رعایت حجاب وپوشش تنها مربوط به خود زن یا به اجازه خانواده اونبوده بلکه یک حق الهی است که خداوند براساس مصالح اجتماعی برگردن زن نهاده وزن امانتدار این حق است.
پاسخ به شبهه
مقاله حاضر نقدی کوتاه بر مقاله «حجاب درقرآن» است که توسط برخی از روشنفکران نواندیش ارائه گردیده و با برداشتهای شخصی از آیات 31سوره نور و33سوره احزاب سعی گردیده الگوی جدیدی از حجاب اسلامی ارائه شود.
ما دراین مقاله ابتدا حدّ پوشش زن را ازنگاه قرآن با استفاده از تفاسیر بررسی میکنیم.سپس بانقدی کوتاه برمطالب فوق قضاوت را به عهده خوانندگان می گذاریم.
قرآن به نص صریح پوشش کامل زن در برابر نامحرم لازم می داند از جمله آیاتی را که می توان درباره اثبات پوشش زنان وحدود آن مورد استفاده قرار داد آیه 31 از سوره نور وآیه 59 سوره احزاب است .
1. سوره نور/ 31: «وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَتِ یَغْضضنَ مِنْ أَبْصرِهِنَّ وَ یحْفَظنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضرِبْنَ بخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَائهِنَّ أَوْ ءَابَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَنِهِنَّ أَوْ بَنی إِخْوَنِهِنَّ أَوْ بَنی أَخَوَتِهِنَّ أَوْ نِسائهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَت أَیْمَنُهُنَّ أَوِ التَّبِعِینَ غَیرِ أُولی الارْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظهَرُوا عَلی عَوْرَتِ النِّساءِ وَ لا یَضرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلی اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ»: به زنان با ایمان بگو چشم از نگاه به مردان اجنبی فرو بندند و فرجهای خویش را حفظ کنند و زینت خویش را جز آنچه آشکار است آشکار نسازند و باید که روپوش هایشان را به گریبانها کنند و زینت خویش را نمایان نکنند مگر برای شوهرانشان ، یا پدران و یا پدر شوهران یا پسران و یا پسر شوهران و یا برادران و یا خواهرزادگان و یا برادرزادگان و یا زنان و یا آنچه مالک آن شدهاند یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند و یا کودکانی که از اسرار زنان خبر ندارند، و مبادا پای خویش را به زمین بکوبند تا آنچه از زینتشان که پنهان است ظاهر شود ای گروه مؤ منان همگی به سوی خدا توبه برید شاید رستگار شوید.
آیه به مساله حجاب که از ویژگى زنان است ضمن سه جمله اشاره فرموده :
الف:" آنها نباید زینت خود را آشکار سازند جز آن مقدار که طبیعتا ظاهر است" (وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها).
حق این است که ما آیه را بدون پیشداورى و طبق ظاهر آن تفسیر کنیم . زنان حق ندارند زینتهایى که معمولا پنهانى است آشکار سازند هر چند اندامشان نمایان نشود و به این ترتیب آشکار کردن لباسهاى زینتى مخصوصى را که در زیر لباس عادى یا چادر مىپوشند مجاز نیست، چرا که قرآن از ظاهر ساختن چنین زینتهایى نهى کرده است.ومنظور از زینت باطن زینتهایى است که نهفته و پوشیده است.
ب: در آیه بیان شده است که:" آنها باید خمارهاى خود را بر سینههاى خود بیفکنند" (وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ) .
" خمر" جمع" خمار" معمولا به چیزى گفته مىشود که زنان با آن سر خود را مىپوشانند (روسرى).و" جیوب" جمع" جیب" به معنى یقه پیراهن که از آن تعبیر به گریبان مىشود و گاه به قسمت بالاى سینه به تناسب مجاورت با آن نیز اطلاق مىگردد.از این جمله استفاده مىشود که زنان قبل از نزول آیه، دامنه روسرى خود را به شانهها یا پشت سر مىافکندند، به طورى که گردن و کمى از سینه آنها نمایان مىشد، قرآن دستور مىدهد روسرى خود را بر گریبان خود بیفکنند تا هم گردن و هم آن قسمت از سینه که بیرون است مستور گردد. [1]
در آیه فوق الزام به حجاب از «لیضربنَ» به دست میآید. قرآن میفرماید: «ولیضربن بخُمرهن عَلی جُیوبِهنَّ» فهمیده میشود که امر است و الزام و نپوشاندن آن حرام است.
2 . آیه دیگر:[سوره الأحزاب آیه 59 [
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً (59) ترجمه:اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلبابها (روسرىهاى بلند) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است و (اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده) خداوند همواره غفور و رحیم است.
جلباب در آیه از نظر مفسران و ارباب لغت چند معنی دارد:
1. ملحفه (چادر) و پارچه بزرگى که از روسرى بلندتر است و سر و گردن و سینهها را مىپوشاند.
2. مقنعه و خمار(روسرى).
3. پیراهن گشاد[2[
قدر مشترک همه معانی پوششى است که از روسرى بزرگتر و از چادر کوچکتر است چنان که نویسنده" لسان العرب" روى آن تکیه کرده است.و منظور از" یدنین" (نزدیک کنند) این است که زنان" جلباب" را به بدن خویش نزدیک سازند تا درست آنها را محفوظ دارد.
منظور ازمعروف شناخته شدن در آیه این است که زنان مسلمان در پوشیدن حجاب سهلانگار و بى اعتنا نباشند تا عفاف اجتماعی آنان مشهود گردد و بهانه مزاحمت را از دست افراد فاسد بگیرند. اسلام مىخواهد مردان و زنان مسلمان روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاک داشته باشند، ارزشهاى والاى انسانى زن به کلى به دست فراموشى سپرده نشود، و زن با ویژگیهاى اخلاقیش، علم و آگاهى و دانائیش جلوه کرده و حائز مقام والایى گردد و تنها افتخارش، جوانى و زیبایى و خودنمائیش نشود [3].
نقد مقاله مذکور:
در مقاله مورد بحث درباب آیات فوق اینطورآمده که: {مقصود از« الاماظهر منها » در آیه یعنی آنچه از بدن زن در عصر نزول آشکار بوده است،که ساعد، ساق، صورت، گردن و مو بوده است لازم نیست پوشانده شود .
نگارنده دراین باب که از کجا پوشش عصر نزول را بدست آورده هیچ دلیلی ذکر نکرده و میگوید:{چون این مقدار از پوشش امری عقلایی است که در اغلب جوامع متعارف همین مقدار بوده است و اعراب حجاز همین مقدار را نیز درست نمی پوشانیدند پس آیه در مقام بیان لزوم پوشش همان مقداراست،و در آیه ۵۹ احزاب هم همان مورد تاکید قرارگرفته.
نکته قابل توجه دراین مطالب این است که نزول آیات سوره احزاب درسال پنجم هجری بوده وآیات سوره نور درسال هشتم هجری .لذانمی توان آیات سوره احزاب را تاکید برسوره نور شمرد.
درباره ادامه آیه « ولیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ » می نویسد:.{ خُمُر جمع خِمار پوشاکی است با سه معنی:یکم.روسری یا سرانداز، دوم. رداء (پارچه ای برای پوشاندن نیم تنه بالا) و سوم. إزار و لنگ (پارچه ای برای پوشاندن نیم تنه پائین)} اینکه این معانی مختلف در کدام کتاب لغت آمده است منبعی ذکر نشده وادامه می دهد:{ با توجه به معانی مختلف خِمار قدر متیقن آن «پوشاک و پوشیدنی» است و دلالت آن به روسری و مقنعه نیازمند قرینه است. }
همانطور که ملاحظه میشوددر مقاله مذکور دلیلی بر اینکه چرا از مجموع معانی خمر قدر متیقن را «پوشاک و پوشیدنی» اتخاذ کرده بیان نشده. این مطلب را قبلا ذکر کردیم که قدر مشترک ازمجموع معانی خمار درکتب اهل لغت آن چیزی است که روی سر میافتد[4[
درباب مراد آیه از«جیوبهن» نیز آمده:{جُیوب جمع جَیب به معنی شکاف است. مراد از شکاف سه مورد می تواند باشد: اول شکاف حاصل از جدایی طرفین لباس که در آن دوران بشدت رایج بوده است.دوم ناحیه سینه زنان و بالاخره اشاره به شرمگاه.}وادامه می دهد{.... مراد اظهر از جیوب شکاف ناحیه سینه است ، این احتمال که هر سه مورد را نیز شامل شود و مطلق شکاف و بستن دریچه های محتمل شهوترانی اراده شده باشد نیز بعید نیست.}وباز ادامه می دهد:{ ضرب خِمار بر جیوب به معنای پوشاندن سینه ها با خِمار است. از زیر گردن تا زانو و بازو – عورت و زینت – باید پوشیده می شد، بخش شکاف سینه به دلیل رواج برهنگی آن صریحا مورد تاکید قرآن کریم قرار گرفته است و زنان مومنه را از آشکار کردن آن موضع نهی کرده است. پیراهنهای زنانه (دِرع) و خِمار)سربند) به گونه ای نبوده است که جیوب (گریبان، شکاف سینه) را بپوشاند. مفاد آیه این است که دو طرف خِمار را به گونه ای استعمال کنید که سینه هایتان کاملا پوشیده باشد. خِمار ( اگر به معنی سرانداز است) را آویزان رها نکنید یا پشت سرتان گره نزنید و اگر به معنی رداء (شال و پارچه نیم تنه بالاست) جمع و جور استفاده کنید تا یقینا سینه تان پوشیده بماند.}و اینگونه نتیجه گیری می کندکه:{در هر صورت آیه نه صریحا و نه التزاما دلالتی بر پوشش مو و سر ندارد. دلالت مطابقی آن پوشش بالای سینه است}.
درباب اینکه چه مطابقتی بین معنی خمار و پوشش سینه وجود دارد چیزی بیان نشده و توضیح نمی دهد که بالآخره مقصود قرآن ازخمرچه چیزی است که باید با آن ناحیه سینه را پوشاند و مینویسد:{ از آنجا که از واژه خِمار از حیث اینکه کدامیک از معنی سه گانه (سرانداز، رداء و ازار) اراده شده مبهم است و با توجه به احتمال شبه عمامه در معنای سرانداز، نسبت دادن روسری ساتر مو به آن نیازمند قرائنی است که در آیه موجود نیست. بعلاوه قرائن قطعی در عصر نزول از قبیل میزان پوشش زنان آن دوران چنین احتمالی را جدّاْ مستبعد می سازد. }
و در مورد معنی جلباب در آیه 33احزاب نیزمی نویسد:{جلباب از دو ناحیه مبهم است، یکی از اینکه کدامیک از معنی سه گانه اراده شده ملحفه، مقنعه یا پیراهن و دیگر اینکه با آن چه عضوی از بدن قرار است پوشیده شود؟ سر و گردن یا سینه یا تمام بدن؟ قدر متیقن از جلباب «پوشاک» است. آیه در مقام بیان نحوه استفاده از پوشاک برای تحصیل غرض ذیل آیه است. تاکید آیه بر ادناء جلابیب است نه بر معرفی یا توصیه جلباب.إدناء دو معنی دارد: اول. نزدیک کردن. دوم. فرود آوردن و فروهشتن و پائین آوردن. بنا بر هر دو معنا مقصود این است که جامه های رها و ول را به خودتان نزدیک کنید، به اندامهایتان بپوشانید، لباسهایتان را جمع و جور کنید.که با توجه به توصیفی که از پوشاک غالبا ندوخته و از دو سو شکاف دار و رها در آن دوران شد، آیه می خواهد بگوید پوشاکتان – هرچه که هست – به گونه ای استفاه کنید که بدنتان را بپوشاند و اندام پنهانتان آشکار نشود. شکافهای جامه را هرگونه می توانید محافظت کنید. آیه پوشاک جدیدی معرفی نمی کند. پیام تازه آیه این است: بدنتان را درست با پوشاکتان بپوشانید. آیه نفیا و اثباتا با پوشش سر و مو کاری ندارد. }
نگارنده مذکورپس از ذکر این مطالب فارغ از هرگونه دلیلی مکررا این مطلب را که «هیچیک از آیات قرآن دلالت مطابقی بر پوشش سر و مو ندارد» تکرار می کند . درحالیکه واضح است با ذکر واژه خمر در آیات قرآن دیگر بیان پوشش شعر و مو لزومی نداشته، زیرا خمرپوششی بوده که زنان با آن سر خود را مىپوشاندند و چون قسمتی از گردن و سینه آنها نمایان مىشد فقط تاکید بر پوشش این قسمتها شده.
اینکه نگارنده مطالب مذکور درجایی گزارش تاریخی می دهد که « ما روایتی ازپیامبردر باب حجاب نداریم وپیامبرنسبت به حجاب حساسیت نداشته ومثلا در مورد حجاب زنی سکوت کرده است،» واین مطلب را دلیل بر رضایت پیامبر یا بی توجهی ایشان نسبت به حجاب زنان شمرده است، نوعی کم توجهی و یا سفسطه بازی است. زیرا این مطالب مربوط به سالهای اول بعثت است که هنوز حکم شرعی حجاب تکمیل نبود. ولی بحث جلابیب و پوشش کامل در سال پنجم هجری بیان شده وبحث تکمیلی آن در سوره نور نیز درسال هشتم هجری نازل شده . این مطلب برهمگان روشن است که تبیین احکام اسلام همیشه به صورت تدریجی و نیازمند پیش زمینه بوده است . در موضوع حجاب نیز اواخرعمر پیامبر که نوعی بینش در مورد مفهوم حجاب بوجود آمده بود وجامعه رشد لازم را جهت درک این مسئله پیدا کرده بود آیات نازل شده است و پیامبر پس از نزول آیات وظیفه ابلاغ حجاب را داشته است.(زیرا «قل» درآیه امر است که الزام آن برای پیامبر به گفتن است وابلاغ ، والزام در مومنین به عمل به دستورآیه است.) بعد ازآن نیز فاصله زیادی تارحلت پیامبر نبوده تا در انتظار صدورروایاتی در این زمینه از ایشان باشیم .
بنا براین رعایت حجاب امری لازم است وبی حجابی وبدحجابی وبدنبال آن آرایش و عشوه گریها که مصداق« تشیع الفاحشه » قرار میگیرد چون مفاسد اجتماعی را درپی دارد مخالفت با دستور اسلام است و باید توسط حاکم شرع با آن مقابله شود وبر خلاف نظر نگارنده مذکورکه در مقاله دیگری مینویسد: (عدم رعایت حجاب گناه کبیره محسوب نمی شود ودر قرآن برتارک حجاب وعده عذاب داده نشده است درنتیجه اجبار بر رعایت حجاب خلاف شرع است .) از نظر قرآن هم گناه محسوب میشود و هم وعده عذاب دارد.[5[
رعایت حجاب وپوشش تنها مربوط به خود زن یا به اجازه خانواده اونبوده بلکه یک حق الهی است که خداوند براساس مصالح اجتماعی برگردن زن نهاده وزن امانتدار این حق است. کمترین مفسده درعدم رعایت این حق الهی نیز این است که مرزهای حرمت خود زن شکسته می شود وزن خود برای رهایی از محیط های مردانه دچار مشکل خواهد بود. البته مهمترین چیزى که به عنوان یک ایراد اساسى درمساله حجاب ذکر مى شود این است که زنان نیمى از جامعه را تشکیل مىدهند وحجاب سبب انزواى این جمعیت عظیم مىگردد، مخصوصا در دوران شکوفایى اقتصاد که احتیاج زیادى به نیروى فعال انسانى است از نیروى زنان درحرکت اقتصادى هیچگونه بهرهگیرى نخواهد شد .
پاسخ این ایراد نیز به وضوح روشن است زیرا:
اولا : امروزه با چشم خود گروه گروه زنانى را مىبینیم که با داشتن حجاب اسلامى در همه جا حاضرند، در ادارهها، در کارگاهها، در راهپیماییها و تظاهرات سیاسى، در رادیو و تلویزیون، در بیمارستانها و مراکز بهداشتى، مخصوصا و در مراقبتهاى پزشکى براى مجروحین جنگى، در فرهنگ و دانشگاه، و بالآخره در صحنه جنگ و پیکار با دشمن. پس وضع موجود پاسخ دندانشکنى است براى همه این ایرادها .
ثانیا: از این که بگذریم آیا اداره خانه و تربیت فرزندان برومند و ساختن انسانهایى که در آینده بتوانند با بازوان تواناى خویش چرخهاى عظیم جامعه را به حرکت در آورند، کار نیست؟ آنها که این رسالت عظیم زن را کار مثبت محسوب نمىکنند از نقش خانواده و تربیت، در ساختن یک اجتماع سالم و آباد و پر حرکت بىخبرند، آنها گمان مىکنند راه این است که زن و مرد ما همانند زنان و مردان غربى اول صبح خانه را به قصد ادارات وکارخانهها و مانند آن ترک کنند، و بچههاى خود را به شیر- خوارگاهها بسپارند، و یا در اطاق بگذارند و در را بر روى آنها ببندند، و طعم تلخ زندان را از همان زمان که غنچه ناشکفتهاى هستند به آنها بچشانند[6] .
نتیجه: پوشش کامل ازجمله موی سر بانوان از واجبات است و همانطور که ازآیات صراحتا بدست می آید حداکثر مقدار مجازی که درقرآن از رعایت حجاب زن استثناء شده است براساس نظر اغلب مفسرین وجه وکفین است. دراین میان برخی روشنفکران نواندیش از جمله نگارندة مطالب فوق الذکر بدون ذکرهیچ دلیلی حدود واجب حجاب زنان مسلمان را اززیرگردن تازیر زانو (و تا بازو) دانسته و معتقدند شنا با لباسی که در آن حدود شرعی پوشش بدن بانوان رعایت شده باشد در انظارمجاز می باشد . همچنین ایشان که معتقد است «حجاب اجباری فاقد دلیل شرعی است» [7] بهتر بود درپی اثبات این حدود حجاب دلایل خودرا هم ذکر می نمود .
در پایان بد نیست به احادیث معتبری که در تصریح وجوب حجاب داریم و غیر قابل خدشه است نیز اشاره ای داشته باشیم :
1 ) وَ فِی الْعِلَلِ وَ عُیُونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِیدِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا ع فِیمَا کَتَبَهُ إِلَیْهِ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ وَ حُرِّمَ النَّظَرُ إِلَى شُعُورِ النِّسَاءِ الْمَحْجُوبَاتِ بِالْأَزْوَاجِ وَ إِلَى غَیْرِهِنَّ مِنَ النِّسَاءِ..........[8]
2 ) عن الرضا قال و سألته عن الرجل أ یحل له أن ینظر إلى شعر أخت امرأته فقال لا إلا أن تکون من القواعد قلت له أخت امرأته و الغریبة سواء قال نعم....[9] در این حدیث نگاه به موی خواهر زن حرام شمرده شده.
3 ) عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِیَادٍ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَراً وَ سُئِلَ عَمَّا تُظْهِرُ الْمَرْأَةُ مِنْ زِینَتِهَا قَالَ الْوَجْهَ وَ الْکَفَّیْنِ[10]
قضاوت با شما خوانندگان عزیز
*درانتها ذکر این نکته راضروری می دانم که درتدوین این مطالب از سخنان استاد گرامی سرکار خانم صفاتی بهره برداری فراوانی شده است.
من الله توفیق
[1] تفسیر نمونه، ج14
[2] لسان العرب، مجمع البحرین، مفردات راغب، قطر المحیط و تاج العروس
[3] تفسیر نمونه، ج14
[4] لسان العرب، مجمع البحرین، مفردات راغب، قطر المحیط و تاج العروس
[5] (سوره نورآیه 19)
[6] تفسیر نمونه، ج14
[7] مقاله ای باهمین عنوان درمورخه 25/04/91ازایشان ارائه شده است
[8] وسائلالشیعة ج20 ص193 باب 104- باب تحریم النظر إلى النساء الأ
[9]قربالإسناد ص160 الجزء الثالث
[10]وسائلالشیعة ج20 ص202 باب109- باب ما یحل النظر إلیه من المرأ