قال الله العظیم :
وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا وَ صَرَّفْنا فیهِ مِنَ الْوَعیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً (طه113)
و اینگونه آن را قرآنی عربی (فصیح و گویا) نازل کردیم و انواع وعیدها و (و انذار)را در آن بازگو نمودیم، شاید آنها تقوا پیشه کنند یا برای آنان تذکری ایجاد نماید.
فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً (طه114)
پس بلند مرتبه است خداوندی که سلطان حق است و نسبت به قرآن عجله مکن پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود و بگو پروردگارا علم مرا افزون کن.
نقش بیداری و آگاهی در تربیت
نکات مورد توجه آیات: برخی از اصول موثر در تعلیم و تربیت عبارتند از : صراحت در بیان و رسا بودن عبارات و دیگر بیان مطالب باشیوه های گوناگون که موجب تکرار و ملالت نشده و سبب نفوذ در دلها گردد.
قرآن کریم از همه ی این اصول برای بیداری و آگاهی استفاده نموده و علاوه بر آن تشویق به علم آموزی و کسب معارف نموده تا بدین وسیله رشد و تربیت حاصل گردد.
نکته اول: در سوره ی (طه آیات 105تا 112 ) سخن از حوادث مربوط به پایان دنیا و آغاز قیامت است. تعبیر " وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ " یعنی ما با بیان صحنه های قیامت و پاداش و عذاب های آن چنانی، این گونه قرآن را هشدار دهنده فرستادیم
کلمه ی "عربی" از نظر لغت به معنای روشن است و اشاره به فصاحت و بلا غت قرآن و رسا بودن مفاهیم آن دارد.
واژه " صَرَّفْنا" اشاره به بیانات مختلفی است که قرآن از یک واقعیت دارد . مثلاًمساله ی وعید و مجازات مجرمان را گاهی در لباس بیان سر گذشت امت های پیشین و گاه به صورت خطاب به حاضران و گاهی در شکل ترسیم حال آنها در صحنه قیامت و.....بیان می کند.
این بیانات مختلف و شیرین و رسا ممکن است موجب پیدایش تقوا به صورت کامل گردد. " لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ"
و در مواردی اگر تقوا حاصل نشود لا اقل بیداری و آگاهی حاصل گردیده و فعلاً تاحدودی او را محدودمی کند و در آینده سرچشمه حرکت و جنبش می گردد. " أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْرا "
نکته دوم: آیه بعد می فرماید :بلند مرتبه است خداوندی که سلطان برحق است. " فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ"
ممکن است ذکر کلمه ی "حق" بعد از "ملک" به خاطر این باشد که مردم معمولاً از کلمه "ملک" (سلطان) خاطره بدی دارند و ظلم و ستم و خود کامگی از آن در ذهنشان تداعی می شود.
لذا می فرماید: خداوند ملک بر حق است و از آن جا که گاه پیامبر صلی علیه و آله بخاطر عشق به فراگیری قرآن و حفظ آن برای مردم به هنگام دریافت وحی عجله می کرد و کا ملا ًمهلت نمی داد تا جبرئیل سخن خود را تمام کند در دنباله آیه چنین به او تذکر داده می شود : نسبت به قرآن عجله مکن پیش از آن که وحی آن تمام شود. "وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى إِلَیْکَ وَحْیُهُ "
نکته سوم: در تفاوت میان عجله و سرعت می توان گفت :سرعت آن است که برنامه کاملاً تنظیم شده باشد و تمام مسائل محاسبه گردد سپس بدون فوت وقت پیاده شود ولی عجله یعنی شتابزدگی و انجام دادن کار پیش از فرارسیدن موعد آن :سرعت همیشه ممدوح است قرآن می فرماید : " وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَه مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّه عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ "(آل عمران133)
ولی عجله ممدوح یا مذموم است . عجله مذموم در قرآن این گونه آمده است. "خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُریکُمْ آیاتی فَلا تَسْتَعْجِلُونِ" (آل عمران37)
در روایت این نوع عجله ازسوی شیطان شمرده شده است " العجله من الشیطان " اما عجله به معنای سرعت در وقت ممدوح است مانند این جمله معروف " عجلوا با لصلاه قبل الفوت " بنابراین شتاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در تلاوت آیات درعبارت " وَ لا تَعْ
جَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى إِلَیْکَ وَحْیُه" مذموم نبوده و اشاره به شدت عشق و علاقه به دریافت مطلب و دلسوزی پیامبرصلی الله علیه وآله است.
نکته چهارم: از آنجا که نهی از عجله به هنگام دریافت وحی ممکن است این توهم را ایجاد کند که از کسب علم بیشتر نهی شده بلا فا صله با جمله" قل رب زدنی علماً"بگو پروردگارا علم مرا زیاد کن جلو این پندار گرفته شده است. یعنی شتابزدگی درست نیست، ولی تلاش برای افزایش علم جایز است.
یکی از شاهکار های مهم شیطان این است که همیشه کمالات موهومه رابر انسان جلوه دهد و آدمی را به آنچه که دارد راضی و قانع کند در حالی که از قرآن شریف دربحث علم آموزی دستور عدم توقف و قانع نشدن به یک حد معین استفاده می شود.
حضرت موسی علیه السلام با مقام نبوت و شامخ علم خود توقف نفرمود وقتی شخص کاملی مثل حضرت خضرعلیه السلام را ملاقات کرد برای یادگیری علوم ملازم خدمت شد و همچنین ابراهیم علیه السلام که به مقام بزرگ ایمان و علم بسنده نکرد و عرض کرد " رب ارنی کیف تحیی الموتی " و همچنین به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دستورمی دهد " قل رب زدنی علماً " جایی که پیامبر صلی الله علیه وآله با آن علم سر شار و روح مملو از آگاهی مامور باشد که تا پایان عمر ،از خدا افزایش علم بطلبد وظیفه دیگران کا ملاً روشن است.