بِسم الّلهِ الرحمنِ الرحیم
قال اللهالعظیم:
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهيمَ * (ای پیامبر)سرگذشت ابراهیم را برمردم بخوان
إِذْ قالَ لِأَبيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ * آنگاه که به پدرش(عمویش آزر) و قومش گفت:شما چه میپرستید؟
قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفينَ *گفتند:بتهایی را میپرستیم که همواره ملازم آنهاییم
قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ
ابراهیمگفت:آیا هرگاهآنها را میخوانید(یا دعامیکنید)سخن شما را میشنوند؟یا به شما سود یا زیانی میرسانند. (شعرا 69 تا 73)
نقـش تـربیتـی جـوانان در خـانواده
نکات مورد توجه آیات:
قران کریم در آیات سوره مریم، انبیاء، شعراء ... از خانواده فاضل ابراهیم خلیل الرحمان سخن میگوید.
روش تربیتی این پیامبر خدا درگفتمان با خانواده دارای نکات بسیار ظریف ودقیقی است.
ابراهیم علیه السلام این جوان انقلابی با رعایت ادب و احترام روش عقلانیت را برگزیده و با ایجاد سوال، بزرگ خانواده را به چالش کشیده تا پیشوا و نمونهو الگویی باشد برای همه کسانی که در چنین اجتماع عقب افتادهای زندگی میکنند.
نکته اول : ابراهیم علیه السلام با فطرت سالم و پاک خود علیه خانواده و قومش که به اتفاق کلمه همگی بت میپرستیدند به حمایت از دین توحیدی و پرستش خدای سبحان قیام نمود.
از آیات چنین بر میآید که آزر مسئول مستقیم تربیت ابراهیم علیه السلام بوده و آموزشهای جامعه خود را دربارهی او اجرا می کرد به واسطه آزر این جوان انقلابی در زیر فشار قرار گرفته و به طرف پرستش بتان رانده میشد.
لازم به ذکراست که بر اساس روایات مراد از کلمه "اَب"در این آیات عمو،جد، پدر زن و یا بزرگ قبیله است زیرا امکان ندارد که پدر پیامبری همچون ابراهیم علیه السلام کافر باشد .
چون حضرت ابراهیم علیه السلام مورد ستایش همهی گروههای یهودی و مسیحی است بیان تاریخ او برای اهل کتاب زمان پیامبر صلی علیه و آله و همچنین مسلمانان درس آموز بوده وهست.
خداوند تبارک وتعالی پیامبر صلی الله علیه وآله را مامور می نماید که جریان حضرت ابراهیم علیه السلام را بازگوکند "وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهيمَ "
"نباء" به معنای خبر مهم است. از میان تمام اخبار مربوط به این پیامبر بزرگ دراینجا روی گفتگوی ایشان با خانواده تکیه میکند.
هنگامی که به پدر و قومش گفت چه چیزی را شما میپرستید؟ "إِذْ قالَ لِأَبيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ "
جمله "ما تعبدون"پرستش از حقیقت است. در واقع ایشان خودش را جای کسی فرض کرده که هیچ اطلاعی از حقیقت بت پرستی آنان ندارد.
این خود یک روش مناظره است .کسی که میخواهد ادعای طرف مقابل را بفهمد از او این گونه سوال میکند تا وقتی اعتراف را از او شنید همان را مدرک قرار داده و بطلان مدعایش را اثبات کند.
نکته دوم: آنها به فساد خود اعتراف کرده و در پاسخ گفتند:ما بت هایی را میپرستیم و همه روز به آنها توجه داریم و با نهایت احترام ملازم عبادت آنانیم." قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفينَ "
"اصنام"جمع"صنم"به معنای جثه ومجسمهای است که از فلز یا چوب و یا غیر آن به شکل مصنوعی میسازند تا به خیال بت پرستان صفاتی که در معبود معینی هست در این مجسمه که نمایانگر آن معبود است نشان داده میشود.
"نظل"معمولاً به کارهایی که در روز انجام میشود اطلاق میگردد و ذکر آن به صورت صیغه مضارع اشاره به استمرار و دوام است.
"عاکف"از ماده"عکوف"است که به معنی توجه به چیزی و ملازمت آمیخته با احترام نسبت به آن است.
مجموعهی این تعابیر با توجه لغات نشان میدهد که آنها نه تنها احساس شرمندگی از کار خود نداشتند بلکه بسیار به کار خود افتخار میکردند." قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفينَ"
نکته سوم:حضرت ابراهیم علیه السلام اعتراض خود را بر صنم پرستی ایشان اعلام کرد و با دو جملهای کوبنده آنهارا با یک بن بست منطقی روبرو ساخت .
گفت:آیا آنها سخن شما را می شنوند هنگامی که آنها رامیخوانید"قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ "
یا اینکه آنها سودی به شما می رسانند یا زیانی از شما دفع می کنند؟"أَوْ يَنْفَعُونَكُم"
حداقل چیزی که در معبود لازم است این است که ندای عابد خویش را بشنود و درگرفتاریها به یاریش بشتابد، یا لااقل از مخالفت فرمان او واهمهای باشد. اما در این بت ها چیزی که نشان دهد آنها کمترین درک و شعوری دارند و یا کمترین تاثیری در سرنوشت انسانها به چشم نمیخورد.
حاصل سخن اینکه: جوانان در تربیت خانواده وکمک به معنویت پدران ومادران می توانند نقش بسیار موثری را ایفاکنند بنابراین بزرگترهای خانواده این فرصت را به جوانان خود داده وجملات زیبای آنان را که ممکن است درقالبی خاص به جهت موعظه ونصیحت بیان شده باشد پذیرا گردند.