پنجشنبه, 07 فروردین,1404

­

شنبه, 04 اسفند,1403

نگـاه تـربیتی بـه حـالات احتـضار (واقعه/ 83-87)

نگـاه تـربیتی بـه حـالات احتـضار (واقعه/ 83-87)

­­­­­­­­­­­­­­­­تربیت در قرآن­­ ­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­بیاد استاد طاهائی (رحمه الله) مدرسه علمیه نرجس (علیها السلام)­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ 1403/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله العظیم:

«فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ»*­ پس چرا هنگامی که روح به گلوگاه می‌رسد.

«وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ»* ­وشما درآن وقت نظاره‌گر هستید ( وهیچ کاری ازشما ساخته نیست !)

«وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ ­وَلكِن لَّا تُبْصِرُونَ»* وما به او از شما نزدیکتریم، ﻭﻟﻲ ﻧﻤﻰﺑﻴﻨﻴﺪ .

«فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ»* (آری) پس چرا اگرشما پاداش داده نمی‌شوید ( وبه گمان خود قیامتی درکارنیست وشمارا قدرتی بزرگ و فراتراست ؟)

«تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» *آن ( روح به گلوگاه رسیده ) را ( به بدن محتضر ) برنمی‌گردانید، ﺍﮔﺮ( ﺩﺭ ﺍﺩﻋﺎﻱ ﺧﻮﺩ)ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻴﺪ؟­ (سوره واقعه ۸۳ـ٨٧)

­

نگـاه تـربیتی بـه حـالات احتـضار

محور اصلی کلام در سوره واقعه موضوع (معاد) است که کافران آن را بعید می‌دانستند و تکذیب می‌کردند.

به طور مسلم این طرز تفکر ریشه در عوامل مختلفی دارد .یکی از آن عوامل­ اعتقاد به عجز الهی و عدم قدرت پروردگار بر اعاده و­ بازگشت انسان‌ها در قیامت است.‌ به نظر می‌رسد اگر آدمی این مسئله را فهم کند که با خدای "حی"،" قادر"،" عالم"­ سر وکار دارد، به کلام الهی اعتماد کرده و نسبت به آن سستی و سهل انگاری نداشته و تکذیب نمی‌کند. چنانچه در آیات گذشته به آن اشاره شد"اَفَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ"

پس شاید راه چاره در این باشد که شنوندگان قرآن روی مسئله مرگ متمرکز شده ،بیشتر پیرامون آن دقت کنند .

به خصوص عجز و ناتوانی آنان در درمان بیمارانشان با داشتن تمام امکانات و تجهیزات!!

در واقع خدای تعالی با مطرح کردن یک امر کاملا ملموس ( احتضار ـ وعجز از درمان) ­توجه‌ انسان ها را به سوی حقیقت توحید و معاد جلب کرده است.

نکته اول: خداوند متعال در این آیات می‌فرماید:اگر شما در قبول نکردن زندگی در قیامت ( معاد)راه صحیحی را رفته‌اید و در انکار قرآن­ که شما را از بعث خبر می‌دهد روش درستی دارید جان محتضری را که مرگ به حلقوم او رسیده به او برگردانید!!!ا " فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ - وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ"

لازم به ذکر است که مشرکان معتقد بودند مرگ به تقدیر الهی نیست و امری تصادفی و اتفاقی می‌باشد. قرآن- می‌گوید پس باید بتوانید برای یک بار هم که شده جان مختصر را به او برگردانید چون امر تصادفی می‌تواند قابل تکرار باشد!!! و اگر نمی‌توانید، بدانید که مرگ مسئله حساب شده است و مقدار عمر از ناحیه خدا تعیین می‌گردد.

کلمه ( لولا) تحریک را می‌رساند نظیر کلمه (پس چرا در فارسی) البته تحریک به کاری که شنونده از عهده آن­بر نمی‌آید.

تعبیر " بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ " کنایه از رسیدن جان به گلوگاه می‌باشد.

نکته دوم: قرآن در ادامه می‌فرماید: در شرایط احتضار چه بسا­ در کنار بستر محتضر بوده و او را با نگرانی نگاه می‌کنید که­ از دستتان می‌رود و نمی‌توانید و نمی‌دانید که چگونه مانع مرگش شوید "أَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ"

­اما خدا به او از همه نزدیک‌تر است می‌تواند از مرگ او جلوگیری کند. نکته قابل دقت آن است که آنها اقربیت خدا به محتضر را نمی‌بینند." وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَٰكِن لَّا تُبْصِرُونَ"

محتضر به تدریج چشمانش از کار می‌افتد و دیگر بستگان و دوستانش را نمی‌شناسد لکن خدا و نیز فرشتگان حاضر را می‌بیند و می‌شناسد و صدای آنها را می‌شنود.

این صحنه برای اطرافیان محتضر یک کلاس تربیتی مهم است چون می‌دانند خودشان هم چنین سرنوشتی را در پیش دارند.

خداوند به خوبی می‌داند که در باطن جان محتضر چه می‌گذرد ؟ فرشتگانی که آماده قبض روح او هستند از- خویشاوندان محتضر به او نزدیک‌تر می‌باشند.

لازم به یادآوری است که نه تنها در حال احتضار بلکه در همه حال خداوند از همه کس به ما نزدیک‌تر است اما­ما براثر ناآگاهی از او دوریم و در لحظه جان دادن این نزدیکی برای ما واضح‌تر می‌شود.

نکته سوم : خدای سبحان در ادامه به یکی دیگر از مشکلات اعتقادی آنها و عدم باور آنها نسبت به جزا و پاداش اشاره می‌کند می‌فرماید: اگر شما در برابر اعمالتان جزا داده نمی‌شوید" فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ "

پس او را بازگردانید اگر راست می‌گویید ."تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ"

" مَدِينِينَ " جمع " مدین " از ماده " دین"به معنای جزا است. برخی آن را به معنای ( مربوبین) تفسیر کرده‌اند.

اگر رب حیات بخش میراننده نیست و مرگ برای رسیدن به هدف، امری ضروری نبوده و در پی آن محکمه جزا و کیفری نیست ،از مرگ محتضر مانع­ شوید.

گفتنی است معاد آدمی هنگام احتضار آغاز می‌شود. مرگ که همان قطع تعلق روح به بدن است در حالت عادی نه مثلاً در سکته مغزی از پا آغاز می‌گردد. نخست پای میت سرد می‌شود و می‌میرد و سپس اندک اندک دیگر اعضای بدنش سرد می‌شوند. این روند در قبض روح از سر رحمت الهی است تا انسان نیمه مرده که خود کاملاً می‌فهمد

در حال جان دادن است بتواند خدا را بخواند و از ثواب این ذکر بهره‌مند گردد و در همان حال ناله و توبه کند­که به اندازه خود اثر دارد.

البته این بهره برای محتضری است که حق الله و حق الناس به گردن نداشته باشد تا مانع بهره‌مندی او از این فضل الهی شود و در زندگیش همواره به یاد حق بوده است ولی لغزشی هم داشته که خدا صدایش را می‌شنود، همان گونه که در حالت عادی نوای بنده‌اش را می‌شنود.

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان