داستان یوسف نشان میدهد چگونه انسان میتواند عفّت و تقوا و فضایل اخلاقی را بر شهوات و هوی و هوس های خود برتری دهد و به ما میآموزد که چگونه باید در برابر اغوای گمشدگان در وادی شهوت نهراسیم و از راه حق منحرف نشویم.
قرآن مجموعة وحی خداست که به زبان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ جاری گشته و در آن بیان هر چیزی که در هدایت انسانها لازم است وجود دارد.[1] قرآن کریم از معجزات جاوید پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است و از نظر فصاحت و بلاغت و حقایق و معارف عالی معجزه بوده و انسانها از آوردن مثل آن عاجز هستند.[2] شواهد عقلی و نقلی نشان میدهد که دست تغییر و تحریف به این کتاب آسمانی نرسیده[3] قرآنی که در دست ما است عین همان قرآنی است که بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده است.[4] برای اثبات این مطلب به دو آیة زیر استناد میکنیم:
قرآن کریم قاطعانه میفرماید: « لا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ»؛ از پیش و پس، باطل به قرآن راه نمییابد.[5] و در مورد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ که گیرنده آیات قرآن و ابلاغ کنندة آن است، میفرماید: وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى اِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَى؛ «او (پیامبر) از روی هوی و هوس سخن نمیگوید. آن نیست مگر به او وحی میشود.[6] پس ایمان به قرآن که کلام خداوند و کتاب آسمانی شریعت ماست، واجب است و انکار حتی سورهای یا آیهای از آن موجب خارج شدن از دین است.
با این حال کسانی بودند که از بدو به وجود آمدن دین مقدس اسلام و نزول وحی و قرآن، لحظهای از کینه توزی و عناد دست برنداشته، و به اشکال مختلف در صدد خاموش کردن نور مبین اسلام بودهاند و با شبهه پراکنی و اشکال تراشی، کلام خداوند را زیر سوال می بردند، هم اکنون نیز افرادی هستند که شبهات زیادی به قرآن وارد میکنند و متأسفانه در بین مسلمانان و در داخل کشورهای اسلامی، قلم و زبان و امکانات عدّهای به ظاهر مسلمان، دستگاه تبلیغاتی دشمنان اسلام و قرآن گردیده است که در واقع تخریب چهرة منوّر اسلام به دست این عدّه بیشتر صورت میگیرد! درست است که سورة یوسف، داستان زندگی یکی از پیامبران الهی است، اما یکی از زیباترین داستانهای قرآن به شمار میرود که خداوند متعال در همین سوره میفرماید: « نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ »[7] ما از طریق وحی این قرآن به تو، بهترین سرگذشتها را برای تو بازگو کردیم. این قصه به عنوان یک رویداد مهم تاریخی که جذابیّت خاص و جنبههای اخلاقی ارزشمندی دارد، از زمانِ رخداد آن، بر سر زبانها بوده است. قدیمیترین متن مذهبی که این داستان را باز گفته، تورات است[8] و پس از آن نیز توسط گویندگان و نویسندگان به گونههای مختلف نقل گردیده است؛ متأسفانه قصة یوسف به مرور زمان به دست صنفی از ناقِلان، جلوههای واقعی خود را از دست داد و به داستان عاشقانه و شهوت انگیز مبدّل گشت تا این که با بعثت رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و نزول قرآن، خدای متعال یکبار دیگر این داستان بزرگ اخلاقی را به وسیله پیک وحی به پیامبر خویش برای ارشاد مردم ابلاغ فرمود، و نام زیبای «احسن القصص» را بر آن نهاد. این تعبیر نشان از واقعی بودن قصه است.
قصة یوسف بعد از اسلام نیز از پیرایههای جماعتی از نویسندگان و شاعران در امان نماند. به حدّی که در ردیف داستانهای عشقی «لیلی و مجنون» قرار گرفت.[9] ولی با توجه به حقانیت قرآن و روایات معتبر اهلبیت ـ علیهم السلام ـ که در شرح و تفسیر این قصه در دست است، میتوان به دور از پیرایههای دیگران، قصة یوسف را بازگفت. داستان یوسف آن گونه که بعضی پنداشتهاند، یک داستان عشقی نیست. این داستان به شکلی که در قرآن آمده سراسر پند است، و در لابلای این داستان عالیترین مضامین اخلاقی و تربیتی نهفته است. داستان یوسف ما را با شخصیت دو گروه از انسان ها آشنا میکند. گروهی که پرچم ایمان، تقوا و توکّل به خدا را به دست گرفته و خود را به دست توانای حق سپردهاند و در همه حال از او طلب فیض دارند و گروهی دیگر که دیو نفس بر روحشان زنجیر زده و به خود وابسته کرده است، هر چه هوای نفس میگوید، مطیع هستند و چشم بسته در وادی برهوت شهوت و غفلت میتازند، سرنوشت گروه اوّل عزّت، بزرگی و وصال است و سرنوشت گروه دوّم سرافکندگی، خجلت و پشیمانی است.
داستان یوسف نشان میدهد چگونه انسان میتواند عفّت و تقوا و فضایل اخلاقی را بر شهوات و هوی و هوس های خود برتری دهد و به ما میآموزد که چگونه باید در برابر اغوای گمشدگان در وادی شهوت نهراسیم و از راه حق منحرف نشویم. زندان و تاریکی و تنهایی را به جان بخریم و قدمی بر خلاف اخلاق برنداریم. این داستان شعلة امید را در دل ها زنده میدارد و فاصلة میان قعر چاه و سریر عزّت را کوتاه میسازد. فرجام نیک پرهیزکاران را آشکار میکند و رسوایی و ناکامی خطاکاران را برملا میگرداند و لذت عفو و اغماض و خویشتنداری را به نوع بشر میشناساند.
ای خوشا چشمی که عبرت بین بُوَد
عبرت از نیک و بدش آئین بُوَد[10
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تفسیر نمونه، سورة یوسف ج 9، ص292.
2. همراه با پیامبران در قرآن ـ عفیف عبدالفتّاح طبّاره ـ ص 201، مرکز انتشارات دفتر
تبلیغات اسلامی، چاپ اول ـ سال 1379.
پی نوشت ها:
[1] . نحل/89.
[2] . بقره/23.
[3] . حجر/9.
[4] . معرفت، محمد هادی، صیانة القرآن عن التحریف، قم، موسسة النشر الاسلامی، 1413 هـ ق، ج اوّل، ص 59 ـ 35.
[5]. فصلّت/42.
[6] . نجم/4 - 3 .
[7] . یوسف/3.
[8] . تفسیر نمونه، ج 9، ص 294، به نقل از کتاب مقدس تورات، سفر تکوین، فصل 37.
[9] . رادمنش، عزت الله، تاریخ در قرآن، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1368، ص 99.
[10] . مستقیمی، مهدی، قصة حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ به روایت منابع اسلامی، قم، انتشارات ارم، چاپ اوّل، 1370