یکشنبه, 01 مهر,1403

­

یکشنبه, 31 تیر,1397

‌‌‌کـرامت‌ انسان در سيره امام رضا (علیه السلام )

‌‌‌کـرامت‌ انسان در سيره امام رضا (علیه السلام )

نوشتار پيش رو، پژوهشي کتابخانه اي و اسنادي است کـه به روش‌ توصيفي ـ تحليلي سامان يافته است و ميکوشد تا با تمرکز بـر سـيرة هشـتمين پيشـواي شيعيان ، امـام علي بن موسي الرضا (ع ) برخي از ابعاد کرامت انسان را در کلام گهربار و رفتار تابنـاک آن حضرت‌ به‌ بحث بگذارد. يافته هاي پژوهش حاکي از جايگاه ويژه کرامت انسان در سيره امام رضا (ع ) است .

محسن نورايي

استاديار علوم قرآن و حديث دانشگاه مازندران‌

**‌

حـديثه‌ سـليماني

دانـشجوي دکتري علوم قرآن و حديث دانشگاه مازندران (تاريخ دريافت : ١٣٩٣/٢/٢٢؛ تاريخ تصويب : ١٣٩٣‌/٤/١٧)

چکيده

شناخت انسان و بررسي ابـعـاد و شـئون مختلـف او مـورد اهتمـام اديـان ، مکاتـب‌ و شـماري از رشته هاي‌ علوم‌ بشري است . «کرامت ذاتـي انسان » به معناي شـرافت ، بـزرگي و والايي او، نقطۀ تلاقي بسياري از انگاره هاي انسان شناسانه است . نوشتار پيش رو، پژوهشي کتابخانه اي و اسنادي است کـه به روش‌ توصيفي ـ تحليلي سامان يافته است و مي­کوشد تا با تمرکز بـر سـيره هشـتمين پيشـواي شيعيان ، امـام علي بن موسي الرضا (ع ) برخي از ابعاد کرامت انسان را در کلام گهربار و رفتار تابنـاک آن حضرت‌ به‌ بحث بگذارد. يافته هاي پژوهش حاکي از جايگاه ويژه کرامت انسان در سيرة امام رضا (ع ) است .همچنان که اين يافته ها بـيانگر تـمايز اين ديدگاه با ديدگاه هاي رقيب و غير‌ وحيـاني‌ اسـت . مهم ترين ويژگيهاي نظريۀ کرامت انسان در سيره امام عبارتند از؛ برخـورداري از صـبغۀ توحيـدي، سازگاري با ديگر آموزه هاي اخلاقي، اعتدال و ميانـه روي، برخـورداري از ضــمانت اجـرايـي‌ درونـي‌ و جامع نگري.

طرح مسأله

«کرامت » به عنوان‌ يکي‌ از‌ اساسيترين ويژگيهـاي انسـان مـورد توجـه‌ و از‌ ديربـاز‌ در کــانون مـطالعات معطوف به انسان قرار گرفته است . اين اصطلاح در معناي عـام خـود بيـانگر ارزشـمندي و والايي ذاتي انسان و برتري‌ او‌ نسبت‌ به موجودات ديگر ميباشد. هر يـک از اديـان‌ ، مکاتـب‌ و علـوم بشري مانند دانش حقوق ، فـلسفه ، عـلوم تـربيتي از زاويۀ خاص به ايـن موضـوع نگريسـته انــد و ابـعـاد مـختلف آن‌ را‌ بررسي‌ نموده اند. و به کرامت ذاتي انسان تصريح نمـوده ، خواسـتار حفـظ‌ و پـرورش و تعالي اين موهبت الهي ميباشند. حقوق دانـان نيـز بـا جـعـل اصــطلاح (Human dignity) فـصـل جديدي از مطالعات‌ حقوقي‌ را‌ گشوده و بر ضرورت توجه بـه کـرامت انسـان بـه مثابـۀ پايـه و بنيـان‌ بسياري‌ از مواد حقوقي اصرار مي کنند (بـراي آگـاهي بيشـتر، ر.ک؛ صـادقي، ١٣٨٥: ١٣٨ــ١١٧ و رحيمي نژاد و حبيب زاده‌ ، ١٣٨٧‌: ١٣٤ـ١١٥‌). فـيلسوفان و شـاعران نـيز بـه مضـمون کرامـت انسـاني پرداخته اند(براي آگاهي از‌ برخي‌ مـوارد‌، ر.ک؛ آساتوريان و آل عصفور، ١٣٨٦: ٤٦ـ٢٧).همچنين بنـد ششم از اصل دوم قانون اساسي جمهوري‌ اسلامي‌ به‌ اهميت کرامت انسان اشاره و آن را بـه همـراه اصـول بـنيادين اسـلام مانند توحيد، نبوت‌ و معاد‌ ذکر نموده است . در اين ميان گفتار و رفتار گــزارش شـده از معصومان (ع ) به‌ ويژه‌ سيره تابناک حضرت امام رضا(ع ) ـ که به حق ترجمان قـرآن هسـتند ـ- منبعي غـني و سـرشار بـراي‌ بازخواني‌ کرامت انسان است . اين مقاله گوشه اي از معـارف والاي رضـوي را در‌ باب‌ کرامت‌ انسان بـحث و بـررسي مـي نمايد.

الف ) کرامت انسان

شايسته است پيش از ورود به بخش‌ اصلي‌ نوشتار، نخست معناي لغوي و نيز کـاربرد قـرآنـي واژه کـرامت بررسي و آنگاه برخي‌ توضيحات‌ تکميلي‌ در اين باره ذکر گردد.

١) معناي لغوي «کرامت »

واژة «کرامت » از مادة (ک ر م ) و مـصدر اسـت . در‌ فرهنگ‌ هاي‌ لغت معاني گونـاگوني بـراي ايـن واژه ذکر شده است ؛ مانند بزرگي ورزيدن‌ ، ارجـمندي‌ و بـخشندگي. ابـن منظور نوشـته اسـت : «کـريم اسم است براي چيزي يا کسي که همۀ اوصاف ستودني‌ را‌ در خـود داشـته باشد. اين واژه متضاد لئيم است . اين صفت در‌ اصل‌ بر انسان اطلاق مي گردد، اما گاه‌ در‌ کـاربرد‌ عـام خـود براي موارد ديگري نيز به‌ کار‌ رفته است و براي وصف موجودات ديگر مانند اسب ، شـتر و درخـت نيز به کار‌ گرفته‌ ميشود» (ابن منظور، ١٤١٤ق .، ج ١٢‌: ٧٥ـ٧٤‌).

راغب اصفهاني‌ به‌ کاربرد‌ دوگـانۀ اين واژه اشـاره نـموده ، نوشته‌ است‌ : «هرگاه خداونـد بـا ايـن واژه وصف گردد، اسم است براي احسان و بخشش‌ خداوند‌ متعال ، و هـرگاه انـسان بـا اين واژه‌ وصف گردد، مقصود از‌ آن‌ اسم براي اخلاق و افعال پسنديده‌ است‌ » (راغـب اصـفهاني،١٤٠٤ق .: ٤٢٨).

طريحي نيز با اندکي تفاوت در تعبير چنين نگاشته‌ است‌ : «کريم صفتي است که بر‌ چيـزي‌ کــه‌ رضـايت عقلاء را‌ متوجه‌ به خود نمايد، اطـلاق‌ مـيگـردد‌» (طريحـي، ١٣٩٥ق .، ج ٦: ١٥٢). برخـي محققان معاصر نـيز پس از مـلاحظۀ کاربردهاي گوناگون اين واژه‌ در‌ قرآن کريم ، روح معنايي کـرامـت را‌ چـنين‌ شـناسانده اند‌: «اصل‌ واحد‌ در اين ماده ، آن‌ معنايي اسـت کـه مقابل معناي پستي قرار گرفتـه و متضاد آن محسوب ميشود» (مصطفوي،١٤١٦ق .، ج ٦: ١٤٨‌).

با‌ توجه به آنـچه گـذشت ، مـيتـوان گفـت‌ کرامـت‌ بـه‌ مـعنـاي‌ نـزاهـت‌ و پيراسـتگي از پســتي‌ و فـرومايگي‌ اسـت . به عبارت ديگر کرامت انسان يعـني بـزرگي و نزاهت روح و گوهر جان او از هر پستي‌ (ر.ک؛ جوادي‌ آملي‌، عبدالله ، ١٣٧٢: ٢٢ـ٢١؛ و يدالله پور، ١٣٨٨: ١٤١ـ١١٩‌).

٢) کرامت‌ انسان‌ در‌ قرآن‌

شـاخص‌ تـرين آيه براي پيگيري موضوع کرامت انسان ، آيۀ هـفتادم سورة مبارکۀ اسـراء اســت کــه مي فرمايد: «ولقد کرمنا بـني آدم وحـملناهم في البر والبحر ورزقناهم من الطيبات‌ وفضلناهم علي کثير ممن خلقنا تفضيلا: مـا آدمـيزادگان را گرامي داشـتيم و آنهـا را در خشـکي و دريـا (بــر مـرکبهاي راهـوار) حمل کرديم و از انـواع روزيهـاي پاکيزه به آنان روزي داديم و آنـها‌ را‌ بــر بسـياري از موجوداتي که خلق کرده ايم ، برتري بخشيديم ».

اين آيه نگاه اصلي قرآن به انسان را مينماياند و در آن سـخن از آفــرينش انسـان و امتيـاز او بـر ديگر‌ موجودات‌ اسـت . آيه آشـکارا بيان مـي کـند کـه کرامت ، موهبتي الهي بـراي انسان است کـه او را از ديگر موجودات متمايز نموده است و مايۀ‌ برتري‌ او نسبت به ديگران ميباشد‌.

ديدگـاه‌ مـرحوم علامه طباطبائي(ره ) دربارة اينکه مقصود از اين کـرامت چـيست و شـامل کـدام يک از انـسان ها ميشود، حـايز اهـميت و براي بحث مورد نظر‌ بسيار‌ راهگشاست . مقصود از آيه‌ ، بيان‌ حـال همۀ انسان ها با قطع نـظر از کـرامت الهـي و قرب و فضيلت روحي خاص بـراي پـاره اي از افـراد اســت (ر.ک؛ طـباطبائي، ١٤١٧ق .، ج ١٣: ١٥٦).

پس اين کـلام شـامل مـشرکان ، کـافران‌ و فاسقان‌ هم ميشود وگرنه مفهوم امتنان و عتاب تحقـق پيدا نميکند. بنابراين ، مقصود از تکريم ، تخصيص يافتن چيزي است که به وي (انسـان ) اختصـاص يافته است و در غير آن يافت نميشود» (سلطاني‌، ١٣٨٧‌:٣٠؛ نـيز‌ براي آگاهي بيشـتر در ايـن بـاره ، ر.ک؛ جوادي آملي،١٣٧٢: ٢٢ـ٢١ و رحماني زروندي، ١٣٨٩: ٥٢ـ٣٥).

استاد جعفري نيز‌ ذيل اين آيه چنين نگاشته است : «اين آيه با کمال صراحت‌ اثبات‌ مي‌ کند کـه خداوند متعال فرزندان آدم را ذاتا مورد تکريم و آنان را بـر مـقـداري فــراوان از کائنـات ‌‌برتـري‌ داده است . به همين دليل ، قاطع و صريح ، افراد انساني بايد اين کرامـت و حيثيـت‌ را‌ بـراي‌ همـديگر بـه عنوان يک حق بشناسند و خود را برابر آن حق مکلف ببينند (جعفري، ١٣٨٩‌: ٨٠).

٣) انواع کرامت

يکي از نکات مـهم در بـحث کرامت انسان ، توجه به‌ انـواع کرامـت اسـت . بـر‌ اسـاس‌ نظـر برخـي عالمان مانند علامه جعفري و هم فکرانش ، کرامت انسان به دو نوع کرامت ذاتــي و کـرامـت اکتسـابي تقسيم ميشود. منظور از کـرامت ذاتـي، آن کرامت و والايي است که همۀ انسان ها‌ از آن برخوردارنـد و تا زماني که با ارتکاب جنايت و دست يازي به خيانت آن را زايل نکنند، کرامـت آنـان بـاقي اسـت .

مقصود از کرامت ارزشـي کـرامتي است که از به کـار‌ انـداختن‌ استعدادها و نيروهـاي مثبـت در وجـود آدمي و نيز از رهگذر تکاپو در مسير رشد و کمال برانگيختـه مـيشـود. ايـن نـوع کرامـت ، کرامـت اکتسابي و اختياري است و ارزش غايي و نهايي انسان بـه همـين نـوع‌ کرامـت‌ اسـت (ر.ک؛ همـان (2791

ب ) کرامت انـسان در سـيره امام رضا (ع )

اکنون پس از مرور اجمالي مباحث مربوط به مفهوم شناسي، در بخـش دوم نوشـتار بـه بررسـي برخي ابعاد کرامت انسان‌ در‌ سيرة آن امام همام پرداخته ميشود. يادآوري اين نکتـه بايسـته اسـت که در اين مقاله برخي از مـوارد مـنقول از سيرة آن حـضرت بررسي شده است . اميد اسـت در‌ مجـالي‌ ديگر‌ بررسي کامل از سيرة ايشان‌ صورت‌ گيرد‌.

١) خاستگاه کرامت

يکي از نـکته هاي اساسي که بايد به آن پرداخت ، تعيين خاستگاه و منشاء کرامـت انـسـان اســت .

انـسان ها به‌ چه‌ دليل‌ کرامت دارند و منشاء کرامت ايشان چيست ؟ يا به‌ تعبير‌ ديگر، آدمي کرامـت را از چه منبعي دريافـت ‌ ‌نـموده است ؟

با دقت در متون ديني روشن ميشود که ريشه‌ و بنيان‌ کرامت‌ انسان ، مـبتني بـر اعـتقـاد ژرف بـه توحيد و ايمان به خداوند‌ متعال و برابري ذاتي انسان ها است . درنگ در اين متـون بيـانگر آن اســت که آدمي کرامت را از‌ جانب‌ آفريدگار‌ خود دريافت نموده است . او به اين دليل شرافت ذاتي دارد‌ کـه‌ مخلوق و مصنوع خداوند مـتعال اسـت . نکتۀ ديگر، تساوي تمام آدميـان در ايـن ويژگـي اسـت ؛ زيـرا همگان‌ مخلوق‌ خدايند‌ و به يک اندازه بـه او محتـاج و نيازمندنـد. همـۀ آنـان سـخت محتـاج نگـاه‌ مهربانانۀ‌ آفريدگار‌ خود ميباشند. تنها مايۀ برتري ميـان انسـان هـا و عـامـل برتـري معنـوي، تقـوا و پايبندي به‌ احکام‌ تابناک‌ الهي است .

توضيح بيشتر اينکه بر اساس آموزه هاي قرآني، همۀ موجودات آفريـدة خداونـد‌ و مقهـور‌ اوينـد:

«...قل الله خالق کل شيء وهو الواحد القهار: ... بـگو: خـدا خالق همه‌ چيز‌ است‌ ؛ و اوسـت يکتـا و پيروز» (الرعد/١٦)؛ آنها همگي نيازمند خداوند متعال هستند و هيچ برتري نسبت‌ به‌ يکديگر ندارند:

«يا أيها الناس أنتم الفقراء إلي الله والله هو الغني الحميد‌: اي‌ مردم‌ شما (همگي) نـيازمنـد بــه خداييد و تنها خداوند است که بينياز و شايستۀ هر گونه حمد و ستايش‌ اسـت‌ » (فـاطر/١٥)؛ هـيچ انساني از آن نظر که انسان است ، بر شخص‌ ديگر‌ ترجيح‌ ندارد و برتر از او نيست و سـرانجام اينکـه تـقوا، تـنها ملاک برتري يک فرد نسبت به‌ ديگري‌ است‌ : «... إن أکرمکم عند الله أتقاکم إن اللـه عليم خبير: ... گراميترين شما نـزد‌ خداونـد‌ بـا تقـواترين شماسـت ؛ خداونـد دانـا و آگـاه اسـت » (الحجرات /١٣).

اين چارچوب اعتقادي که قرآن تـرسيم نـموده‌ از‌ يک سـو تفاوت هاي ظاهري مانند تـفاوت در نـژاد، جـغرافيا، زبان و موارد‌ مشابه‌ را نفي نموده است و از سوي ديگر‌، آحاد‌ جامعۀ‌ انسـاني را ـ علـيرغـم تفاوت هاي ظاهري شان‌ ـ به‌ هم پيوند داده است و آنـان را مـانند يـک واحــد منسـجم مـيشناسـاند.

بدين سان‌ ، ايمان‌ به خدا و اعـتقاد بـنيادين توحيدي‌ جايگزين‌ عوامل و عناصـر‌ تفرقـه‌ انگيـز‌ مـادي و خود عامل اساسي هم گرايي‌ انسان‌ ها و زمينه ساز تحقق انديشۀ کـرامت انـساني اسـت . آري انسان ها بـا‌ يکديگر‌ برابرند و در عرصۀ کرامت و ارزش ذاتي‌ هيچ تـفاوتي ميانشان نيست‌ .

اهميت‌ بيشتر اين عامل هنگامي روشن‌ ميشود‌ که به ياد بياوريم تأکيد بر عناصر مـذکور ماننـد زبان و جـغرافيا شـايد گـروه‌ اندکي‌ را گرد هم جمع نمايد‌، ولي‌ هيچ‌ گاه نميتواند عامل‌ يکسان‌ ســازي و بـرابري بشر در‌ مقياس‌ جهاني محسوب گردد، بلکه تأکيد زياد بر اين عوامـل خـود عامـل تفرقـه و ستيزه جويي‌ و نزاع‌ مـيان مـلت هـا خواهد بود.

به‌ گزارش‌ کوتاه اما‌ بسيار‌ گوياي‌ ذيل دقت نماييد: «عدة‌ مـن أصـحابنا عـن أحمد بـن محمـد عن عبد الله بن الصلت عن رجل من أهل‌ بلخ‌ قال : کـنت مــع الرضــا (ع ) فـي سـفره‌ إلـي‌ خراسان‌ فدعا‌ يوما‌ بمائدة له فجمع‌ عليها‌ مواليه من السودان و غيرهم فقلت جـعلت فــداک لو عزلت لهؤلاء مائدة فقال مه إن الرب تبارک‌ و تعالي‌ واحد‌ و الـأم واحـدة و الـأب واحـد و الجزاء بالأعمال : .... بـا‌ امـام‌ رضـا‌ (ع ) در‌ سفر‌ به‌ خراسان همراه بودم . روزي سـفره اي طلبيـد و تمـام خدمتکاران و غلامان را نزدش فراخواند. گفتم : فـدايتان شـوم ، کـاش بـراي اينـان سـفره اي جداگانـه ميانداختيد! فرمود: دست بردار! خداي‌ همۀ ما يکـي اسـت ، پدر و مـادر همه يکي است و پـاداش نيـز به اعمال است » (کليني، ١٣٦٥، ج ٨: ٢٣٠ و مجلسي، ١٤٠٣ق .، ج ٤٩: ١٤١).

بخش پاياني اين روايت بسيار گوياست و خواننده را از‌ هـر‌ تـوضيح بيشـتري بـينيـاز مـينمايـد.

توجه شود بر اين سخن امام (ع ) که ميفرماينـد: «إن الرب تبارک و تـعالي واحـد و الأم واحــدة و الأب واحد و الجزاء بالأعمال ».

٢) ملاکهاي کسب کرامت

يکي از مباحثي‌ که‌ لازم است در اين مقاله بدان پرداخته شـود، اينـکـه راه هــاي کـسـب کرامـت انساني چه چيزهايي است . در سيرة امام رضا (ع ) نمونه هاي‌ فراواني‌ از اين مـوارد يافـت مي‌ شـود‌ کـه شايستۀ توجه و بهره گيري است ؛ به عنوان مثال به سه مورد از آنها اشـاره مـي شود:

١ـ٢) مودت اهل بيت (ع )

در احتجاج طبرسي‌ نقل‌ شده است : «در زمان‌ ولايت‌ عـهدي امـام رضا (ع ) جمعي بـراي اسـتفاده از محضرش از راه دور به مـرکز خـلافت آمـدند و اذن دخول خواستند تا ايشان را ملاقات کننـد، ولـي ايشـان (ع ) مـخالفت کردند. اين جمع تا‌ دو‌ ماه هر روز خواستار ملاقات بودند، ولي بـا عـدم پـذيرش امام (ع ) مواجه مـي شـدند تا اينکه يک روز براي ايشان (ع ) پيام فـرستادند: مـا شيعۀ پدر تــو عـلـي بــن أبيطالب ، عليه‌ السلام‌ ، از منازل‌ بعيده بـه آرزوي مـلاقات شما به ايـن شـهر آمـديم و الحـال ، دو مـاه متواليالأيام و الليالي منصرف و منقضي شد‌ که هـر روز بـه آرزوي ادراک ملازمت سـامي گرامـي بـه آستان‌ مـلايک‌ پاسبان‌ آمده ايم و محروم و مـأيوس مـراجعت مينماييم ! الحال ، کار به جـايي رســيد کـه دشمنان به ما شماتت مي ‌‌نمايند‌ از آنکه شما در حجاب از ماييد و ما بــا کـمـال حـزن و اضـطراب از‌ آستان‌ خورشيد‌ احـتجاب شـما مـعاودت به منزل و مـآب مـينمـاييم . اگـر ايـن کـرت مـا مـحرومـان را ادراک مـلاقات‌ ذات فايض البرکات آن امام البريات ميسر نگردد، همان که از آستان ايشان‌ مراجعه بـه محل و مـقام‌ نـماييم‌ ، از خجالت که به ما رسيد و عـجزي کـه از تحمل غـصص ألم مـهاجرت آن حـضرت به ما ملحق گـرديد، به وسيلۀ شماتت أعدا و قلت احسان و عنايت أحبا ترک منازل و أوطان و ولايت‌ خود نموده ، فـرار بـر قرار اختيار خواهيم کرد؛ زيرا که مـا را طـالع عـاق و طـاقت طـاق شده و کلام الفـرار مـما لا يطاق من سنن المرسلين کلام صدق التيام سخن برگزيدگان ايزد‌ علام‌ است ».

در اين زمان ، امام (ع ) به آنها اذن حـضور دادنـد، ولي ابـتدا حضرت رضا (ع ) از آنها اقرار به محبت اهـل بـيت (ع ) و عـمل بـه فـرمان آنـها و دشمني با دشمنانشان گرفت ، سپس‌ آنهـا‌ را بـه نزديـک تـرين مکان به خودش فراخواند و مورد لطف قرار داد. پس به دربان خود فرمود: «چند مرتبه منـع ايشـان نموديد؟ دربان گفت : يا حـضرت ! حسب الحکم شصت مرتبه‌ منع‌ ايشان نمـودم . حضـرت فرمـود: کـه شصت مرتبه متواليه به نزد آن جماعت رفته سلام کن و سلام من نيز به ايشان رسـان . بـه درسـتي که محو گـناهان ايشـان به استغفار‌ و توبۀ‌ آن‌ جماعت شده و اين طايفه به‌ وسيله‌ موالات‌ و محبت ما مستحق کرامت گشتند. بايد که تفقد امور ايشان و امور عيال ايشان نمايي و دفع معرات و أذيـات از ايشان نموده ، در‌ نـفقات‌ و صــلات‌ و احسـان و مبـرات آن جماعـت در وسـعت بيفزايـي» (طبرسـي‌، ١٤٠٣ق‌ . ، ج ٤: ١٩٤ـ١٨٩). بنابراين ، با مودت و دوستي با اهل بيت (ع ) است که انسـان بـه کمـال جايگاه انساني و کرامت خـويش دسـت مي‌ يازد‌.

٢ـ٢‌) اطاعت از حق و پذيرش ولايت مطلقۀ او

يکـي ديگـر از‌ راه هاي حصول کرامت ، اطاعت مطلق از خداوند و پذيرفتن ولايت اوست . از ابراهيم بن عباس صولي نقل شده‌ است‌ : «من‌ هرگز نديدم که امام رضا (ع ) کسي را با سـخن رنـجانده باشد‌ و هرگز‌ نديدم کـه او سـخن کسي را قطع کرده باشد... مردي به ايشان گفت : به خدا سوگند‌ که‌ بر‌ روي زمين بزرگوارتر و شريف تر از پدرانت يافت نميشود. فرمود: تقوا آنان‌ را‌ شرافت‌ بخشيده ... ايشان بـه اباالصلت فرمود: اي عـبدالسلام ! آيا تـو نيز همچون ديگران منکر آن‌ هسـتي‌ کـه‌ خداونـد عـز و جـل ولايت ما را واجب گردانده است ؟ گفتم : معاذا بالله ! من به‌ ولايت‌ شما اعتراف دارم ».

آن حضرت چنين اتهامي را که دشمنان ميخواستند از طريق‌ آنـ‌ بـه‌ ايشان تـوهين روا دارند، رد ميکند و آن را در شمار ستم هايي که امت‌ در‌ حق شان روا داشته ، آيات قرآني است که هيچ کس را بر ديگـري‌ جز‌ به‌ تقوا، برتر نميداند: «يا أيها الناس إنا خلقناکم من ذکـر وأنـثي وجـعلناکم شعوبا وقبائل لتعارفوا‌ إن‌ أکرمکم عند الله أتقاکم ...» و امام تأکيد ميکند که خداوند تنها و تنها حـق‌ ولايت‌ بـر‌ ‌ ‌مـردم و برخورداري از طاعت آنان را بر ايشان مقرر داشته که آن هم بـه مصـلحت‌ مـردم‌ و رهـنموني‌ آنـها در راه درسـت و راستي است که کرامت دنيا و آخرت شان را‌ تضمين‌ ميکند....» (ر.ک؛ معروف الحسني، ١٣٨٢، ج ٢: ٣٦٧ و ٣٦٦).

براي به دست آوردن کـرامت ، بايد ولايت مطلق خداوند را‌ در‌ جهان پذيرفت و در هـر حـال از او پيروي کرد تا کرامت انسان‌ حاصل‌ شـود.

٣ـ٢) عبادت و بندگي

يکي ديگـر از‌ راهـ‌ هاي‌ کسب کرامت در گفتار امام رضا (ع )، انجام‌ عبادات‌ است . امـام (ع ) در يـک مورد با ذکر فضايل روزه داري و اعمال ماه شعبان‌ به‌ عنـوان يـک مصـداق اطاعـت و بنـدگي‌ چنـين‌ فرموند: «کسي‌ که‌ روزه‌ بدارد از شعبان يـک روزي از‌ جهـت‌ طـلـب ثـواب خـداي تعـالي در رود در بهشت ، و کسي که استغفار کند‌ خداي‌ را در هر روزي از شعبان‌ هفتاد بار حشـر کـرده‌ شـود‌ در روز قيامت در زمرة‌ رسول‌ الله (ص ) و واجب شود از خداي تعالي کرامت براي او، و هر کـه تصـدق کنـد‌ در‌ شعبان بـه صـدقه و اگر چه‌ يک‌ خرما‌ باشد، حرام گرداند‌ حق‌ تعالي جسد او را‌ بر‌ آتش ...» (محدث اربلي ١٣٨٢، ج ٣: ١٢٣).

٣) بهاي آبرو

يکي از موقعيت هايي که عزت نفس‌ و کرامت‌ انسان ها تهديد ميشـود، هنگـامي اسـت‌ کــه‌ فــرد متمکن‌ در‌ شرايط‌ ويژه نيازمند مبلغ اندکي‌ گردد. معمولا مطرح نمودن نياز و درخواسـت کمـک از سوي چنين افرادي برايشان گران و دشوار است‌ ! اين‌ اشخاص افزون بر رنج فقر و نـاداري‌ از‌ آشـکار‌ شدن‌ نـيازشان‌ نـزد ديگران سخت‌ نگران‌ و از نقصـان کرامـت و عـزت خـود بـس رنجـور مـيشـوند.

چگونگي رفتار سنجيده و انساني و والاي امام رضا (ع ) را‌ در‌ گزارش‌ يسـع بـن حمـزه بنگريـد: «بـه همراه جمعيت‌ فراواني‌ در‌ محضر‌ امام‌ رضا‌ (ع ) بـودم و بـا ايشـان گفتگو ميکردم . مردم نيـز از احـکـام شـرعي و حـلال و حرام ميپرسيدند. در اين ميان شخص بلند قامت و گندم گـوني وارد شـد. پـس از عرض سلام‌ ، خود را معرفي کرد و گفت از شيعيان شما هستم که از ديار خود بـه حـج مـشرف شده ام و اکنون خرجي راهم را گم کرده ام . از شما درخـواست کـمک دارم‌ تا‌ به شهرم برسم ، و چون مستحق دريافت صدقه نيستم ، پس از رسيدن به ديارم آن مبلع را از طرف شما صدقه خواهم داد.

امام (ع ) بـا تـعبير شـيرين و دلنشين «رحمک الله‌ » از‌ او تفقد نمود و از وي خواسـت تـا بنشـيند.

قدري گـذشت و افراد حاضر در جلسه ـ جز سه تن ـ از مجلس برخاستند و رفتنـد. در ايـن‌ هنگـام‌ ، حضرت از افراد حاضر رخصت‌ خواست‌ و به اتـاق ديگـر رفـت . پس از لختي، دستان مبـارکشـان را از بالاي در خارج نمودند و فرمودند: خراساني ـ فرد درخواست کـننده ـ کـجاسـت ؟ عـرض کـرد: اينجـا‌ هستم‌ . فرمود: اين دويست دينار‌ را‌ بردار و براي سفر و نيز ديگر مخارج صرف نمـا، و لازم نـيسـت از سـوي مـن صدقه دهي . اکنون بيرون برو تا همديگر را نبينيم ! يکي از حاضران پرسيد: فـدايت گــردم ، بـدو نيکي‌ کرديد‌ و مبلغ زيادي بخشيديد. چرا روي از او پنهان نموديد؟ فرمود: از ديدن نشـانه هـاي خفت و کوچکي ـ- به خاطر درخـواست کـمک ـ در چـهرة او بيم داشـتم ! مگـر سـخن گهربـار رسـول گرامي خدا‌ (ص ) را‌ نشنيدي که‌ فرمود هر که نـيکـي خــود را بپوشـاند، پـادش او برابـر هفتـاد حـج است ؟!» (کليني، ١٣٦٥، ج ٤: ٢٤).

به‌ رفتار امام خوب توجه شود کـه بـه شـايستگي رنج او را‌ دريافتند‌ و ملاحظۀ‌ حال او را نمودنـد و از او خواستند تا همديگر را نبينند تا مبادا از اين مواجهه کرامت ‌‌انـساني‌ آن فـرد خوار و زبون شود و خاطرش آزرده گردد. علاوه بر اين ، تعابير دلنشين‌ «رحمـک‌ الله‌ »، «تبـرک بـهـا» و «لا تـصـدق بـهـا عني» بر زيبايي اين نگرش انساني و رفتار کريمانه ميافزايد.

٤) پاسداشت‌ کرامت فرودستان

امام علي بن مـوسيالرضا (ع ) دو سـال پاياني عمر شريف خود را‌ به عنوان وليعهد مأمون‌ ـ البتـه‌ بر اساس رعـايت مـصالح اسـلام ـ روزگار گذراندند. اين بخش از حيـات تابنـاک آن برگزيـدة الهـي، از زواياي گوناگون تاريخي، اجتماعي، سياسي و ... شايسته بررسي و تأمل اسـت .

بـه نـظر نويسندگان ، يکي از اين‌ زوايا ـ که شايد کمتر مطرح شده است ـ نگريستن به اين بـخش از سـيرة آن والامقام به عنوان نمونۀ عيني و عملي از چگونگي زيست و کيفيـت تعامـل متـدينان در دربار جائران و ظالمان است‌ . آري‌، هـمواره مـسير حق و باطل از هم جداست و زندگي حق مـداران از ستم پيشه گان متمايز، امـا گـاه در شرايط ويژه ، نيکان از زندگي در کنـار فاسـقان و جـائران و تـعامـل گـسترده بـا‌ ايشان‌ ناگزيرند؛ مانند حضرت موسـي(ع ) و آسـيه (س ) در دربــار فـرعـون و نيـز حضـرت يوسف (ع ) در دربار عزيز مصر.

به راستي ، در چنين شرايط دشوار، شيوة درسـت رفـتار خداپسندانه و تعامل صحيح الهي چـگونـه‌ خـواهد‌ بود؟! حدود اين روابـط کـدام اسـت و ابعاد و جزئيات آن به چه شيوه اسـت ؟! در چـنين هنگـام ، با بالادستان چه بايد کرد و با فرو دستان چه سان رفـتار نمود؟! سـيرة امام رضا‌ (ع ) برخي‌ از‌ اين زوايـا را ترسيم و به‌ بـسياري‌ از‌ اين پرسش ها پاسخ مـيدهد. پاسـخي که فراتر از گفتار است و در رفـتـار آن امـام نشان داده شده است ؛ به عنوان‌ نمونه‌ ميتوان‌ به نـوع رفتـار بـا کـارگران و خـادمـان حـاضـر در‌ زندگي‌ اشرافي سـلاطين اشـاره نـمـود. هــم ايشــان کـه از نظـر اجـتمـاعي از جـايگـاهي فـرو دسـت برخوردارند و هـمواره نـاگزيرند تا کارهاي‌ دشوار‌ و پرزحمت‌ را انجام دهنـد. رفتـار درسـت انسـاني و الهي با ايشان چگونه‌ اسـت ؟!

بـه گزارش ياسر خادم توجه شود آنـجا کـه از روش هميشگي و مـنش پيوسـته مـولاي خود و بلکـه مولاي‌ آزادگـان‌ عالم‌ ، ثامن الحجج ، امام رضا (ع )، سخن ميگويد: «امام (ع ) همواره پـس از فراغـت‌ از‌ کارهاي خود، آنگاه که تـنها مـيشدند، تمام خدمتگزاران و کارگران اطراف خود از بـزرگ و کـوچک را گـرداگرد‌ وجـودش‌ جـمع‌ مينمودند، با ايشـان سـخن ميگفتند و انس ميگرفتنـد. هـر زمـان در کنـار سفره‌ مينشست‌ ، بزرگ‌ و کوچک را فراميخواندنـد و در کنـار خـود مـينشـاندند. حتـي مـتصـديان اصـطبل و رگ زن را» (ابـن‌ بابويه‌ ، ١٣٧٨ق‌ .، ج ٢: ١٥٩).

فراتر از رفتار والاي انساني و آسماني مـذکور، رفـتاري اسـت کـه ياسـر خـادم در‌ روايتي‌ ديگر بازگو نموده است : «امام به خدمتگزاران و کارگران اطراف خود فرمود: اگر من‌ بالاي‌ سرتان‌ بودم و شما در حال خوردن غذا، برنخيزيد تا غذايتان پايان پذيرد. بسا ميشد کـه‌ امام‌ (ع ) برخي از ما را براي کاري فراميخواند، و ما عرض مينموديم : مشغول خوردن غذاست‌ . ميفرمود‌: او‌ را واگذاريد تا غذايش را بخورد» (کليني، ١٣٦٥، ج ٦: ٢٩٨). در موردي ديگر نقل شده است‌ : «شخصي‌ ـ که امام رضا (ع ) را نميشناخت ـ پس از ورود امام بـه حـمام ، از‌ آن‌ حضرت‌ خواست تا وي را کيسه بکشد. حضرت نيز چنان کرد. پس از لحظاتي که امام‌ را‌ شناخت‌ از ايشان عذزخواهي کرد، اما امام کريمانه به وي دلداري دادند و همچنان‌ او‌ را کيسه ميکشيد» (مجلسي، ١٤٠٣ق .، ٤٩: ٩٩).

به راستي قـلم و نـوشتار توان ترسيم عظمت اين همـه‌ پايبنـدي‌ بـه کرامـت انسـان هـا و قـدرت بازگويي والايي انسان و انسانيت در سلوک امام‌ را‌ ندارد. بايسته ايـن اسـت کـه چنـين نمونـه‌ هـايي‌ الگـوي‌ مـسلمانان قرار گيرد و شايستۀ آن است کـه‌ بـا‌ ادبياتي درخـور بـه جهانيـان عرضـه گـردد. تـا جهانيان شکوه کرامت انسان را نه‌ تنها‌ در قالب شعار، بلکه در‌ قالب‌ رفتار و عمل‌ ملاحظه‌ نمايند‌.

٥) با دشمنان مـدارا

نـحوة برخورد معصومان‌ (ع ) با‌ دشـمنان و مـخالفان از ابعاد قابـل توجـه در سـيرة آسـماني ايشـان است . منطق‌ حاکم‌ بر سيرة تابناک ايشان با منطق‌ مقبول در رفتار تودة‌ مـردم‌ متفـاوت اسـت ، چـه اينکه معمولا‌ مردم‌ در چنين موارد، پاي از مرز اخلاق فـراتر نـهاده ، ميکوشند تا به هر‌ گونـۀ‌ ممکـن ، رفتار قهرآميز و کوبنده اي‌ از‌ خود‌ بروز دهند و به‌ اصطلاح‌ رايج انتقام بگيرند.

اکنون‌ نه‌ در مقام شناسايي و معرفي کامل اين بخش از سيرة معصومان (ع )، بلکه تنهـا از منظـر‌ رعايت‌ و پاسـداشت کـرامت انساني، نـگاهي به سيرة‌ آن‌ يگانۀ دوران‌ اندخته‌ ميشود‌. چنـين بـه نظـر ميرسد‌ که رفتار آن گراميمرتبت در برابر با «جـلـودي» ميـان گفتگـو بـا مـأمون مـورد مناسـب و نمونه‌ اي‌ گوياست . جلودي از درباريان عـباسي و از‌ مـأموران‌ سـفاک‌ ايشان‌ بود‌ و سـابقۀ فراوانـي را‌ در‌ خوش خدمتي به ايشان در کارنامۀ خود داشت . او در پايان عمر ـ به همراه چند شخص‌ ديگـر‌ ‌ ‌ـ مـورد‌ غضب مأمون قرار گرفتند. امام رضا (ع ) در‌ جلسه‌ اي‌ کـه‌ مـأمون‌ جلـودي‌ و همراهـانش را موأخـذه مـيکرد، حـضور داشـت . وقتي جلودي را ـ که در دوران کهن سالي و فرتوتي بود ـ وارد جلسه کردنـد، حضرت آرام به مأمون فرمود: او را به‌ خـاطر من ببخش ! مأمون که از دست جلودي سخت خشمگين بود و دنبال بهانه اي براي نـپذيرفتن پيشنهاد امام (ع ) ميگشت ، گـفت : او هـمان کسـي اسـت کـه بـه خانۀ شما يورش برده‌ ، شما‌ و خانوادة ارجمندتان را آزرده ساخت . همو بـود کـه زيـورآلات خـانوادة شريفتان را به قهر و زور به يغما برد! جلودي کـه تنهـا گفتگـوي امـام رضـا (ع ) و مـأمون را از دور مينگريست‌ و از‌ متن گـفتگويشان بي خبر بود، فکر کـرد امـام در برابـر رفتـار زشـت او نـزد مـأمون شکايت نموده است و خواستار تنبيه و عقوبت سخت اوسـت‌ . از‌ ايـن رو بـه مـأمون گفـت‌ : بـه‌ پـاس خدمات فراواني که تا کنون برايتان انجام دادم ، سـوگندتان مــيدهـم کـه سـخنان او را دربـارة مـن نپذيريد (ر.ک؛ ابن بابويه ، ١٣٧٨ق .، ج ٢: ١٦١).

پرسش و پاسخ‌

ممکن‌ است خوانندة ارجمند پس‌ از‌ ملاحظـۀ روايـت مـذکور و احاديـث مشـابه آن ، از علـت و فلسفۀ اين کار امام (ع ) بپرسد که چرا حضرت در برابر جلودي چنين رفـتاري در پـيش گـرفـت ؟ آيـا اين گونه رفتار سبب افزايش‌ جرأت‌ فاسقان و جسارت افزونتر آنان براي ستم پيشگي نيست ؟! آيا اين نوع رفتار به صورت پنهان و غير مستقيم به تشويق ظالم و گسترش ظلم و ستم نميانجامد؟! پاسخ مفصل و جـامع بـه اين پرسش و موارد‌ همانند‌ آن مجال‌ فراخـي مـي طلبـد، امـا آنچـه کـه ميتوان در اين مقال به اختصار گفت اينکه اولا بايد در‌ حدود اين نوع رفتار امامان (ع ) دقـت نمـود.

اين موارد معمولا معطوف‌ به‌ حقوق‌ شـخصي ايشـان اسـت نه حقوق اجتماعي و يا احيانا احـکام الهــي.

ثـانيا بر اساس مفاد برخي آيات مانند ‌‌آيۀ‌ هشتم سورة مبارکۀ آل عمران ، بايد مراقـب بـود تـا سـتم و جفاي ديگران ، انسان‌ را‌ از‌ مرز عدالت بيرون نـبرد و پـاي وي را از ايـن قـلمـرو بـيـرون ننهـد. آيـه را بنگريد‌: «يا أيها الذين آمنوا کونوا قوامين لله شهداء بـالقسط ولا يجـرمنکم شنآن قوم‌ علـي ألا تعدلوا اعدلوا‌ هو‌ أقرب للتقوي واتقوا الله إن الله خبير بما تعملون : اي کسـاني کـه ايمـان آورده ايد! همواره براي خدا قـيام کـنيد و از روي عـدالت گواهي دهيد. دشمني با جمعيتي شـما را بـه‌ گناه و ترک عـدالت نکشاند. عدالت کنيـد کـه بـه پرهيزگـاري نزديکتـر اسـت و از (معصـيت ) خـدا بپرهيزيد که از آنچه انجام ميدهيد، باخبر است » (المـائده /٨). در اين آيۀ شــريفه ، عــدالت بـه مثابـۀ يک‌ مرز‌ در عرصۀ تعاملات اجتماعي مشخص شده که نـبايد از آن عـبور نمود. حتي دشـمني و بـدي کار طرف مقابل نيز مجوز عبور اين مرز نخواهد بود.

رفتار غير انـساني جـلودي سـبب‌ نشد‌ تا امام رضا (ع ) مقابله به مثل نمايند و کرامـت انسـاني او را ناديده انـگارند. آري، پاسـداشت حـرمت انسان و حفظ کرامت وي اقتضـا مـيکنـد تـا بـديهـاي او را ناديده گيرند و خيرخواهانه‌ از‌ مأمون بخواهند تا از خـطاي او چـشم پوشـد. جلودي هر چنـد شـخص ظالمي است و بدکردار، اما به هر حال انسان است و داراي کـرامت انـساني و به همين علـت شايسـتۀ ترحم‌ و حفظ‌ حرمت‌ .

ج ) نتيجه گيري

ـ رفتار اهل بيت‌ (ع ) بـه‌ ويژهـ‌ سـيرة امام رضا(ع ) منطبق با قرآن ميباشد. سيرة امام رضا(ع ) مفسر قرآن کريم و شارح آيات والايش اسـت .

ـ تـوحيد، اصلي بنيادين و منشاء‌ شمار‌ زيادي‌ از فرمان هاي اخلاقي اسلام و نيـز کرامـت انسـان‌ است‌ .

ـ زيسـتن بـه شـيوه اسلامي بيشترين امکان را براي پايبندي به کرامت انساني در ابعـاد و زوايـاي گوناگون فراهم مينمايد.

ـ جامعۀ‌ اسلامي‌ و نـيز‌ جـوامع انساني سخت نيازمند شناخت ، الگوگيري و پيروي از معارف والاي‌ اهل بيت (ع ) در عرصه هاي مختلف بـه ويژه کـرامت انـسان ميباشد.

ـ قبول ولايت مطلق خداوند و مـودت اهـل بيـت‌ (ع ) از‌ جملـه‌ راه هـاي کسـب کرامـت انسـان ميباشند.

پي نوشت هـا:

١ـ سـخن بـرخي‌ از‌ محققان معاصر نيز شنيدني است . در اين باره بنگريد؛ «مقصود از اين کرامت ذاتي ، چيزي اسـت‌ کـه‌ در‌ ذات آدمي و به طور تکويني و طبيعـي ، نهفتـه اسـت ؛ يعنـي زمينـه هـاي کرامت‌ بالقوه‌ در‌ وجود او به وديعت نـهاده شـده است . مراد از کرامت اکتسابي اين است که‌ انسـان‌ در‌ پرتو تعليم و تربيت ، دفينه هـاي عـقل و خرد را بيرون مـي ريـزد و قـوه هـا را‌ بـه‌ فـعليـت درمــي آورد» (عـلوي، ١٣٧٧: ٣٥).

منابع و مآخذ

قرآن کريم (ترجمۀ آيۀالله مکارم‌ شـيرازي‌ و مـهدي‌ فولادوند).

نهج البلاغه . (١٤١٤ق .). تحقيق صبحي صالح . قم : هجرت .

آساتوريان ، فارميک و محمد آل عصفور‌. (١٣٨٦‌). «کـرامت انـسان و محورهـاي اصـلي آن در مثنـوي مولوي ». عـلوم اجـتماعي و انساني دانـشگاه شـيراز‌. دورة‌ ٥١‌. شـمارة ٥١. صص ٤٦ـ٢٧.

ابن منظور ، محمد بن مـکرم . (١٤١٤ق .). لسـان العرب . بيروت : دار صادر‌.

ابن‌ بابويه قمي (شيخ صدوق )، محمد بن علي. (١٣٧٨ق .). عـيون أخـبار الرضـا (ع ). قـم‌ : انتشـارات‌ جهان‌ .

جعفري،مـحمدتقي. (١٣٨٩). «حق کرامت انساني ». مـجلۀ دانـشـکدة حقـوق و علـوم سياسـي (دانشگاه تـهران ). دورة ٢٧‌. شـمارة‌ ٢٧‌. ص ٨٠.

ــــــــــــــــ . (١٣٧٩). حقوق جهاني بشر از ديدگاه اسلام و غرب . تهران : انتشـارات‌ دفتـر‌ خدمات حقوق بين المـلل جـمهوري اسلامي ايران .

جوادي آملي، عبدالله . (١٣٧٢). کـرامت در قـرآن . تـهران : نشر‌ فرهنگي‌ رجـا.

راغـب اصفهاني، حسين بن مـحمـد. (١٤٠٤ق .). مـعجم مفردات الفاظ القـرآن . تهـران‌ : دفتـر‌ نشـر کتاب .

رحماني، محمد. (١٣٨٩). «کرامت انسان‌ در‌ قرآن‌ و روايات ». کوثر مـعـارف . دورة ١٣. شــمارة ١٣‌.

صص‌ ٥٢ـ٣٥.

رحيمي نژاد، اسماعيل و محمد حـبيب زاده . (١٣٨٧). «مـجازات هاي نـامتناسب ؛ مـجازات هـاي‌ مغـاير‌ بـا کرامت انـساني ». حقوق . دورة‌ ٢. شمارة‌ ١١٥. صص‌ ١٣٤ـ١١٥‌.

سلطاني‌، محمدعلي. (١٣٨٧). «کرامت از نگاه قرآن‌ ». آيينۀ‌ پـژوهش . دورة ١٠٢. شـمارة ٧٨. ص

.30

صادقي، محمود. (١٣٨٥). کرامـت انـسـاني؛ مـبنـاي‌ منـع‌ همانندسـازي انسـان در اسـناد بين المـللي‌. پژوهـشنامۀ حـقوق و عـلوم سـياسي‌ . شمارة‌ ٢ و ٣. صص ١٣٨ـ١١٧.

طـباطبائي، سـيد محمدحسين‌ . (١٤١٧ق‌ .). الميزان فـي التفسـير القـرآن . قـم : دفتـر انتشـارات اسلامي جامعۀ مدرسين حوزة علميۀ قم‌ .

طـبرسي‌، احـمد بـن علي. (١٤٠٣ق .). احتجاج‌ . ترجمۀ‌ نظام‌ الدين احمـد غفـاري‌ مـازنـدراني‌. تـهـران : مـرتضوي.

طـريحي، فـخرالدين‌ . (١٣٩٥قـ‌ .). مجمع البحرين . تهران : مرتضوي.

علوي، سيد ابراهيم . (١٣٧٧). «کرامت انساني در عرصۀ کار». فرهنگ‌ جهاد‌. دورة ١١. شـمارة ١١.

ص ٣٥

کليني‌، محمد‌ بن يعقوب‌ . (١٣٦٥‌). اصول‌ الکافي. تهران : دار الکتب‌ الإسلاميه .

مجلسي، محمدباقر. (١٤٠٣ق .). بحارالأنوار؛ الجـامعۀ لدرر أخبار الأئمۀ الأطهار. بيروت : دار إحياء التراث العربي‌ .

محدث‌ اربلي، علي بن عيسي. (١٣٨٢). کشف‌ الغمـه‌ . ترجمـۀ‌ علـي‌ بـن‌ حسـين زواره اي‌. تهـران‌ : اسلاميه .

مصطفوي، حسن . (١٤١٦ق .). التحقيق في کلمات القرآن الکريم . تهران : وزارت ارشاد.

مـعروف الحـسني، هاشم . (١٣٨٢‌). زندگاني‌ دوازده‌ امام ، عليهم السلام . ترجمۀ محمد مقـدس . تهـران‌ : امير‌ کبير‌.

يدالله‌ پور‌، بهروز‌. (١٣٨٨). «معناشناسي کرامت انسان در قرآن ». پژوهش نامـۀ علـوم و معـارف

قرآن (پيام جاويدان ). دورة٢. شمارة ٢. صص ١٤١ـ١١٩.

­

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان