یکشنبه, 01 مهر,1403

­

ﺳﻪشنبه, 28 خرداد,1398

نقـش تشیـع حقیقـی در تـربیـت (سوره صافات، آیه 83 تا 87)

نقـش تشیـع حقیقـی در تـربیـت (سوره صافات، آیه 83 تا 87)

تربیت در قرآن­­ ­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­بیاد استاد طاهائی (رحمه الله) مدرسه علمیه نرجس (علیها السلام )­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ 98/3/28

بِسم اللهِ الرحمنِ الرحیم

قال الله العظیم:

«وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ»؛ ابراهیم از پیروان او (نوح) بود.

«إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليمٍ»؛ آن گاه که با دلی سالم به پیشگاه پروردگارش آمد.

«إِذْ قالَ لِأَبيهِ وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ»؛ هنگامی که به پدر و قوم خود گفت: چیست آنچه شما می‌پرستید؟

«أَإِفْكاً آلِهَه دُونَ اللَّهِ تُريدُونَ»؛ آیا به دروغ معبودانی را جز خدا برای ]پرستش[ می‌خواهید؟

«فَما ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعالَمينَ»؛ گمان شما درباره پروردگار جهانیان چیست؟­­ (صافات/ 83 تا 87)

­

نقـش تشیـع حقیقـی در تـربیـت

واژه شیعه از دیر باز به عنوان نامی اصیل و شناخته شده برای پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام به کار رفته است. در قرآن کریم این واژه در سوره‌هایی همچون مریم(69)، قصص(15) و صافات(83) آمده است.

«شیعه» در لغت به معنای گروه و دسته‌ای است که بر سر امری گرد هم آیند. تعاریف گوناگونی برای این کلمه در سخنان بزرگان آمده است از جمله: «شیعه» یعنی کسی کاری انجام دهد که مطابق با فکر و مرام دیگری است، در حالی که سبب رواج آن مکتب گردد. همان طور که ملاحظه ­می‌شود در تعریف اصطلاحی شیعه دو عنصر «پیروی» از یک شخص و «یاری رساندن» به او مبنایی هستند.

سخنان معصومین علیه السلام راهنمای خوبی برای معرفی این واژه قدسی است. از جمله امام رضا علیه السلام می‌فرمایند: «شِيعَتُنَا الْمُسَلِّمُونَ‏ لِأَمْرِنَا الْآخِذُونَ بِقَوْلِنَا الْمُخَالِفُونَ لِأَعْدَائِنَا... »؛ شیعیان ما آنانند که تسلیم فرمان هستند، سخن ما را اخذ می‌کنند و مخالف دشمنان ما هستند.

نکته اول: قرآن معنی حقیقی تشیع را در جریان بیان تاریخ ابراهیم علیه السلام­ روشن می‌سازد. حقیقت شیعه با توجه به کاربرد آن در این بخش از سوره صافات عبارت است: از مردود شمردن بت های داخلی وخارجی؛ ظاهری و باطنی و مقاومت در برابر کج روی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه و سپس فداکاری و پایداری در راه خداست.

خداوند با جامع‌ترین و کوتاه‌ترین کلام در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام می‌فرماید: «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ»؛ او از کسانی بود که رسالت نوح علیه السلام را ادامه داد و به راه او رفت.

و در همان خط توحید و عدل، در مسیر تقوا واخلاص که سنت نوح بود گام برمی‌داشت. قرآن ابراهیم علیه السلام را از شیعیان نوح علیه السلام می‌داند با اینکه فاصله زمانی بین این دو پیامبر (حدود 2600سال) بوده است و پیامبرانی همچون هود و صالح نیز در این فاصله زمانی حضور داشته‌اند!

نکته دوم: آری ابراهیم علیه السلام از پیروان نوح علیه السلام بود ولی چگونه بدین مقام والا دست یافت؟

قرآن بدین پرسش ما پاسخ می‌دهد و می‌فرماید: «اذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليم»؛ به خاطر بیاور هنگامی را که ابراهیم با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد.

از میان تمام اوصاف برجسته و کمالی ابراهیم خلیل الرحمان تنها به صفت اشاره به قلب سلیم دارد که این تعبیر می‌تواند در بردارنده نکات تربیتی مهمی باشد. از جمله:

- قلب سالم از امراض روحی و اخلاقی پایه و اساس خصلت‌های پسندیده و کمالات انسانی است.

- سرمایه و توشه همه‌ی مربیان و مبلغان برای آغاز مسأله مهم تربیت و تاثیر در متربی سلامت قلب است.

- همان گونه که فعالیت و کارآمد بودن قوا و حواس مادی انسان به سلامت قلب جسمانی او وابسته است، فعالیت و کارآمدی قوا و حواس معنوی نیز به سلیم بودن قلب معنوی بستگی دارد.

- تداوم خط فکری و مکتبی انبیاء و اولیاء و صالحین و ادامه سیر و سلوک آنان و باریافتن به درگاه الهی نیاز به این توشه دارد.

- سلیم (دارنده قلب سلامت) آن کسی است که خوب را بپذیرد و به آنچه نادرست و منفی است با روشی مناسب معارضه و مبارزه کند.

نکته سوم: ابراهیم علیه السلام با اراده نیرومند و عزم راسخ حرکت اصلاحی خود را از نزدیکان و اطرافیان خویش آغاز نمود. چنان که قرآن می‌گوید: «إِذْ قالَ لِأَبيهِ وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ»؛ به خاطر بیاور هنگامی را که به پدر و قومش گفت: این‌ها چه چیزی است که می‌پرستید.

حیف نیست انسان با آن شرافت ذاتی وعقل و خرد در مقابل مشتی سنگ و چوب بی ارزش تعظیم کند؟ عقلتان کجاست؟ توجه دارید که حضرت بت‌ها را تحقیر می‌کند و کار آن ها را زشت می‌شمارد و سپس با جمله دیگری سخن خود را تکمیل کرده می‌فرماید: «أَإِفْكاً آلِهَه دُونَ اللَّهِ تُريدُونَ»؛ آیا شما جز الله که بر حق است به سراغ خدایان دروغین می روید؟

«افک» به معنی دروغ بزرگ است. حضرت ابراهیم علیه السلام بر دروغین بودن معبودهای مورد پرستش آزر و قوم خود تأکید می کند.

نکته چهارم: سرانجام سخن خود را با جمله کوبنده دیگری در این مقطع پایان داده و می گوید: «فَما ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعالَمينَ»؛ شما درباره پروردگار عالمین چه گمان می برید.

روزی او را می خورید، مواهب او سراسر وجود شما را احاطه کرده است خدایی که تمام عالم در سایه ربوبیت او اداره می‌شود، چرا شما او را رها ساخته و به سراغ یک مشت پندار و اوهامی که هیچ منشاء اثر نیست رفته‌اید!

حضرت ابراهیم علیه السلام با این جمله آنان را به جانب خدا هدایت کرد زیرا کسی که آیات و نشانه های خدا را تصور کند و صفات او را به یاد آورد به سوی توحیدگام برمی‌دارد.

­

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان