بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
قال الله العظیم :
حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ
چون یکی شان را مرگ فرا رسد، گوید ای پروردگارمن، مرا باز گردانید. ( مومنون 99و100)
لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَه هُوَ قائِلُها ...
شاید کارهای شایسته ای را که ترک کرده بودم به جای آورم هرگز این سخنی است که او می گوید
قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَ کُنَّا قَوْماً ضالِّینَ ...
می گویند پروردگارا شقاوت ما بر چیده شد و ما قوم گمراهی بودیم.
رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ (مومنون107و106)
پروردگارا ما را از آن بیرون بر، اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعاً ستمگریم.
گفتگو با "رب"در برزخ و قیامت
نکات مورد توجه آیات :
تبهکاران با لجاجت و سر سختی مسیر باطلشان را ادامه می دهند تا هنگامی که در آستانه مرگ قرار می گیرند در آن هنگام پرده ها کنار رفته و گویا سرنوشت درد ناک خود را دیده و با پروردگار خویش گفتگو می نمایند اما این سخن گفتن سودی ندارد!
نظیر همین وضع را در قیامت با اقرار و اعتراف به خطا ی خود داشته و می گویند ای پروردگار ومربی ما بدبختی بر ما غالب گردید و ما مردمی گمراه بودیم اما این گفتگو با مربی و تقاضا هیچ نفعی ندارد.
نکته اول : بعضی از افراد به مال و فرزند و سایر نعمت هایی که به آنها داده شد مغرور می شوند تا هنگامی که مرگ آنها فرا می رسد.در آن زمانی که از همه ی عوامل مادی قطع امید می کنند و احساس بی پناهی کامل دارند مربی خود را صدا می زنند چنانچه در آیه ی فوق آمده است.
"حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ"
کلمه ی "رب" برای استغاثه به کار رفته است و در واقع"اَی رب" بوده است.
در شرایط فوق انسان به عوامل و کارگزاران الهی (ملا ئکه)می گوید: مرابرگردانید"ارْجِعُونِ "
این تقاضا از ملائکه قابض ارواح ظاهراً به گمان این است که فرد مورد نظر فکر می کند اینان از پیش خود می توانند کاری انجام دهند اما موافقت نشده و وارد عالم برزخ میشوند.
نکته دوم: اعتراف ضمنی به زشتی اعمال گذشته برای تدارک فرصت های از دست رفته و جبران بدیهای قبل با اعمال نیک در آیه بعد اینگونه آمده است. "لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ"
کلمه "لعل" برای اظهار امیدواری است یعنی وقتی عذاب خدای را می بینند که مشرف برایشان شده اظهار چنین امیدی می کنند که اگر برگردند عمل صالح انجام دهند.
در مورد عبارت "ما ترکت"احتمالات تفسیری وجود دارد از جمله:
الف)اموال و امکاناتی که فرد پس از مرگ خویش بر جای می گذارد.
ب)تضییع عمر و ازدست دادن فرصت های زندگی دنیوی.
ج) ترک کردن همهی عبادات از جمله عبادات مالی و غیر مالی از قبیل نماز و روزه و حج .........
در هر حال این ایمان و اعتراف و گفتگوی با رب فاقد ارزش در هنگام جان دادن است.
نکته سوم: بیداری وجدان ها علاوه بر آستانهی برزخ در قیامت نیز رخ می دهد و مجرمان ذلیلانه به گناهان خود اعتراف می کنند و میگویند پروردگارا بدبختی بر ما چیره شده و گروهی گمراه بودیم.
"قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَ کُنَّا قَوْماً ضالِّینَ"
شقوه وشقاوت ضد سعادت است و به معنی فراهم بودن اسباب گرفتاری و مجازات و بلا است. و به تعبیری دیگر شر وآفتی است که دامان انسان را فرا می گیرد در حالی که سعادت به معنای فراهم بودن اسباب نعمت و نیکی است ودر هرحال (سعادت و شقاوت) چیزی جز نتیجه اعمال و گفتار و نیات ما نمی باشند.
اعتقاد به اینکه شقاوت یک امر ذاتی است که همراه انسان متولد می شود باطل ست و پنداری است که برای فرار از زیر بار مسئولیت ها و توجیه اعمال به زبان افراد جاری می شود.
بر اساس آیه فوق گناهکاران دوزخی صریحاً اعتراف می کنند که از ناحیه خداوند اتمام حجت شد اما به دست خودمان وسایل بدبختی مان را فراهم کردیم و معترفیم که قوم گمراهی بودیم.
نکته چهارم: شاید با این اعترافات می خواهند جلب رحمت پروردگار کنند لذا بلافا صله اضافه می کنند پروردگارا ما را از این آتش بیرون ببر "رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها" و هر گاه بار دیگر برنامه های سابق را تکرار کردیم ما قطعا ستمگریم "فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ"