یکشنبه, 01 مهر,1403

­

جمعه, 12 اسفند,1390

واخوانی ارزشها و روشهای علمی وجودپیامبردردستیابی به موفقیتها

واخوانی ارزشها و روشهای علمی وجودپیامبردردستیابی به موفقیتها
دین حق، دین پایدار، دین جاندار و ریشه داری که اگر بنا باشد در تعاملات آینده جامعه بشری دین مطرح و دارای جایگاه باشد و بتواند هدف علم را ترسیم کند، سرشت علم را تبیین کند و ارتباطات جهان و علم را معنا نماید، بدون تردید این دین اسلام است و قرآن کتاب آن و شخصیت محوری پیامبر صلی الله علیه و آله رسول و آورنده آن است.


سخنرانی استاد شایسته خوی در دبیرستان مشکوه   90/12/15

 موضوع سخنرانی: واخوانی ارزشها و روشهای علمی وجود پیامبر در دستیابی به موفقیتها و کامیابی های فردی و اجتماعی نبی اکرم صلی الله علیه و آله با صبغه مدیریتی ایشان با اشاره به سوره مدثر

هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الذین کله و لو کره کره المشرکون

خداوند بر 2 چیز تأکید می کند:


1 ) ارسله بالهدی؛ محوریت شخص پیامبر.


دین حق، دین پایدار، دین جاندار و ریشه داری که اگر بنا باشد در تعاملات آینده جامعه بشری دین مطرح و دارای جایگاه باشد و بتواند هدف علم را ترسیم کند، سرشت علم را تبیین کند و ارتباطات جهان و علم را معنا نماید، بدون تردید این دین اسلام است و قرآن کتاب آن و شخصیت محوری پیامبر صلی الله علیه و آله رسول و آورنده آن است.

در این شرایط خطیر مسئولیت پیروان قرآن به خصوص آگاهان و عالمان صد چندان می شود که چنانچه قصور و تقصیری باشد، قصه پر غصه ای در انتظار جامعه اسلامی خواهد بود و مسلمان بسان نی خواهند بود که دیگران در آن خواهند دمید و ما به ساز دمندگان به حرکت درمی آییم. لذا لازم است در بحث مهم مدیریت و تبیین ارزشها و روشهای آن به شخصیتی متمسک و متوسل شویم که محور است و دارای برنامه است از جانب برنامه ساز و برنامه ریز.
قرآن  و شخصیت پیامبر و تعالیم اسلام دارای 4 زیرساخت و جانمایه است. 4 اصل عقل، علم، اعتدال و فطرت. توجه مسلمانان به این 4 اصل = نزدیک شدن به حق.

لذا برای ارائه کار مدیریتی و ساماندهی امور بویژه در امر مهم تعلیم و تربیت که رسالت عظمای پیامبر صلی الله علیه و آله است بهترین شیوه آن است که بر سر درس ارزشها و روشها و شیوه های مدیریتی رهبر بزرگ جهان اسلام رفته تا بتوانیم انشاءالله در راستای مدیریتی موفق تربیت نیروی انسانی والا رقم بزنیم.


2)برنامه ای است که این پیامبر دارد (دین الحق)

2 .  سوره مدثر و مزمل می پردازد به واخوانی ارزشها و روشهای علمی وجود پیامبر در دستیابی به موفقیتها و کامیابی های فردی و اجتماعی نبی اکرم صلی الله علیه و آله با صبغه مدیریتی ایشان .

در ابتدای هریک از این 2 سوره تا شروع فصل بعدی آن خداوند 5 نکته و دستور را به پیامبر بازگو می کند که در واقع تعریف خط مشی پیامبر در عملکرد ایشان است.

یا ایها المدثر (ای پیامبری که جامه را بر خود گرفته ای و در حالت غنودن به سر می بری)

مدثر از دثار لباس و جامعه ای که مستقیم با بدن تماس ندارد (جامعه ای که روی بدن را می پوشاند)
شِعار لباس و جامعه ای که مستقیم با بدن متصل است.

عنوان صمیمی که خداوند با آن پیامبرش را مورد خطاب قرار می دهد. و به دنبال آن دستوراتی سازنده و بنیادین به او تعلیم می فرماید.

تعلمی روشهای عملی و تعیین خط مشی

"قُم" در لغت عرب صرفا به معنای ایستادن نیست بلکه قرآن ایستادگی اثربخش و کارآیی را در قالب اقامه و استقامه مطرح می کند.

لذا می فرماید نماز را اقامه کنید یعنی نمازی اثربخش و با ایستادگی که در زندگی انسان مسلمان خود را نشان دهد.

خداوند در ابتدا می فرماید: "قُم" برخیز، زمان ایستادگی و ایستادن است.

"فَأنذِر" انذار یعنی جبران کاستی ها، نقائص و تحول ایجاد کردن برای جبران کاستی ها باید برخیزی وگرنه در صحن جامعه بدون ایستادن و ایستادگی هیچ تحولی شکل نمی گیرد.
و از اینجا خداوند 5 دستور، تعلیم و خط مشی را با پیامبر در میان می گذارد:


1 ) « و ربّک فَکَبِّر» و پروردگارت را بزرگ دار

تکبیر:

 الف) یا نظری: یعنی معترف بودن، آشنا بودن و شناختن کبریایی و بزرگی خداوند.

ب) یا عملی: التزام عملی داشتن به کبریایی او یعنی تحقق بخشیدن به این امر

ج): یا هردو

در واقع موحد آن است که کبریایی خدا رابشناسد. یعنی هیچ دغدغه ای در زندگی ندارد.
چون در قبال بزرگی ذات او هیچ موحدی نمی تواند ابراز وجود کند. که ثمره اش قوت بخشی به

آدمی است.

یعنی ای پیامبر! اولین نکته در کار بزرگ و مسئولیتی که می پذیری توجه به خداست.
این هدف گذاری پیامبر است که در حرکت و رسالت بزرگ و مسئولیت پذیری لازم است توجه به هدف باشد.

نکته مهم: واژه "رب"؛

که رمز ربوبیت و تربیت پروردگار است. تأکید بر توحید ربوبی، پرورش و پروردگاری است.
مثلث آفرینش، پرورش، پرستش دغدغه اصلی پیامبر است.

با کلمه "رب" خداوند تأکید دارد که: هدف گذاری در قالب و مجرای تربیت الهی است.
هستی جریانی است از او تا او .

هر تحول و حرکتی در این مجرا قرار گیرد کامیاب است و الا نه.
پس توجه به ذات باریتعالی و هدف گذاری نسبت به مسیری که باید رسالت را به دوش بکشد و تحول ایجاد کند.


2 ) « و ثیابک فَطَهِّر» جامه و ثیاب خود را پاکیزه کن.

2 .  معنای ظاهری و حقیقی دارد: معنای ظاهری آن، آراستگی جامه که نکته مهمی است و مورد توجه اسلام است. که قرآن توجه بسیار زیبا و جالبی به لباس دارد. که لباس هم اندام شما را می پوشاند و هم زینت شماست. (اعراف/ آیه 26) یا بنی آدم قد أنزلنا إلیکم لباساً یواری سواتکم و ریشا
ابتدا پوشش و سپس زینت. و تکیه به ظاهر نیست.

تن آدمی شریف است به جان آدمیت                      نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

اما معنای حقیقی، که جنبه اخلاقی دارد.

عصبیت و تکبر در جامعه عرب و به عنوان نسبت متداول در بین ایشان بوده که در زمان نزول قرآن هم کاملا مشهود بود. جماعتی از اعراب هنگامی که می خواهند غرور خود را نشان دهند به روش عصبیت عربی دامن و جامه خود را بر زمین می کشند، جرّ الذیل (دامن کشان)
لذا خداوند می فرماید: جامه را کوتاه کن یعنی غرور و نخوت را به کنار بگذار. باید این وادی را با پاکیزگی طی کنی یعنی عمل و کردارت را پاکیزه کن .


خداوند با این دستور چه چیزی را منتقل می کند؟

در نکته دوم توجه به خود مطرح می شود. نگاه به خود و وضعیتی که داری؛ کاستی ها و نواقصی که ممکن است در جان و وجود آدمی باشد و مانع حرکت او گردد.

ابتدا توجه به خدا و سپس نگاه به خود و باید موانع درونی را در این مسئولیت پذیری و مسیری که طی می کنی از میان برداری و خود انسان به این مسأله آگاهتر است.

3 ) «والرُّجزَ فاهجُر» از رُجز یا رِجز فاصله بگیر.

کلمه رِجز و رُجز ابتدا به معنای پلیدی و زشتی و رجس می باشند و رِجز در معنای اضطراب و حرکت شدید نیز بکار می رود. هرچیزی که در جان و روح آدمی اضطراب ایجاد کند و حاشیه امن ذهن را تخریب نمایند را رِجز می گویند.

در قرآن به تخلف از قانون الهی و گناه رجز گفته می شود. چون انسان هرچقدر از خدا فاصله بگیرد بدن شک به اضطراب درونی اش افزوده می شود.

خداوند می فرماید: ای پیامبر! از آنچه موجب لرزش و اضطراب در مسیر است فاصله بگیر و خود و مسیرت را جدا کن.

در واقع در نکته سوم، خداوند توجه او را به محیط جلب می نماید. عوارض محیطی که انسان را از مسیر و مسئولیت و آنچه در صدد تصدی آن است، دور می کند.

4 ) «و لا تَمنُن تستکثر»

لا تمنن از ماده منت است.. منّان از اسامی الهی است و منت در مورد انسان معانی متفاوت دارد.
که معنای منفی دارد یعنی یادآوری و تذکر محبت، احسان، خدمت، لطف. اگر کاری کردیم آن را برای خود و دیگران تذکر و یادآوری کنیم منت است که بسیار ناپسند و زشت است.

لا تبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الأذی (بقره/ 264)

سعدی: عرب گوید: (جُد و لا تَمنُن فإن المنفعة الیک عائده) احسان کن لیکن تذکر نده و یادآوری مکن زیرا سود آن به سمت خودت باز می گردد نه به کسی که به او محبت کرده ای
در واقع خداوند با این عبادت، یک نوع آسیب شناسی را بازگو و مطرح می کند.
امام کاظم علیه السلام در قالب دعا جمله بسیار پرمحتوایی را مطرح می کنند .


« اللهم لا تجعلنی من المُعارین و لا تخرِجنی من التقصیر» خدایا مرا از حد تقصیر خارج نکن و مرا جز عاریه ها قرار نده.

یعنی 2 نگاه نسبت به خود که امام می خواهد این دیدگاه را از من نگیر:

1) دائم خود را بدهکار بدانم؛ نعمتی برای من است که همیشه فکر کنم آنچه عمل کرده ام ناکافی است و هنوز به نقطه کمال نرسیده است (مفهوم لا تمنن)

2) من را عاریه قرار مده؛ یعنی آنچه دارم از خودم باشد نه عاریه از دیگران و موقت. چون آنچه عاریتی نیست مفید است و عاریه دورانش به سر می آید.

لذا در این بیان الهی خداوند به پیامبرش می فرماید که در خط مشی مدیریتی نباید اهل منت باشی.
اگر انسان گرفتار منت و دچار بزرگ نمایی عمل خویش شود 5 آفت درب خانه او را می کوبد:

1 -  ندیدن کاستیها؛ در آمارهای کمی اولین چیزی که حذف می شود کارهای انجام نداده است.

2 -  غرور و توهمی که در وجود انسان ایجاد می شود. تکیه بر داشته ها چنین می کند.
3 -  سطح توقع و انتظار او از پیرامون افزایش می یابد. و چون واقعی نیست بی پاسخ می ماند و نتیجه اش برخورد دیگران است.

4 -  عدم نقدپذیری؛ چون نگاهش به خود و فعالیتهایش در حوزه مدیریتش نگاه برتر است، دیگر انتقاد نمی پذیرد، خود انتقادی و نقد دیگران را تحمل نمی کند.

5 - توقف و عدم ----- به دنبال می آید؛ که نتیجه اش رکود است.

لذا خداوند می فرماید: در مسیری که حرکت می کنی هیچ گاه عملکرد خودت در نظرت بزرگ نیاید درحالیکه استکثار می کنی و آن را بزرگ می بینی و در ذهنت بزرگنمایی دارد.

5 ) «لربّک فَاصبر» برای پروردگارت شکیبایی کن.

«لِ» برای ایجاد انگیزش است و جهت کار را که برای خداست، مشخص می کند.
صبر از عمیق ترین و بالاترین واژگانی است که خداوند در قرآن مطرح می کند. همیشه بشارت از آن صابرین است و یا اینکه عامل استعانت است که از صبر توان بجوئیم «استعینوا باالصبر و الصلاة»
صبر یعنی حَبس و در معنای حبس النفس بکار می رود.

صبر از اسامی روزه است چون انسان حالت امساک دارد و خود را کنترل و مهار می نماید و نیاز به عامل بیرونی ندارد.

مفهوم صبر 2 برداشت دارد: 1- عامیانه و عرفی: توقف، دست شستن و کنار کشیدن 2- خاص و علمی: تمام توانمندیهای اخلاقی انسان جلوه های صبرند.

اگر در حوزه اقتصاد بتوانید در راه رسیدن به هدف، ریاضت اقتصادی درست را حاکم کنید. که نامش زهد است. زهد یعنی برداشت کمتر بازدهی بیشتر که بدون شک صبر است.
اگر کسی در مسائل جنسی کنترل نفس و حالت خود مدیریتی داشته باشد این حالت عفت است که همان صبر است.

 

 

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان