است.2

2)   موضع گیری در برابر واقفی ها

واقفی ها گروهی بودند که امامت را تنها تا امام هفتم علیه السّلام ، یعنی امام کاظم علیه السّلام می دانند و قائل به امامت فرزند بزرگوارش، امام رضا علیه السّلام نیستند. بنیان گذاران مسلک واقفی، گروهی از یاران امام صادق علیه السّلام و امام کاظم علیه السّلام بودند و سران اوّلیۀ این گروه به دلیل آنکه قصد نداشتند اموالی که از امام کاظم علیه السّلام نزد آنها مانده بود، به امام رضا علیه السّلام به عنوان وارث و جانشین آن حضرت بدهند، به طور کلّی امامت امام هشتم علیه السّلام را انکار و در امامت امام هفتم علیه السّلام ، توقّف کردند.3

پس از ایجاد این فرقۀ انحرافی، امامان بعدی این افراد را سرزنش کردند و از آنان بیزاری جستند. امام عسکری علیه السّلام دربارۀ بیزاری از این افراد و کسانی که در امامت امام کاظم علیه السّلام قائل به توقّف شده اند، نامه هایی نوشت و فرمود: «کسی که امامت آخرین فرد ما را انکار کند، گویی امامت نخستین شخص مان را انکار کرده است.»4

3)  موضع گیری در برابر ثنویه یا دوگانه پرستان

ثنویه یا دوگانه پرستان، فرقه ای اختراعی بود که در دوران آن حضرت به وجود آمد و معتقد بودند هر آفریده ای برای خلقت نخست، آفریده شده است و همراه با قدیم، قدیم دیگری را اثبات می کنند. در مقابل، سخنان امام در وصف خداوند متعال، گواه بر بطلان سخن آنهاست که فرمود: «[خداوند] نه از چیزی به وجود آمده و نه از چیزی آفریده شده است و با این سخن، تمام دلایل و شبهات آنها را رد کرد.»5

4)   موضع گیری در برابر مفوّضه

مفوّضه گروهی هستند که می گویند: خداوند حضرت محمّد(ص) را آفریده و آفرینش دنیا را به آن حضرت سپرد و هرچه در دنیاست، او آفریده است. در روایاتی حضرت علیه آنان احتجاج کرده است.6

افزون بر این موضع گیری ها، حضرت در مواقع لزوم در برابر شبهه افکنان و تفرقه جویان، پاسخ های مستدل و روشن ارائه می کرد و مردم را از گمراهی نجات می داد.7و 8

تلاش های علمی امام حسن عسکری علیه السّلام

امام عسکری علیه السّلام به حکم شرایط نامساعد و محدودیت بسیار شدیدی که حکومت عبّاسی برقرار کرده بود، موفّق به گسترش دانش دامنه دار خود در سطح کلّ جامعه نشد، ولی در عین حال با همان فشار و خفقان، شاگردانی تربیت کرد که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان، نقش مؤثّر داشتند.

شیخ طوسی شمار شاگردان حضرت را بیش از یکصد نفر ثبت کرده است9 که در میان آنان چهره های روشن، شخصیّت های برجسته و مردان وارسته ای مانند: احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابوهاشم داود بن قاسم جعفری، ابوعمرو عثمان بن سعید عمری، علی بن جعفر و محمّد بن حسن صفّار به چشم می آید که شرح خدمات و کوشش های آن در منابع مرتبط موجود است. افزون بر تربیت این شاگردان، گاهی چنان مشکلات و تنگناها برای مسلمانان پیش می آمد که جز حضرت عسکری علیه السّلام کسی از عهدۀ حلّ آنها برنمی آمد. امام در این گونه مواقع، در پرتو علم امامت، با تدبیر فوق العاده ای، بن بست را می شکست و مشکل را حل می کرد. برای این مطلب نمونه ای ذکر می شود:

ابویوسف یعقوب بن اسحاق کِندی که از فلاسفۀ اسلام و عرب به شمار می رفت، کتابی به نام «تناقض القرآن» تألیف و برای تدوین آن، خانه نشین شد. روزی یکی از شاگردان او به محضر امام عسکری علیه السّلام رسید. حضرت به او فرمود: «آیا در میان شما مردی رشید و دانا نیست که استادتان کندی را پاسخ گوید و از تعرّض به قرآن باز دارد؟» شاگرد کندی گفت: ما شاگردان او هستیم و نمی توانیم به اشتباه استاد اعتراض کنیم. امام فرمود: «اگر مطلبی به شما بیاموزم، به او می رسانی؟» عرض کرد: آری. حضرت فرمود: «نزد او برو و با ملاطفت و مهربانی، به او نزدیک شو، سپس از او سؤال کن: آیا ممکن است گویندۀ قرآن از گفتار خود غیر از آنچه شما پنداشتی ای، معنی دیگری اراده کرده باشد؟ او به تو خواهد گفت: آری، این احتمال وجود دارد؛ زیرا انسان هنگام شنیدن، بهتر متوجّه معانی می شود و آنها را درک می کند؛ چون این سخن را گفت، به او بگو: شما چه می دانی شاید منظور گویندۀ کلمات قرآن غیر از چیزی باشد که شما تصوّر کرده ای و او الفاظ قرآن را در غیر معانی خود به کار برده باشد.»

آن مرد نزد کندی رفت و مواردی را که امام به او آموزش داده بود، اجرا کرد. کندی به او گفت: پرسش خود را یک بار دیگر تکرارکن و او سؤال را تکرار کرد. کندی با خود اندیشید و دریافت که هم از جنبۀ لغت و هم از دید علمی امکان چنین احتمالی وجود دارد، از این رو، به شاگردش گفت: به من بگو این سخن را از کجا آموخته ای؟ شاگرد گفت: این مطلبی بود که در دلم خطور کرد و آن را بر تو عرضه کردم. استاد گفت: هرگز فردی چون تو به این گفته راه نمی یابد و به این مرتبه از سخن نمی رسد. به من بگو آن را از که آموخته ای؟ شاگرد در نهایت پاسخ داد: حقیقت این است که ابومحمّد، امام حسن عسکری علیه السّلام مرا با این سؤال آشنا کرد. استاد گفت: اکنون واقع امر را گفتی. سپس افزود: چنین سؤالی تنها زیبندۀ این خاندان است و آنانند که می توانند حقیقت را آشکار کنند. سپس کندی دستور داد آتشی برافروختند و تمام نوشته های خود را در آتش افکند.10

ایجاد شبکۀ ارتباطی با شیعیان

در زمان امام عسکری علیه السّلام تشیّع در مناطق مختلف و شهرهای متعدّدی گسترش و در نقاط فراوانی تمرکز یافته بود. شهرها و مناطقی مانند «کوفه»، «بغداد»، «نیشابور»، «قم»، «خراسان»، «مدائن»، «یمن»، «ری»، «آذربایجان»، سامرّاء، «جرجان» و «بصره» از پایگاه های شیعیان به شمار می رفتند.

گستردگی و پراکندگی مراکز تجمّع شیعیان، وجود سازمان ارتباطی منظّمی را ایجاب می کرد تا پیوند شیعیان را با حوزۀ امامت از یک سو و ارتباط آنان را با همدیگر را از سوی دیگر برقرار سازد و از این رهگذر، آنان را از نظر دینی و سیاسی رهبری و سازماندهی کند. این نیاز از زمان امام نهم علیه السّلام احساس می شد و از آن زمان، شبکۀ ارتباطی وکالت و نصب نمایندگان در مناطق مختلف به منظور برقراری چنین سیستمی از آن زمان به مورد اجرا گذاشته می شد. این برنامه در زمان امام عسکری علیه السّلام ادامه یافت و ایشان نمایندگانی از میان چهره های درخشان و شخصیّت های برجستۀ شیعیان برگزید و در مناطق متعدّد، منصوب کرد. ایشان با آنان در ارتباط بود و از این طریق پیروان تشیّع را در همۀ مناطق زیر نظر داشت.

نمایندگان امام، دارای سلسه مراتبی بودند و حوزۀ فعّالیت هر کدام از آنها مشخّص بود. در این میان، وجوه جمع آوری شده باید در نهایت به دست وکیل اصلی امام برسد و او به امام برساند.11

حضور در خانۀ شیعیان

از جمله عنایات آن حضرت به شیعیان این بود که هرگاه مصلحت می دید، به شیعیان دستور می داد که پس از نماز عشاء، در خانۀ یکی از شیعیان که از پیش معیّن شده بود، گرد هم آیند تا با آنان دیدار کند. شیعیان به دستور حضرت در آنجا گرد می آمدند و مشکلات و مسائل شرعی خود را با حضرت در میان می گذاشتند. این در حالی بود که تنگناهای بسیاری برای هرگونه ارتباط آن حضرت با شیعیان از جانب حکومت عبّاسی ایجاد شده بود. امام در عصر خود، توجّه بسیاری به حفظ و نگهداری شیعیان خود داشت؛ زیرا می دانست آنان مورد خشم و غضب هستند و از ناحیۀ حکومت، تحت پیگردند و در معرض کشتار و آوارگی قرار دارند. آن حضرت به شیوه های گوناگون آنان را از مکر و حیلۀ دشمنان و حکومت های ستمگر برحذر می داشت.12

امام به یاران خود فرمان می داد که خاموشی اختیار و از فعّالیت [بر ضد حکومت] خودداری کنند تا کارها در مجرای خود افتد و حوادث رو به راه شود. حتّی امام وقتی یارانش در بند و زندان بودند، آنان را از شِکوه و تظلّم باز می داشت.13

پیک نامه ها

افزون بر شبکۀ ارتباطی وکالت، امام از طریق اعزام پیک ها، با شیعیان و پیروان خود ارتباط برقرار می کرد و از این رهگذر [نیازهای] آنان را مرتفع می ساخت.

همچنین ایشان از راه مکاتبه با شیعیان ارتباط برقرار می کرد و از این رهگذر، آنان را زیر چتر هدایت خویش قرار می داد. 14

فعّالیت های سیاسی پنهان

امام عسکری علیه السّلام با وجود همۀ محدودیت ها و کنترل هایی که از طرف دستگاه خلافت به عمل می آمد، سلسله فعّالیت های سرّی سیاسی را رهبری می کرد که با گزینش شیوه های بسیار ظریف پنهان کاری از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار به دور می ماند.

با این حال، موضع آن حضرت در برابر حکمرانان و حکومت جور، مهم ترین معیار خواهد بود. حکومت عبّاسی که از زمان امام رضا علیه السّلام تلاش داشت با بهره مندی از نام امام، سود سیاسی ـ اجتماعی به دست بیاورد. با این سیاست مزوّرانه دربار، امام حسن عسکری علیه السّلام توانست امتیازهای فراوان به دست آورد، ولی موضع و برخورد امام در برابر حکمرانان، مانند موضع پدر بزرگوارش در ارتباط با حکومت، محتاطانه بود، بی آنکه توجّهی را جلب کند یا در دستگاه حکومت وارد شود، بلکه رابطۀ ایشان به پیروی از خطّ پدرانش در برابر قدرت و دولت عبّاسی، رابطه ای ظاهری به شکل روابط روز بود. موضع منفی امام در برابر حکومت، احترام و منزلتی رفیع برای ایشان فراهم آورد. این مسئله را از علاقۀ وزیران دستگاه به آن حضرت می توان دید.

امام عسکری علیه السّلام دربارۀ برخی حوادث، سکوت اختیار می کرد، بی آنکه به طور مثبت یا منفی دربارۀ آن نظری ابراز فرماید. همان گونه که با رهبر شورش «زنگ یا زنج» که مدّعی بود به امام علی علیه السّلام منسوب است، رفتار کرد و او را از اهل بیت ندانست. شورش صاحب زنگ برخاسته از برنامه و خطّ مشیّ اهل بیت نبود. کشتار مردمی بسیار و مصادرۀ اموال و آتش زدن شهرها و به اسارت بردن زنان، هیچ یک از آن کارها، حساب یا انگیزۀ دینی نداشت.

موضع امام دربارۀ رفتار شورشیان، به علّت کارهای خلاف احکام اسلامی که مرتکب شده بودند، قطعاً موضع مخالف و محکوم کننده بود. امام سکوت را ترجیح داد. از روش آنان عیب جویی نکرد و به تفاصیل آنها توجّه نفرمود. اگر چنین کرده بود، این کار تأیید ضمنی دولت به شمار می رفت؛ زیرا شورش زنگ با توجّه به نقطه ضعف های فراوان و منفی آن، در نهایت برای ضعیف کردن حکومت عبّاسیان و در هم شکستن قدرت و نفوذشان با هدف های امام تطبیق می کرد و آن امری بود که شایستگی داشت که امام برای مصالح نهضت و فعّالیت خود از آن استفاده کند. هر چند میان معارضان اختلاف باشد، ولی همگی در مخالفت با دشمن واحد، منافع مشترک دارند.15

پشتیبانی مالی از شیعیان

یکی دیگر از فعّالیت های امام عسکری علیه السّلام حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، به ویژه یاران خاص و نزدیک آن حضرت بود. با مطالعه در زندگی آن امام بزرگوار، این مطلب به خوبی آشکار می شود که گاهی برخی یاران امام، از تنگنای مالی در محضر ایشان شکوه می کردند و حضرت گرفتاری مالی آنان را برطرف می کرد و گاه حتّی پیش از آنکه اظهار کنند، امام مشکل آنان را برطرف می کرد. این اقدام امام مانع می شد که آنان زیر فشار مالی، جذب دستگاه حکومت ستمکار عبّاسی شوند.16

این امام همام در همۀ مواردی که احساس می کرد، می توان یارانش را با ارسال پول یاری داد، از این امر خودداری نمی کرد. گفتنی است برای امام از مناطق گوناگون اسلامی که پایگاه های شیعیان آن حضرت بود، به وسیلۀ نمایندگان ایشان که در آن مناطق پراکنده بودند، اموال بسیار برده می شد و امام با دقّت بسیار و با روش های گوناگون می کوشید تا آن امر را کاملاً از چشم دولتیان بپوشاند. می توان دید امام که تحت نظر و زیر فشار بود، چگونه پول ها را تحویل می گرفت و به گونه ای که صلاح می دانست، به مصرف می رساند، بی آنکه دستگاه جور از آن فعّالیت ها چیزی درک کند، بلکه ناتوان و دست بسته، در برابر امام به سر می برد و با وجود کوشش بسیار، از کشف مسئله ناتوان بود و اگرگاهی دولت برخی اموال را کشف می کرد، به این علّت بود که برخی اطرافیان امام، در انتخاب روش صحیح، سهل انگاری می کردند.17

همچنین امام عسکری علیه السّلام در مواردی که صلاح می دید، رقم های قابل توجّهی در اختیار نمایندگان ویژۀ خود قرار می داد تا طبق صلاح دید خود میان شیعیان و نیازمندان انفاق کنند و آنان را از گرفتاری های مالی رهایی بخشد. تأکید دوباره بی راه نیست که پرداخت چنین مبالغی با توجّه به محدودیت هرگونه فعّالیت امام، نباید مورد تردید یا انکار قرار گیرد؛ زیرا این تحرّکات در پوششی کاملاً مخفی صورت می پذیرفت.18

همچنین امام عسکری علیه السّلام دربارۀ حفظ و نگهداری اموال مسلمانان و بیم از تباه شدن و از بین رفتن آنها، توجّه بسیاری می کرد. به همین دلیل، در بیشتر مناطق شیعه نشین، برای دریافت حقوق شرعی از مردم و صرف آنها میان نیازمندان و تهی دستان، نمایندگان و وکلایی تعیین فرموده بود تا شیعیان برای حلّ مشکلات شرعی و اجتماعی خود به آنها مراجعه کنند. آن بزرگوار به کارها و امور آنها رسیدگی می کرد و کارها و رفتار آنان را زیر نظر داشت و با گفتار و مکاتبه آنها را حمایت می کرد.19

آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت

افزون بر امور مهم و مسئولیت های عمومی امامت که امام عسکری علیه السّلام بدان ها می پرداخت، آن حضرت نقشی مشخّص و اختصاصی نیز داشت و آن نقش تدارک و آماده سازی عملی مرحلۀ امامت فرزند بزرگوارشان، حضرت حجّت بن الحسن علیه السّلام بود. در این میان، برخی عوامل زمینه ساز و تسریع کنندۀ غیبت حضرت ولیّ عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف قابل ذکرند:

1.     بی لیاقتی مردم: بی تردید یکی از عواملی که سبب کنار گذاشته شدن نسبی امام هادی علیه السّلام و امام عسکری علیه السّلام و عدم حضور ظاهری و چشم گیر آن دو بزرگوار در صحنۀ اجتماع شده بود، بی لیاقتی مردم و بی توجّهی آنان به ساحت مقدّس امامان معصوم علیهم السّلام بود که به تدریج طیّ سال های متمادی رشد کرده و در آن دوران به اوج خود نزدیک شده بود.

2.     خلفای جور: همچنین ترس خلفای جور و درباریان آنان از قیام مردم به رهبری امام که سخت گیری های فراوان را بر ایشان تحمیل می کرد، عاملی دیگر در زمینه سازی غیبت امام است. خلفای ظالم عبّاسی که از نفوذ علویان و به ویژه امامان معصوم علیهم السّلام در میان مردم احساس خطر می کردند، به طور مداوم بر آن حضرات ایجاد مزاحمت می کردند و در نهایت، دستان پلید خویش را به خون اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام آغشته می ساختند.

3.     تقدیر الهی: با همۀ این احوال، تقدیر الهی و ارادۀ حتمی خداوند بر نهان زیستی و غیبت طولانی دوازدهمین امام شیعیان، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گرفت. از این رو، شرایط اقتضا می کرد نوعی مقدّمه چینی و آماده سازی مردمی، بر آن پیشاپیش صورت گیرد. با توجّه به این عوامل است که می بینیم دوران زندگی و امامت دهمین و یازدهمین امام به عنوان حلقۀ وصلی بین دو دوران ظهور و غیبت، در هاله ای از پوشیدگی فرو می رود. به ویژه در زمان امام یازدهم، بسیاری از ارتباطات بین امام و شیعیان، به وسیلۀ نامه نگاری های متقابل برقرار می شد و پیام ها و رهنمودهای حضرت بیشتر توسط وکیلان مخصوص و نایبان معیّن به مردم انتقال می یافت و در برخی مراجعات مردم، بنا به مصالحی، خواستۀ آنان به امر حضرت، به دست یکی از خادمان یا ملازمان آن بزرگوار به انجام می رسیده است.20

دلایل رفتار امام

این جلوه ها، کیفیّت برخورد با غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را روشن می سازد و قضاوت دربارۀ چگونگی بهره بردن از امام غایب را آسان می کند. به عبارت دیگر، وقتی امام حاضر مسلمانان که باید پیشوا و حاکم بر تمام امّت اسلامی باشد، بر اثر جهالت، غفلت، شقاوت و ذلّت پذیری مردم و ستمگری و بی پروایی حاکمان، به چنان شرایط دشواری در نحوۀ زندگی و ارتباط با جامعه گرفتار می شود، ابتلای به غیبت دوازدهمین امام و آخرین وصیّ پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم ، امری دور از انتظار نیست. از طرف دیگر، وقتی دهمین و یازدهیمن امام که بی هیچ تردیدی دوران حضور را سپری می کرده اند، بر اثر شرایط تحمیلی به چنان عملکرد و ارتباطی رو فرموده اند، حضرت حجّت عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز برای اجرای مسئولیّت های خویش در ارتباط با شیعیان و جامعۀ اسلامی و عموم مردم، ناگزیر از چنین عملکردی است.

نشانه هایی برای یاران

با این حال، امام برای اطمینان خاطر به دوستان و اطرافیان خود، پیام ها، سخنان و نشانه هایی ارائه فرمود تا هر گونه شبهه نسبت به وجود حضرت حجّت عجل الله تعالی فرجه الشریف زدوده و دل های مشتاق به سوی حضرتش رهنمون شود. آن حضرت از بیم دشمنان، ولادت فرزندش را پنهان کرد و جز معدودی از یاران نزدیک خویش، کسی را از این موضوع آگاه نکرد.21

زمینه سازی عصر غیبت

امام حسن عسکری علیه السّلام در جهت آماده سازی زمینه برای غیبت فرزندش حضرت حجّت عجل الله تعالی فرجه الشریف باید مردم را برای این مرحله آماده می ساخت. برخی از کارهایی که آن بزرگوار برای تحقّق این هدف انجام داد، عبارتند از:

1.     نهان ساختن: امام حسن عسکری علیه السّلام برای مقدّمه سازی و مهیّا کردن ذهنیّت مردم، به طور عموم و خصوصاً شیعه، در مورد غیبت، شیوۀ نهان سازی را بسیار بیشتر از آنچه در زندگی امام هادی علیه السّلام مورد توجّه بود، به کار گرفت. آن حضرت به جز ایّامی که به دستور خلیفۀ عبّاسی برای دیدار وی از خانه بیرون می رفت یا برخی اوقات به جهت مصالحی که در نظر داشت، به کسی اجازۀ ملاقات می داد یا خود شخصاً به دیدار آنها می رفت، دیدار دیگری با مردم نداشت؛ بلکه حتّی در برابر شیعیان ظاهر نمی شد و از پشت پرده با آنان سخن می گفت.22

2.     ارجاع به نمایندگان: امام حسن عسکری علیه السّلام نمایندگانی را معیّن کرده بود و آنها را با تأیید و بیان اعتماد، مورد حمایت خویش قرار می داد تا برای حلّ مشکلات دینی و دنیوی رابط میان آن حضرت و آنان باشند و تا شیعیان به روش مراجعۀ مستقیم به نمایندگان مأنوس شوند.

3.     تأیید کتب فقه و اصل های تصنیف شدۀ یاران: امام حسن عسکری علیه السّلام برخی کتاب های فقهی و اصولی را که برای عمل به آن و هدایت شدن در روزگار حضرت و پیش از آن گردآوری شده بود و نیز صاحبان و مؤلّفان آن کتب را مورد تأیید خویش قرار می داد و از زحمات و تلاش های آنان قدردانی کرده و آن را می ستود. همچنین حضرت از مردم خواست تا به این کتاب ها عمل کنند.23

بیانیه های امام حسن عسکریعلیه السّلامدربارۀ غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

امام عسکری علیه السّلام هم زمان با مخفی کردن فرزند بزرگوارش از چشم مردم و نشان دادن ایشان به برخی خواص، سعی کرد فکر غیبت را در اذهان و افکار رسوخ دهد و به مردم بفهماند که این مسئولیت اسلامی را باید تحمّل و به این اندیشه عادت کنند.

دراین باره می بینیم که ایشان در راستای فرموده های پیامبر(ص) و ائمۀ اطهار علیهم السّلام دربارۀ غیبت، سه رویکرد را دنبال می کرد:

1.     اعلامیه ها یا بیانیه های کلّی و عمومی دربارۀ صفات مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پس از ظهور و قیامش که در دولت جهانی تشکیل می دهد؛

2.     توجیه نقد سیاسی دربارۀ اوضاع موجود و مقرون کردن آن به اندیشۀ وجود مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و ضرورت ایجاد دگرگونی ها از سوی ایشان؛

3.     اعلامیه های کلّی برای پایگاه ها و اصحابش که در آن، ابعاد اندیشۀ غیبت برای آنان و ضرورت آمادگی و عمل به آن از ناحیۀ روانی و اجتماعی توضیح داده شده بود تا غیبت امام و جدایی او را از آنان بپذیرند.24

بدیهی است اگر مسألۀ غیبت بدون مقدّمه و آمادگی قبلی برقرار می ماند، برای مردم امری شگفت آور و حیرت بخش و غافل گیرکننده بود. از اینجا بود که امام عسکری علیه السّلام این روش را عمل کرد و آن، برنامه ای ویژه برای آماده کردن ذهنیّات امّت و آگاه شدنشان بود تا آن روش را بپذیرند و بدون حیرت و شگفتی و همراه داشتن عواقب ناخوشایند و نامحدود، آن را حفظ کنند.25

پی نوشت ها:

1.     زندگانی تحلیلی پیشوایان ما: ائمۀ دوازده گانه، ص 271.

2.     حدیقـ الشّیعه، ص 592.

3.     سفینـ البحار، ج 1، ص 581.

4.     بحارالانوار، ج 50، ص 274.

5.     مجمع البحرین، ص 16.

6.     الغیبـ ، ص 148.

7.     مناقب، ج 4، صص 424 و 425.

8.     با خورشید سامرّاء، صص 261 و 270.

9.     رجال، ص 427 به بعد.

10.   مناقب، ج 4، ص 424.

11.   مهدی پیشوایی، سیرۀ معصومان، صص 632 ـ 636

12.  با خورشید سامرّاء، صص 213، 229.

13.   زندگانی تحلیلی پیشوایان ما: ائمۀ دوازده گانه، ص 272.

14.   سیرۀ پیشوایان، ص 636.

15.  تاریخ تشیّع (دورۀ حضور امامان معصوم(ع))، زیرنظر: سیّد احمدرضا خضری، صص 303 ـ 307؛ پیشوایان ما، صص 268 ـ 270.

16.  سیرۀ پیشوایان، ص 639.

17.    زندگانی تحلیلی پیشوایان ما: ائمۀ دوازده گانه، ص 273.

18.     منابع مالی اهل بیت(ع)، ص 69.

19.     با خورشید سامرّاء، ص 298.

20.      آخرین خورشید پیدا، صص 61 ـ 70؛ سیرۀ پیشوایان، ص 650.

21.  کمال الدّین، ج 2، ص 434.

22.    با خورشید سامرّاء، ص 294.

23.   همان، صص 395، 396.

24.    زندگانی تحلیلی پیشوایان ما: ائمۀ دوازده گانه، صص 276 ـ 277.

25.   همان، ص 278.

 

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان