قال الله العظیم:
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَه مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً (کهف/65)
پس (در آنجا) بنده ای از بندگان ما را یافتندکه از جانب خود،رحمتی (عظیم) به او آموخته بودیم.
قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً(66/کهف)
موسی به او (خضر)گفت:آیا (اجازه می دهی)در پی تو بیایم ،تااز آنچه برای رشد و کمال به تو آموخته اند،به من بیاموزی؟
نقـش مـربـی و مـعلم در تـربیـت
نکات مورد توجه آیات :
سه ماجرا در سوره کهف آمده که هر سه از یک نظر هماهنگ است . ماجرای اصحاب کهف، داستان موسی علیه السلام و خضر، داستان ذوالقرنین
این هر سه ماجرا ما را از افق زندگی محدودمان یعنی آنچه به آن خو و عادت کرده ایم بیرون می برد و نشان می دهد که نه عالم محدود به آن است که ما می بینیم و نه چهره اصلی حوادث همیشه آن است که ما دربر خورد اول در می یابیم.
آیات فوق بخشی از داستان موسی و خضر علیهما السلام است که این پیامبر بزرگ بانهایت ادب و تواضع در محضرحضرت خضرعلیه السلام مدتی شاگردی نموده است. در ماجرای ایشان با عالم دانشمند زمانش به صحنه شگفت انگیزی بر خورد می کنیم که نشان می دهد حتی یک پیغمبر اولوالعزم که آگا ه ترین افراد محیط خویش است باز دامنه علم و دانشش در بعضی از جهات محدود است و به سراغ معلمی می رود که به او درس بیاموزد
بنا براین در مساله تعلیم و تربیت توجه به نکات ظریف این داستان لازم است:
نکته اول :آگاهی به معارف و علوم الهی تضمین کننده رشد و کمال انسان است . برای رسیدن به این گوهر گرانبها باید مربی الهی داشت. تعبیر به " فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا" (بنده ای از بندگان ما) نشان می دهد که برترین افتخار یک انسان آن است که بنده راستین خدا باشد و این مقام عبودیت است که انسان را مشمول رحمت الهی می سازد و دریچه های علوم را به قلبش می گشاید.
مراد از "عبد"در آِیه، حضرت خضرعلیه السلام است که به دلایل زیر پیامبر بوده است.
الف)کسی که استاد پیامبری همچون موسی علیه السلام می شود حتماًاز پیامبران است
ب) تعابیری نظیر "عبدنا" و "عبده"در قران غالباً مخصوص پیغمبران به کار رفته است توجه به این نکته لازم است که امام صادق علیه السلام می فرمایند : موسی علیه السلام در علم شرع از خضرعلیه السلام آگاه تر بود و خضر علیه السلام در رشته و ماموریت دیگری غیر از آن آگاهی داشت (شاید مراد علم به تاویل حوادث باشد)
نکته دوم : در توضیح عبارت " رَحْمَه مِنْ عِنْدِنا" می توان گفت :هر نعمتی رحمتی است از ناحیه خدا به خلقش ،اعم از نعمت های مادی ظاهری و نعمت های باطنی
مفسران در توضیح " رَحْمَه مِنْ عِنْدِنا" می فرمایند : منظور نعمت های باطنی است. از جمله :
استعداد شایان و روح وسیع و شرح صدر ی است که خدا به آن مرد داده بود تا پذیرای علم الهی گردد.
تعبیر " ُ مِنْ لَدُنَّا " نیز نشان می دهد که علم آن عالم آگاهی از قسمتی از اسرار این جهان و رموز حوادثی بوده که تنها خدا می داند.
البته علم خضرعلیه السلام در برابر علم ذات اقدس اله قطره ای نا چیز است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرمایند: هنگامی که موسی علیه السلام خضرعلیه السلام را ملاقات کرد پرنده ای در برابر آنان قطره ای از آب دریا را با منقارش برداشت و بر زمین ریخت خضرعلیه السلام به موسی علیه السلام گفت آیا رمز کار این پرنده را دانستی ؟ او به ما می آموزد که علم ما در برابرعلم خداوند همانند قطره ای در برابر این دریای بی کران است.
نکته سوم : با توجه به عبارات آیه بدست می آید که حضرت موسی علیه السلام پس از تحمل رنج جویندگی، ایشان را پیدا نموده است و با نهایت ادب و به صورت استفهام به آن مرد عالم چنین گفت:آیا من اجازه دارم از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزی ؟
قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً(66/کهف)
نکات متعددی در ادب و تواضع نسبت به استاد دیده می شود ،از جمله :
الف) موسی شاگردی خود را با اجازه آغاز کرد (هل)
ب) خود را پیرو استاد معرفی کرد (أَتَّبِعُکَ)
ج) خضر را استاد معرفی نمود(تُعَلِّمَنِ)
د) خود را شاگرد بخشی از علوم استاد دانست ( مِمَّا )
ه) علم استاد را به غیب پیوند داد.(عُلِّمْتَ)
د) تعلیم استاد را اثر بخش دانست (رُشْداً)
ز ) همانگونه که خداوند به تو آموخت تو نیز به من بیاموز(مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً)
آیات فوق دلالت بر شرافت علم و فضیلت علما می نماید چرا که پیامبر اولوالعزم مانند موسی بن عمران علیه السلام در طلب دانش از خضر علیه السلام متابعت می نماید.