یکشنبه, 01 مهر,1403

­

شنبه, 13 مرداد,1397

پژوهشی درباره دحوالارض

پژوهشی درباره دحوالارض

مفهوم دحوالارض‌

«دحو» به معنای گستردن است و بعضی آن را به معنای دادن چیزی از محل اصلی‌اش تفسیر کرده‌اند.2 و چون این دو مـعنا لازم و ملزوم یکدیگرند، به یک ریشه بازمی‌گردد. منظور از «دحو‌ الارض‌» این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از بارانهای سیلابی نخستین فرا گرفته بود. این آبها به‌تدریج در گودالهای زمین، جای گـرفتند و خـشکیها از زیر آب‌ سر‌ برآوردند و روز به روز گسترده‌تر شدند تا به وضع فعلی درآمد.3

­

آیات مرتبط با رخدادها؛ پژوهشی درباره دحوالارض­

نویسنده : محمداسماعیل نوری زنجانی

محمداسماعیل نوری زنجانی

اشاره

در‌ ماه‌ ذی‌ القـعدة الحـرام، حـوادث متعددی رخ داده که برخی از آنها با آیات قرآن کریم مرتبط‌ است؛ از جملة آنها «دحو‏الأرض» است کـه در روز بیست و پنجم این ماه‌ واقع شده است.1

در‌ چند‌ آیة قرآن به موضوع فـوق، اشاره شده است؛ از ایـن رو، در ایـن مقاله، ضمن تفسیر اجمالی آن آیات به اعمال استحبابی آن روز نیز اشاره خواهد شد.

مفهوم دحوالارض‌

«دحو» به معنای گستردن است و بعضی آن را به معنای دادن چیزی از محل اصلی‌اش تفسیر کرده‌اند.2 و چون این دو مـعنا لازم و ملزوم یکدیگرند، به یک ریشه بازمی‌گردد. منظور از «دحو‌ الارض‌» این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از بارانهای سیلابی نخستین فرا گرفته بود. این آبها به‌تدریج در گودالهای زمین، جای گـرفتند و خـشکیها از زیر آب‌ سر‌ برآوردند و روز به روز گسترده‌تر شدند تا به وضع فعلی درآمد.3

طبق روایات متعدد که از معصومین علیهم السلام( نقل شده است، نخستین نقطه‌ای که از زیـر آب سـر بـرآورد، کعبه و سرزمین مکه‌ بود‌.4

اگـر‌ ارتـفاع ایـن سرزمین در حال حاضر، بلندترین ارتفاع زمینهای دنیا‌ نیست، هیچ‌گونه منافاتی با این سخن ندارد؛ زیرا از آن روز، صدها میلیون سال می‌گذرد و تا کـنون وضـع‌ نـقاط‌ روی‌ زمین به کلی دگرگون شده است؛ بـعضی از کـوه‌ها در اعماق‌ اقیانوسها‌ قرار گرفته و از اعماق بعضی اقیانوسها قلّة کوه و این از مسلّمات علم زمین‌شناسی و جغرافیای طبیعی است‌.

چون‌ اولین‌ نـقطه بـیرون آمـده از زیر آب، سرزمین مکه بود؛ از این رو‌ گاهی‌ از‌ «مکه» به عنوان «اُمـّ­القری یعنی اصل و آغاز آبادیها» یاد می‌شود؛ زیرا کلمه «اُمّ‌» به‌ معنای‌ اصل و اساس و ابتدای آغاز هر چـیزی اسـت و «مـکه» اصل و آغاز پدید آمدن تمام خشکیهای‌ روی‌ زمین است.5 بنابراین، اطـلاق «اُمـّ القری» به «مکه» صحیح است؛ همان‌گونه که در‌ قرآن‌ نیز‌ آمده است.6

آیات مرتبط با «دحوالارض»

در قـرآن کـریم آیـاتی وجود دارد که هر‌ کدام‌ به نوعی با مسئلة «دحوالأرض» ارتباط دارد، در اینجا بـه بـرخی از آنـها‌ اشاره‌ می‌شود‌:

1. آغاز گسترش زمین

در سوره نازعات، آیة 30 پس از اشاره به خلقت آسمان می‌فرماید‌: ]وَ‌ الْأَرْضـَ بـَعْدَ ذلِكَ دَحـاها[؛ «و زمین را بعد از آن گسترش داد.»

این‌ آیه‌ به‌ همان مطلبی اشاره دارد که در مفهوم «دحوالارض» گفته شـد.

2. مـحل سر بر آوردن زمین‌

در‌ سوره‌ شمس، آیه 6 پس از چند سوگند به موجودات مختلف می‌فرماید: ]وَ الْأَرْضـِ‌ وَ‌ مـا طـَحاها[؛ «و [سوگند] به زمین و کسی که آن را گسترانیده است.»

راغب اصفهانی می‌نویسد: «الطهو: کالدحول‌، و هو‌ بـسط الشـیء و الذهاب به؛ واژة طحو نیز مثل واژة دحو، به معنای‌ گسترش‌دادن‌ چیزی و بردن آن است.»7

آیـت الله مـکارم‌ شـیرازی‌ در‌ تفسیر آیه فوق می‌نویسد: «طَحَاها» از مادة‌ «طحو‌» (بر وزن سهو) هم به معنای انبساط و گستردگی آمـده اسـت، و هم به معنای‌ «راندن‌، دور کردن و از میان بردن‌»، و در‌ اینجا به‌ معنای‌ گستردن‌ اسـت؛ زیـرا:

اولاً: زمـین در آغاز‌، زیر‌ آب بود، به تـدریج آبـها در گودالهای زمین قرار گرفت، خشکیها سر‌ برآورد‌ و گسترده شد که از آن‌ به‌ «دحوالارض‌» نیز تعبیر مـی‌شود‌.

ثـانیاً‌: زمین در آغاز به‌ صورت‌ پستیها و بلندیها با شیبهای تند و غیر قابل سـکونت بـود، بارانهای سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات‌ زمین‌ را شـستند، در دره ها گـستردند، و به‌ تدریج‌ زمینهای مسطح‌ و قابل‌ استفاده‌ بـرای زنـدگی انسان و کشت‌ و زرع به وجود آمد.8

3. محل پیدایش خشکی

خداوند متعال در سورة رعد، آیـه 3 پس از‌ اشـاره‌ به آفرینش آسمانها، خورشید و مـاه مـی‌فرماید‌: ]وَ‌ هُوَ‌ الَّذي‌ مـَدَّ‌ الْأَرْضـَ وَ جـَعَلَ‌ فيها‌ رَواسِيَ وَ أَنْهارا[؛ «و او (خدا) کسی اسـت کـه زمین را گسترد؛ و در آن کوهها و نهرهایی قرار‌ داد‌.»

در‌ تفسیر نمونه پس از توضیح مختصری دربارة‌ گسترش‌ و مـسطح‌ شـدن‌ زمین‌، آمده‌ است: این احتمال نـیز در این جمله وجود دارد کـه مـنظور از «مَدَّ الْأرْضَ» اشاره به هـمان مـطلبی باشد که دانشمندان زمین‌شناسی می‌گویند که «تمام زمین در‌ آغاز، زیر آب بود، سپس آبـها در گـودالها قرار گرفت و خشکیها به تـدریج از آب سـر بـرآوردند و روز به روز گسترده شـدند، تـا به صورت کنونی درآمـدند.»9

4. گـسترش زمین و پیدایش‌ کوه‏ها‌

پروردگار متعال در سوره ق، آیه 7 نیز پس از اشاره به آسمان و تزیین آن می‌فرماید: ]وَ الْأَرْضـَ مـَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فيها رَواسِيَ[؛ «و زمین را گسترش دادیـم و در آن کـوه‌هایی عظیم‌ و اسـتوار‌ افـکندیم.»

ایـن آیات چهارگانه هر کـدام به نوعی (با تعبیر دَحْو، طَحْو و مَدّ) به گسترش زمین اشاره دارد؛ ولی هیچ کدام از آنها‌ اشـاره‌ای‌ بـه «مکه» یا «کعبه» ندارد‌؛ اما‌ آیـات دیـگری نـیز وجـود دارد کـه از «مکه» با عـنوان «اُمـّ القری» و از «کعبه" با عنوان «اول بیت» یاد کرده است که در زیر‌ می‌خوانیم‌:

5. سرزمین اُمّ‏ القری

خداوند در‌ سوره‌ انـعام، آیـة 92 مـی‌فرماید: ]وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهـِ وَ لِتـُنْذِرَ أُمـَّ الْقـُرى‏ وَ مـَنْ حـَوْلَها وَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ‌ يُحافِظُونَ[‌؛ «و این کتابی است که ما آن را نازل کردیم؛ کتابی است پربرکت، که آنچه را پیش از آن آمده، تصدیق می‌کند؛ و (آن را فرستادیم) تـا (اهل) امّ القری (مکه) و کسانی‌ را‌ که اطراف‌ آن هستند، بترسانی!

(یقین بدان‌) آنها که به آخرت ایمان دارند، به آن (قرآن) ایمان می‌آورند‌ و بر‌ نـمازشان‌ مـراقبت و محافظت می‌کنند.»

در سوره شوری، آیه 7 نیز آمده است: ]وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ ‌‌أُمَّ‌ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فيهِ فَريقٌ فِي‌ الْجَنَّةِ‌ وَ‌ فَريقٌ فِي السَّعيرِ[؛ «و این‌گونه قـرآنی عـربی [فصیح و گویا] را بر تو وحی کردیم، تا امّ‌ القری [= مکه] و مردم پیرامون آن را انذار کنی و آنها را از روزی که‌ همة خلایق در آن‌ روز‌ جمع می‌شوند و شک و تـردید در آن نـیست بترسانی؛ گروهی در بهشت‌اند و گروهی در آتـش سـوزان!»

دلیل امّ القری بودن مکه

با توجه به مطالبی که تحت عنوان «مفهوم دحوالارض» بیان شد‌، »امّ القری» بودن «مکه» و ارتباط آن با موضوع «دحـوالارض» تـا حدی روشن می‌شود، و جـهت تـوضیح بیشتر، مطلبی را از تفسیر نمونه نقل می‌کنیم.

در تفسیر مذکور پس از توضیح جملات آیه‌ فوق‌ می‌نویسد: در اینجا سؤالی مطرح است و آن اینکه آیا از جملة «لِتُنْذِرَ اُمَّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلَهَا» استفاده نمی‌شود که هدف از نـزول قـرآن، انذار مردم «مکه» و اطراف آن است؟ آیا‌ این‌ تعبیر با جهانی‌بودن اسلام، تضاد ندارد؟!

پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته روشن می‌شود و آن اینکه کلمه «امّ‌القری» که یکی از نام‌های «مکه» است از دو واژه تـرکیب‌ یـافته‌ «اُمّ» کـه در اصل به معنای اساس و ابتدا و آغاز هر چیزی است. مادر را هم به همین علت «اُمّ" می‌گویند کـه اساس و اصل فرزندان است. «قُرَی» جمع «قریه»، به‌ معنای‌ هر‌ گـونه آبـادی و شـهر است، اعم‌ از‌ شهرهای‌ بزرگ و کوچک یا روستاها، و شواهد زیادی نیز در قرآن بر این معنا وجود دارد.

اکنون بـبینیم ‌ ‌چـرا «مکه» را «امّ القری‌» (مادر‌ و اصل‌ همة آبادیها) نامیده‌اند؟

روایات اسلامی تصریح می‌کند که هـمة‌ زمـین‌، نـخست زیر آب غرق بود و خشکیها به تدریج سر از آب بیرون آوردند (علم امروز نیز این معنا را‌ پذیـرفته‌ است‌). این روایات می‌گوید: نخستین نقطه‌ای که از زیر آب سر‌ برآورد «کعبه» بود، و سـپس خشکیهای زمین از کنار آن گـسترش یـافت که از آن به عنوان «دحو الارض‌» (گسترش‌ زمین‌) یاد شده است.

با توجه به این تاریخچه روشن می‌شود که‌ «مکه‌» اصل و اساس و آغاز همة آبادیهای روی زمین است؛ بنابراین هر گاه گفته شـود «اُمُّ الْقُرَی وَ‌ مَنْ‌ حَوْلَهَا‌» تمام مردم روی زمین را شامل می‌شود.10

6. اولین خانه

در سوره آل‌ عمران‌، آیه‌ 96 می‌فرماید: ]إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ[؛ «نخستین‌ خانه‌ای‌ که‌ برای مردم (و نیایش خداوند) قـرار داده شـده، همان است که در سرزمین مکه است‌، که‌ پربرکت و مایة هدایت جهان است.»

در تفسیر این آیه از امام باقرعلیه السلام روایت‌ شده‌ است‌: »لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَخْلُقَ الْأَرْضَ أَمَرَ الرِّيَاحَ فَضَرَبْنَ وَجْهَ الْمـَاءِ حـَتَّى صَارَ مَوْجاً‌ ثُمَّ‌ أَزْبَدَ فَصَارَ زَبَداً وَاحِداً فَجَمَعَهُ فِي مَوْضِعِ الْبَيْتِ ثُمَّ جَعَلَهُ جَبَلًا مِنْ زَبَدٍ‌ ثُمَّ‌ دَحَا‌ الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضـِعَ لِلنـَّاسِ‌ لَلَّذِي‌ بِبَكَّةَ مُبارَكاً؛11 هنگامی که خدا خواست زمین را خلق کند، بادها را‌ فرمان‌ داد‌ که بر روی آب بزنند، تا اینکه آب به موج آمد و کف کرد و همه کفها‌ یکجا‌ جمع‌ شد، بعد آن را در محل خـانة کـعبه قـرار داد و به صورت‌ کوهی‌ از کف درآورد، سـپس زمـین را از دامـنة آن کوه بگسترانید، مقصود از کلام خدا ]إِنَّ‌ أَوَّلَ‌ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً[ همان است که گفته شد.»

علامه‌ طباطبایی‌ پس از نقل این روایـت مـی‌گوید: پسـ‌ اولین‌ بقعه‌ای‌ که از زمین آفریده شد، کعبه بـود‌، پسـ‌ از آن سایر نقاط زمین از آن گسترش یافت. سپس می‌افزاید: اخبار دربارة‌ «دحو‌ الارض» و گسترش‌یافتن زمین از زیر‌ خانة‌ کعبه، بسیار‌ زیاد‌ است‌ و ایـن روایـات نـه مخالف قرآن است‌ و نه‌ برهان عقلی آن را ردّ می‌کند. تنها شبهه‌ای کـه هست، این است‌ که‌ طبیعی‌دانان قدیم گمان می‌کردند زمین، یک‌ عنصر بسیط و قدیم است‌ (و این‌ با مضمون آن روایـات کـه‌ زمـین‌ را حادث و پدید آمده از کف آب معرفی می‌کند نمی‌سازد)؛ ولی بطلان نظریه‌ آنان‌ چـنان واضـح و آشکار است که‌ به‌ بیان‌ نیاز ندارد.12

البته‌ در‌ تفسیر آیة فوق، نظریه‌ها‌ و احتمالات‌ دیگری نیز وجـود دارد کـه از ذکـر آنها برای رعایت اختصار، خودداری می‌شود.

دحوالارض در روایات

مسأله «دحو الارض» در روایات متعدّد مطرح شده اسـت کـه دو نمونه از آنها را در اینجا نقل می‌کنیم:

1. در روایتی نقل شده‌ است که ابو حمزه ثـمالی مـی‌گوید: در مـسجد الحرام بودیم، به امام باقرعلیه السلامعرض کردم: چرا خدا این خانه را «عتیق = آزاد» نامیده است؟

فرمود: «إِنـَّهُ لَيْسـَ مِنْ بَيْتٍ وَضَعَهُ اللَّهُ‌ عَلَى‌ وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَّا لَهُ رَبٌّ وَ سُكَّانٌ يَسْكُنُونَهُ غـَيْرَ هـَذَا الْبـَيْتِ فَإِنَّهُ لَا رَبَّ لَهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ الْحُرُّ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ‌ جَلَّ‌ خـَلَقَهُ قـَبْلَ الْأَرْضـِ ثُمَّ خَلَقَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِ فَدَحَاهَا مِنْ تَحْتِهِ؛13 هیچ خانه‌ای در زمین وجـود نـدارد، مگر اینکه صاحب دارد و افرادی در‌ آن‌ سکونت دارند، جز این خانه‌ که‌ صاحبی غیر از خدا ندارد. سـپس فـرمود: خدا کعبه را قبل از زمین آفرید، بعد از آن زمین را از زیر کعبه گسترش داد‌.»

2. از‌ امام صـادقعلیه السلام روایـت شده‌ است‌: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ دَحـَا الْأَرْضـَ مـِنْ تَحْتِ الْكَعْبَةِ إِلَى مِنًى ثُمَّ دَحَاهَا مِنْ مـِنًى إِلَى عـَرَفَاتٍ ثُمَّ دَحَاهَا مِنْ عَرَفَاتٍ إِلَى مِنًى فَالْأَرْضُ مِنْ عَرَفَاتٍ وَ عَرَفَاتٌ مِنْ‌ مِنًى‌ وَ مِنًى مـِنَ الْكَعـْبَةِ؛14 خدای متعال، زمین را از زیر کـعبه تـا منی گـسترش داد، بـعد از آن از مـنی به سوی عرفات گسترش داد، سپس از عـرفات بـه سوی‌ منی‌ گسترش داد‌، پس زمین از عرفات و عرفات از منی و منی از کعبه است.»

فضیلت شـب و روز دحـو الارض

شب‌ و روز دحو الارض (25 ذی القعده) فضیلت فوق العـاده دارد و روایات‌ بسیاری‌ دربارة‌ آن نـقل شـده که به چند مورد از آنـها اشـاره می‌شود:

1. حسن بن علی وشاء می‌گوید: شب ‌‌بیبست‌ و پنجم ذی القعده با پدرم نزد امـام رضـا علیه السلام بودم ـ و من نوجوان بودم ـ امـام‌ بـه‌ پدرمـ‌ فرمود: »لَيْلَةُ خَمْسَةٍ وَ عـِشْرِينَ مـِنْ ذِي الْقَعْدَةِ وُلِدَ فِيهَا إِبْرَاهِيمُ صلی الله علیه و آله و سلم­وَ وُلِدَ فـِيهَا عـِيسَى‌ ابْنُ مَرْيَمَ علیهاالسلام وَ فِيهَا دُحِيَتِ الْأَرْضُ مِنْ تَحْتِ الْكَعْبَةِ فَمَنْ صَامَ ذَلِكَ الْيَوْمَ‌ كَانَ كَمَنْ صـَامَ سـِتِّينَ‌ شَهْراً‌؛15 در شب بیست و پنجم ذی القعده، حضرت ابراهیم و حضرت عیسی' متولد شده‌اند، و زمین از زیر‌ کعبه‌، گسترش یافته است، پس هر کس در آن روز، روزه بـگیرد همانند کسی است که شصت ماه روزة (مستحب) گرفته است.»

2. از امیر مؤمنان علیعلیه السلام روایت شده است: «أَوَّلُ‌ رَحْمَةٍ‌ نَزَلَتْ‌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ فِي‌ خَمْسَةٍ‌ وَ‌ عِشْرِينَ مِنْ ذِي الْقَعْدَةِ فَمَنْ صَامَ ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ قَامَ تـِلْكَ اللَّيْلَةَ فـَلَهُ عِبَادَةُ مِائَةِ سَنَةٍ صَامَ نَهَارَهَا وَ قَامَ لَيْلَهَا‌؛16 نخستین‌ رحمتی‌ که از آسمان به زمین نازل شد، در‌ بیست‌ و پنجم ذی القعده بوده، پس کسی که در آن روز، روزه بگیرد و شبش را به عبادت برخیزد، برای اوست‌ ثـواب‌ عـبادت‌ صد سالی که روزهایش را با روزه و شبهایش را با‌ عبادت سپری کرده باشد.»

3. عبد الله بن مسعود، از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده است که ضمن حدیثی فـرمود‌: «وَ‌ أَنـْزَلَ‌ اللَّهُ الرَّحْمَةَ لِخَمْسِ لَيَالٍ بَقِينَ مـِنْ ذِي الْقـَعْدَةِ فَمَنْ صَامَ ذَلِكَ‌ الْيَوْمَ‌ كَانَ كَصَوْمِ سَبْعِينَ سَنَةً؛17 پنج شب مانده از ماه ذی القعده، خداوند، رحمت را نازل فرمود‌، پس‌ هر‌ کس آن روز را روزه بگیرد، [ثوابش] مثل روزة (مستحب) هـفتاد سـال‌ است‌.»

4. محمد‌ بن عـبد الله صـیقل می‌گوید: در بیست و پنجم ذی القعده امام رضاعلیه السلامنزد ما‌ آمد‌ و فرمود‌: امروز روزه بگیرید و من هم روزه گرفته‌ام. عرض کردیم: فدایت شویم! امروز چه روزی‌ است؟ فرمود‌: «يَوْمٌ نُشِرَتْ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ دُحِيَتْ فِيهِ الْأَرْضـُ وَ نـُصِبَتْ فِيهِ الْكَعْبَةُ وَ‌ هَبَطَ‌ فِيهِ‌ آدَمُ صلی الله علیه­و آله و سلم؛18 روزی است که در آن رحمت [خدا] منتشر شده، و زمین گسترش یافته، و کعبه‌ منصوب‌ شده و آدمصلی الله علیه­و آله و سلم هبوط کرده است.»

5. از امام کاظمعلیه السلام روایت شده است: «فِي خَمْسٍ‌ وَ‌ عِشْرِينَ‌ مـِنْ ذِي الْقـَعْدَةِ أَنْزَلَ اللَّهـُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ فَمَنْ صَامَ ذَلِكَ الْيَوْمَ كَانَ كَفَّارَةَ سَبْعِينَ‌ سَنَةً‌ وَ هُوَ أَوَّلُ يَوْمٍ أُنْزِلَ فِيهِ الرَّحْمَةُ مِنَ السـَّمَاءِ عَلَى آدَمَ صلی الله علیه­و آله و سلم ?؛19 در‌ بیست‌ و پنجم‌ ذی القعده، خدا«کعبه» را‌ نازل‌ فرموده است، هر کـس آن روز را روزه باشد کفّاره گناهان هفتاد سال‌ خواهد‌ بود، و آن نخستین روزی است‌ که‌ از آسمان‌ بر‌ آدم­صلی الله علیه­و آله و سلم ­رحمت نازل شده اسـت.»

رخـدادهای روز‌ دحو‌ الارض

طبق روایات در بیست و پنجم ذی القعده علاوه بر گسترش زمین‌ از‌ زیر خانه کعبه، قضایای دیگری نیز‌ واقع شده است که‌ برخی‌ از آنها عبارت است از‌: نزول‌ رحمت خدا به زمین، نصب کـعبه، هبوط حضرت آدمصلی الله علیه ­و آله و سلم ، ولادت حضرت ابراهیم صلی الله علیه­ و آله و سلم و ولادت‌ حضرت‌ عیسیصلی الله علیه­ و آله و سلم .

اعمال استحبابی دحوالارض‌

در‌ شب‌ و روز دحو الارض‌ به‌ شکرانة نعمت بزرگ گسترش‌ زمین‌ و آماده شدن آن برای زندگی انسان و حیوان، به انجام چند عـمل مـستحب سفارش و تأکید‌ شده‌ است که برخی از آنها عبارت‌ است‌ از:

1. قیام‌ به‌ عبادت‌ در شب: همان‌گونه که‌ در حدیث دوم گذشت ثواب آن به ضمیمة روزه معادل صد سال عبادت مستحب است‌.

2. روزه‌: همچنان که در هـمة پنـج روایت‌ مذکور‌ تصریح‌ شده‌ است‌، و آن یکی از‌ چهار‌ روز بزرگ است که بر روزة آنها تأکید شده و ثواب بیشتری دارد؛ همان‌گونه که در روایت‌ زیر‌ آمده‌ است.

اسحاق بن عبد الله علوی عُریضی‌ می‌گوید‌: پدرمـ‌ بـا‌ عموهایم‌ دربارة‌ روزهایی که بر روزة آنها تأکید شده است، مذاکره و در تعیین آنها اختلاف داشتند، تا اینکه به خدمت امام هادی علیه السلام رفتند، قبل از اینکه سؤال خود را‌ مطرح کنند امام فـرمود: آمـده‌اید دربـارة روزهایی که روزه‌اش مورد تـأکید اسـت، سـؤال کنید؟ عرض کردند: آری برای همین آمده‌ایم.

فرمود: «آنها عبارت‌اند از: هفدهم ربیع الاول ولادت رسول خداصلی الله علیه و آله وسلم­، بیست‌ و هفتم‌ رجب مبعث رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، بیست و پنجم ذی القـعده روزی کـه زمـین از زیر کعبه گسترش یافت و هیجدهم ذی الحجه که آن روز غـدیر اسـت.»20

3. خواندن دعای توسل: شیخ طوسی‌ در‌ مصباح پس از اشاره به استحباب روزة بیست و پنجم ذی القعده، گفته: خواندن این دعا، در این روز مستحب اسـت.

«اللَّهـُمَّ دَاحـِيَ الْكَعْبَةِ‌ وَ‌ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللِّزْبَةِ‌ وَ‌ كَاشِفَ كُلِّ كُرْبَةٍ أسْألُكَ فِي هـَذَا الْيَوْمِ مِنْ أيَّامِكَ الَّتِي أعْظَمْتَحَقَّهَا وَ‌ أقْدَمْتَ‌ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عـِنْدَ‌ الْمـُؤْمِنِينَ‌ وَدِيعـَةً وَ إلَيْكَ ذَرِيعَةً وَ بِرَحْمَتِكَ الْوَسِيعَةً أنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ الْمُجِيبِ فـِي الْمـِيثَاقِ الْقَرِيبِ يَوْمَ التَّلَاقِ فَاتِقِ كُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إلَى كُلِّ حَقٍّ وَ‌ عَلَى‌ أهْلِ بَيْتِهِ الْأطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلَاةِ الْجـَنَّةِ وَ النـَّارِ وَ أعـْطِنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِكَ الْمَخْزُونِ غَيْرِ مَقْطُوعٍ وَ لَا مَمْنُونٍ تَجْمَعْ لَنَا بـِهِ التـَّوبَةَ وَ‌ حـُسْنَ‌ الْأوْبَةَ يَا‌ خَيْرَ مَدْعُوٍّ وَ أكْرَمَ مَرْجُوٍّ يَا كَفَي يَا وَفَي يَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِيِّ الْطُفْ لِي بِلُطْفِكَ وَ‌ أسْعِدْنِي بـِعَفْوِكَ وَ أيِّدْنـِي بـِنَصْرِكَ وَ لَا تُنْسِنِي كَرِيمَ ذِكْرِكَ بِوُلَاةِ‌ أمْرِكَ‌ وَ‌ حِفْظَةِ سِرِّكَ احْفَظْنِي مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى يَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أشـْهِدْنِي أوْلِيَاءِكَ عـِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِي ‌‌وَ‌ حُلُولِ رَمْسِي وَ انْقِطَاعِ عَمَلِي وَ انْقِضَاءِ أجَلِي اللَّهُمَّ وَ اذْكُرْنِي عَلَى طُولِ‌ الْبـَلَى‌ إِذَا‌ حـَلَلْتُ بـَيْنَ أطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِينِي النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أحْلِلْنِي دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِي‌ مَنْزِلِ الْكَرَامَةِ وَ اجْعَلْنِي مِنْ مُرَافِقِي أوْلِيَائِكَ وَ أهـْلِ اجـْتِبَائِكَ وَ أصْفِيَائِكَ وَ‌ بَارِكْ لِي فِي لِقَائِكَ‌ وَ‌ ارْزُقْنِي حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأجَلِ بَرِيئاً مِنْ الزَّلَلِ وَ سـُوءِ الْخـَطَلِ اللَّهـُمَّ وَ أوْرِدْنِي حَوضَ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ أهْلِ بَيْتِهِ وَ اسْقِنِي مِنْهُ مَشْرَباً رَوِياً سَائِغاً هَنِيئاً‌ لَا أظـْمَأ بـَعْدَهُ وَ لَا أحَلَاُ وِرْدَهُ وَ لَا عَنْهُ أذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِي خَيْرَ زَادٍ وَ أوْفَى مِيعَادٍ يَوْمَ يَقُومُ الْأشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعـَنْ جـَبَابِرَةَ الْأوَّلِينـَ وَ الْآخِرِينَ وَ بِحُقُوقِ‌ أوْلِيَائِكَ‌ الْمُسْتَأثِرِينَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أهْلِكْ أشْيَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِكَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِكَهُمْ وَ ضَيِّقْ عـَلَيْهِمْ مـَسَالِكَهُمْ وَ الْعـَنْ مُساهِمَهُمْ وَ مُشَارِكَهُمْ اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أوْلِيَائِكَ‌ وَ‌ ارْدُدْ عَلَيْهِمْ مَظَالِمَهُمُ وَ أظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمُهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِينـِكَ مـُنْتَصِراً وَ بِأمْرِكَ فِي أعْدَائِكَ مُؤْتَمِراً اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلَائِكَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا ألْقَيْتَ إِلَيْهِ مِنَ الْأمْرِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ‌ مـُنْتَقِماً‌ لَكَ حـَتَّى تَرْضَى وَ يَعُودَ دِينِكَ بِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ جَدِيداً غَضَاً وَ يُمَحَّضَ الْحَقَّ مَحْضاً وَ يَرْفـَضَ الْبـَاطِلَ رَفْضاً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى جَمِيعِ آبـَائِهِ وَ اجـْعَلْنَا‌ مـِنْ‌ صَحْبِهِ‌ وَ أسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِي‌ كَرَّتِهِ‌ حَتَّى‌ نـَكُونَ فـِي زَمَانِهِ مِنْ أعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أدْرِكْ بِنَا قِيَامَهُ وَ أشْهِدْنَا أيَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَيْهِ، وَ عَلَيْهِ السَّلَامُ، وَ ارْدُدْ إِلَيْنـَا‌ سـَلَامَهُ‌ وَ‌ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ»؛21

4. خـواندن دو رکـعت نماز به دستور زیر:

سـید بـن‌ طاوس‌، تحت‌ عنوان «فصل فی صلاة غریبة فی هذا الیوم» می‌گوید: در کتب‌ شـیعه‌ قـمیین دیدم گفته: رویات شده اسـت کـه در بـیست و پنجم ذی القعده وقـت «ضـُحَی» (اوایل روز‌ آن‌ موقعی‌ کـه خـورشید در آسمان بالا بیاید و نور آن بر همه جا مسلط‌ شود‌) دو‌ رکعت نماز خوانده شود، در هـر رکـعت یک بار حمد و پنج بار سـورة «والشـمس‌» بخواند‌ و بـعد‌ از سـلام بـگوید: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعـَلِيِّ الْعَظِيمِ» و بعد از‌ آن‌، این دعا را بخواند: «يَا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِي عَثْرَتِي يَا مُجِيبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ‌ دَعْوَتِي‌ يَا‌ سـَامِعَ الْأَصـْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِي وَ ارْحَمْنِي وَ تَجَاوَزْ عَنْ سـَيِّئَاتِي وَ مـَا عـِنْدِي يَا‌ ذَا‌ الْجـَلَالِ وَ الْإِكْرَامـِ.»22

آداب مربوط به پایـان روز

سـید بن طاووس در پایان‌ مطالب‌ مربوط‌ به «دحو الارض» مؤمنان را توصیه کرده است که در پایان روز دحو الارض و در‌ پایان‌ هـر روز سـعید و بـا فضیلت، به یاد نعمت خدا باشند و شـکر آنـ‌ را‌ بـه‌جای‌ آورنـد و قـدر نـعمتهای الهی را بدانند و در مقابل جلالت و عظمت پروردگار خود، با خضوع و خشوع‌ و بهترین‌ حالت‌ عبودیت باشند و ادب بندگی را رعایت کنند.

اگر بنده در پایان هر‌ روز‌ سعید و با اهمیت و فضیلت، برای رعـایت ادب بندگی سعی و کوشش کند، امید است که خدای مهربان‌، او‌ را برای درک فضیلتهای بیشتر موفق فرماید. ]لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ‌ كَفَرْتُمْ‌ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيد[؛23ـ24

خدای ما را برای‌ درک‌ فضیلت‌ روزها و شبهای بـافضیلت مـوفق فرما.

............................................

پی نوشت:

  1. مسار الشیعه، شیخ مفید، ضمن مجموعه نفیسه، مکتبة‌ بـصیرتی‌، قـم، 1396 ق، ص‏16 (52)؛ توضیح المقاصد، شیخ بهایی، ضمن مجموعه نفیسه، ص‏28 (540)؛ اقبال الأعمال، سید رضی الدین علی بن موسی بن جعفر بن طاووس، دار الکتب‌ الاسلامیة‌، تهران‌، چاپ دوم، 1409 ق، ج‏1، ص‏‌310‌ ـ 312‌.
  2. ر.ک: مفردات الفـاظ القـرآن، راغب اصفهانی با تحقیق صفوان عدنان داودی، دار العلم، دمشق، چاپ اول، 1412 ق، ص‏308 واژه «دحا» و ص‏‌517‌ واژه‌ «طحا».
  3. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، دار الکتب‏الاسلامیه‌، تهران‌، چاپ سی و هشتم، 1387 ش، ج‏26، ص‏110 و 111.
  4. در این مقاله به نمونه‌هایی از این قبیل روایات‌ اشاره‌ خواهد شد.
  5. ر.ک: تـفسیر نـمونه، مـکارم شیرازی‌ و همکاران، ج‏5، ص‏429‌ و 430‌.
  6. انعام/92 و شوری/7.
  7. مفردات الفاظ‌ القرآن‌، ص‏517، واژه «طحا».
  8. تفسیر نمونه، ج‏27، ص‏58.
  9. همان، ج‏10، ص‏137 و 138.
  10. تفسیر‌ نمونه‌، مکارم شیرازی و همکاران، جـ‏20، صـ‏‌379‌ و 380، شـبیه‌ مطلب‌ فوق‌ در ج‏5، ص‏428‌ ـ 430 (ذیل آیه 92 سوره انعام) نیز آمده است.
  11. البرهان فی تـفسیر القـرآن، سـید هاشم‌ بحرانی‌، بنیاد بعثت، تهران،‌چاپ اول، 1416‌ ق،‌ج‌ 1، ص‏‌655‌، ح 1؛ وسائل‌ الشیعه، شیخ حرّ‌ عاملی‌، آل البـیت، قـم، چاپ اول، 1409 ق، ج‏13، ص‏241؛ ابواب مقدمات طواف، باب 18، ح 11‌.
  12. المیزان‌ فی‌ تفسیر القرآن، علامه طـباطبایی، جـامعه مـدرسین، قم‌، چاپ‌ پنجم‌، 1417‌ ق، ج‏‌3، ص‏‌356.
  13. الکافی، محمد بن یـعقوب کـلینی، دار الکتب الاسـلامیه، تـهران، چـاپ چهارم، 1407 ق، ج‏4، ص‏189، قـسمت آخر حدیث در تفسیر نور الثقلین، عبد علی حویزی، انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ‌ چهارم، 1415 ق، ج‏5، صـ‏502؛ کـنز الدقائق، محمد بن محمدرضا قمی مـشهدی، وزارت ارشـاد اسـلامی، تـهران، چـاپ اول، 1368 ش، ج‏14، ص‏121 و 122 نـیز آمـده است.
  14. الکافی، کلینی، ج‏4، ص‏‌189‌،‌ح 3؛ نور الثقلین، حویزی، ج‏5، ص‏502، ح 29؛ کنز الدقائق، قمی مشهدی، ج‏14، صـ‏122.
  15. مـن لا یـحضره الفقیه، شیخ صدوق، با تصحیح غفاری، انـتشارات جـامعه مـدرسین، قـم، چـاپ‌ دومـ‌، 1413 ق،‌ج 2، ص‏89، ح 1814؛ وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج‏10، ص‏449، باب 16، ح 1.
  16. اقبال، سید بن طاوس، جـ‏1، صـ‏312؛ وسـائل الشیعه، ج‏10، ص‏‌451‌، باب‌ 16، ح 7.
  17. اقبال، ج‏1، ص‏312؛ وسائل الشیعه، ج‏10، ص‏451، باب‌ 16‌، ح 8.
  18. الکافی، کلینی، ج‏4، ص‏149 و 150، بـاب ‌ ‌صـیام الترغیب، ح 4؛ اقبال، سید بن طاوس، ج‏1، ص‏310‌؛ وسائل‌ الشیعه، ج‏10، ص‏450 و 451، باب 16، ح 5.
  19. مـن لا یـحضره الفـقیه‌، شیخ‌ صدوق، ج‏2، ص‏241 و 242، ح 2299؛ وسائل‌ الشیعه‌، ج‏‌10، ص‏450، باب 16، ح 2.
  20. وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج‏10، ص‏455، باب 19، ح 3.
  21. مصباح المـتهجد، شـیخ طوسی‌، مـؤسسة‌ فـقه شـیعه، بیروت، چاپ اول، 1411ق، ج‏2، ص‏669 ـ 6671؛ اقبال، سـید بـن طاوس، ج‏1، ص‏312 و 313، دعای‌ فوق‌ در‌ مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی، و مـفاتیح نـوین، مکارم شیرازی‌ و همکاران، اعمال روز دحو الارض نـیز ذکر شده است.
  22. اقبال الاعمال‌، سید‌ علی بن طاوس، ج‏1، ص‏314، لازم است یادرآوری شود که در چاپ‌ جدید‌ «اقبال» به تحقیق جواد قیّومی‌ اصفهانی‌ که چاپ‌ اول‌ آن‌ در تاریخ 1415 ق از سوی دفتر‌ تبلیغات‌ اسـلامی قـم منتشر شده، اشاره‌ای به نماز فوق نشده است؛ در حالی‌ مطالب‌ قبل و بعد آن در ج‏2، ص‏‌29 و 30 ذکر شده‌، و در‌ مفاتیح الجنان و مفاتیح نوین نیز‌ نماز‌ فـوق بـه استناد از «اقبال» نقل شده اسـت.
  23. ابـراهیم/7.
  24. ر.ک: اقبال، ج‏1، ص‏314‌.

برگرفته از سایت:­مجله:­مبلغان­»­شهریور و مهر 1393 - شماره 181­‏(10 صفحه - از 30 تا 39)

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان